تحصیل یا کار ( روز جهانی باسوادی )

مژگان می‌گفت که پدرش کارگر پاساژ بوده و به دلیل بیماری‌اش نمی‌توانسته کارهای سخت را انجام دهد و او را از سر کار اخراج کرده‌اند و در حالی کە دوست دارد درس بخواند، اما مجبور شده همراە با خواهر و برادرش کار کنند.

 

شبنم توکلی

تهران- یونسکو در ۲۶ اکتبر ۱۹۶۶ میلادی در چهاردهمین نشست کنفرانس عمومی یونسکو، ٨ سپتامبر را برابر با روز جهانی سوادآموزی نام گزاری کرد.

یکی از شاخص‌های رشد در جوامع متمدن، میزان بهره‌مندی مردم آن کشور از حداقل سواد نوشتن و خواندن است. بدیهی است مبارزه با بی‌سوادی نه تنها در مقوله توسعه فرهنگی به عنوان نخستین گام قلمداد می‌شود، بلکه در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نیز حائز اهمیت ویژه‌ای است. هر چه افراد جامعه به سمت باسوادی شدن پیش روند، یقیناً سیر تحول و رویکرد آن جامعه به سمت مفهوم توسعه امر سریع‌تری خواهد بود.

 

یونسکو تعریف زیر را از باسوادی کرده است:

باسوادی توانایی شناخت، درک، تفسیر، ساخت، برقراری ارتباط و محاسبه در استفاده از مواد چاپ‌شده و نوشته‌شده مربوط به زمینه‌های گوناگون است. باسوادی زنجیره آموزشی را که توانایی رسیدن به اهداف، توسعه دانش و پتانسیل، و شرکت کامل در جامعه‌ای بزرگتر را برای یک فرد فراهم می‌کند، دربر دارد. بی سوادی باعث ناآگاهی و رکود ذهنی می شود و می تواند عاملی برای برهم زدن نظم اجتماعی گردد

۷۵ درصد تعداد بی سوادان جهان در ده کشور متمرکز شده‌اند؛ هند، چین، پاکستان، بنگلادش، نیجریه، اتیوپی، مصر، برزیل، اندونزی و جمهوری کنگو. گرچه کشوری مانند افغانستان نیز با وضعیت اسف‌بار بی‌سوادی گوی سبقت را از بقیه کشورها ربوده است. دو سوم از این تعداد بی سواد را زنان تشکیل می‌دهند که از فرصت‌های نابرابر اقتصادی و اجتماعی در این جوامع رنج می برند

اولین سازمانی که رسماً در سال ‌١٣١٥ برای مبارزه با بی‌سوادی بزرگسالان در ایران شروع به کار کرد، اداره تعلیمات اکابر بود.

سازمان نهضت سوادآموزی در هفتم دی ماه سال ۱۳۵۸ با هدف باسواد کردن خیل عظیم بی‌سوادان کشور تشکیل شد. این سازمان از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۳ زیر نظر شورای نهضت سوادآموزی فعالیت می‌کرد.

تحول، تكامل و تعالی انسان‌ها مستلزم پرورش معنوی و آموزش مستمر آنان در زمينه‌های علمی، فنی و حرفەای است و این رمز تطور و پیشرفت مدنیت در جوامع بشری در طول تاریخ بوده است.

سواد بزرگترين و پر اهميت‌ترين عامل فرهنگ ساز است و برنامه برنامەريزی فرهنگی بيش از هر چيز به ريشه‌كنی بی‌سوادی به عنوان يک اقدام اساسی و اوليه نيازمند است.

عمده‌ترين دلايل عقب ماندگی سرزمين‌ها، ريشه در بي‌سوادی و وضعيت آموزشی آنها دارد. كارآيی انسان‌ها و جمعيت‌ها در سايه سواد و آموزش به منصه ظهور می‌رسد. بی‌سوادی يا كم سوادی در كشورهای جهان سوم وسيله‌ای برای تداوم استعمار آنها است.

در زمانی كه داشتن سواد از حقوق اساسی بشر اعلام می‌شود و برابری ميان انسان‌ها شرط لازم صلح و همزيستی پايدار در سطوح ملی و بين‌المللی به شمار می‌آيد، در روزگاری كه نه «خواندن كلمه» كه «خواندن جهان»  شرط اساسی واقعيت بخشيدن به گفت و شنود ميان افراد اقوام و تمدن‌هاست، پيشرفت  جهان فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به مشاركت آزادانه و آگاهانه مردم با سواد بستگی دارد.

بی‌سوادی عاملی است كه مبارزه عليه فقر، نابرابری‌ها و تلاش برای پايه‌گذاری روابط برابر و منصفانه در ميان افراد و ملت‌ها را محكوم به شكست می‌كند.

اخیراً تعداد کودکان کار زیاد شده است اگرچه دلایل بسیاری براي آن وجود دارد. ابتدای‌ترین عامل فقر می‌باشد. اما مطالعات نظری و تجربی زیادی نشان دادند که عواملی مانند دسترسی به اعتبارات، کیفیت تحصیل و ویژگی‌های خانوادگی در تصمیم کودکان به کار یا تحصیل بسیار مؤثر بوده است. از طرفی خانواده‌هایی که رفاه خود را حداکثر می‌کنند ممکن است که بخاطر کیفیت پایین مدارس و یا هزینه‌های بالای آموزش از رفتن کودکان به مدرسه ممانعت ورزند و آنها را مجبور به کار کردن نمایند.

تصمیم‌گیری برای کار کردن یا تحصیل کودکان، میزان درآمدی که کودکان از آموزش فعلی در آینده بە دست خواهند آورد بسیار با اهمیت خواهد بود؛ یعنی درآمدی که برای تحصیلات بالاتر پرداخت می‌شود در ایجاد انگیزه برای کودکان و ادامه تحصیل بیشتر می‌شود.
با توجه به تحقیقات به عمل آمده توسط مهدی شهرکی و سیمین قادری در رابطه با تصمیم به اشتغال و تحصیل در کوردکان کار در ایران نشان دادند در خانواده‌هایی که پدر و مادر سطح تحصیلات بالاتری دارند تمایل کودکان (١٨ تا١٠) و کودکان کار به اشتغال کمتر و به تحصیل بیشتر می‌باشد و احتمال اینکه کودکان نه شاغل باشند و نه تحصیل کنند بسیار پایین است و این نشان می‌دهد که والدین با سطح تحصیلات بالاتر تمایل دارند که فرزندانشان تحصیلات بالاتری داشته باشند و تمامی شرایط را برای تحصیل و عدم اشتغال آنها فراهم می‌کنند.

اشتغال مادر باعث می‌شود که تمایل کودکان پسر و دختر به اشتغال بیشتر و به ادامه تحصیل کمتر باشد دلیل این است که با توجه به میانگین سطح تحصیلات مادر خانوار که کمتر از دوره‌ی راهنمایی است. اشتغال مادر، بخاطر تحصیلات بالا و موقعیت‌های بهتر شغلی و اجتماعی آنها نیست بلکه اشتغال مادران بخاطر وضعیت نامطلوب اقتصادی و یا احتمالاً اجتماعی خانوار می‌باشد. زیرا طبق نتایج تحقیق، افزایش درآمد خانوار منجر به کاهش احتمال اشتغال کودکان می‌شود یا به عبارت دیگر درآمد پایین خانوار باعث افزایش احتمال کار کودکان می‌شود. بنابراین می‌توان گفت که اشتغال مادران که باعث افزایش اشتغال کودکان (دختر و پسر) می‌شود، بخاطر پایین بودن درآمد خانوار است. از سوی دیگر اشتغال مادران که بخاطر پایین بودن درآمد خانوار است ممکن است به این دلیل باشد که یا پدر خانواده در قید حیات نیست و یا بە علت‌های گوناگون مانند نقص عضو، عدم توانایی کار، اعتیاد و ... سرپرستی خانوار به عهده مادر خانوار است. بنابراین شرایط نا مساعد اقتصادي و اجتماعی خانوار است که منجر به کار مادران و به تبع آن، کار کودکان می‌شود.

با نزدیک شدن به آغاز سال تحصیلی، احتمال دور ماندن کودکان از چرخه تحصیل و آموزش، به نگرانی جدی خانواده کودکان و فعالان حقوض کودک تبدیل می‌شود. بر اساس ماده سی‌ام قانون اساسی و همچنین پیمان نامه جهانی حقوق کودک که ایران نیز از سال ٧٣ متعهد به اجرای مفاد آن شده است، آموزش و تحصیل رایگان، حق بدون قید و شرط «همه‌ی» کودکان است. خودداری بخش‌های مختلف حاکمیت از حل مشکل ثبت نام کودکان چه به دلیل نداشتن اوراق هویتی و چه به دلیل شهریه گزاف خلاف قوانین حداقلی حمایتی موجود از جمله قانون حمایت از اطفال و نوجوانان و خلاف طرح فرمان خامنه ای در سال ۹۵ برای آموزش کودکان اتباع و بدون شناسنامه است. بازماندگی از تحصیل برای کودکان ایران و اتباع موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. استناد به آمار مسئولان رسمی کشور نشان می‌دهد بر اساس مقایسه اطلاعات ثبت نام و کودکان ثبت نام شده در مدارس ۱۶۰هزار و ۴۷۹ کودک ۶ تا ١١ ساله ایرانی ( کودکان در سن ابتدایی ) شرایط و وضعیت عادی داشتند اما مدرسه نرفته اند. به این آمار باید تعداد کودکان بدون شناسنامه و کودکان اتباع را نیز اضافه کرد. با وخیم شدن اوضاع اقتصادی و اجتماعی در کشور، شرایط ویژه کشور افغانستان و تسلط مجدد طالبان طی دو سال گذشته بر این کشور، جمعیت پناهنده‌ها و مهاجران به طور چشمگیری افزایش پیدا کرده است اما به دلیل نبود زیرساخت های لازم براب حداقل‌های زندگی آنان، متأسفانه خانواده‌های مهاجر و افغانستانی روزگار بسیار سخت و تلخی را می‌گذرانند. در همه‌ی این سال‌ها تحصیل کودکان در کنار همه‌ی این مشقت‌های زندگی، با موانع و مشکلات بسیاری روبه‌رو بوده  و در سال جاری شرایط ادامه تحصیل آنان به دلیل عدم همراهی مسئولین بسیار سخت تر از گذشته نیز شده است.

بی توجهی به تحصیل کودکان، اخذ شهریه‌های گزاف، ایجاد موانع بسیار اداری و پیچیده برای ثبت‌نام کودکان اتباع و کودکان بدون شناسنامه و تعلل در صدور مجوز این کودکان، گرفتار شدن خانواده‌های اتباع در صف‌های طویل در مراکز صدور مجوز در گرمای تابستان، همراهی نکردن مدارس برای ثبت‌نام کودکان و عدم ثبت‌نام از کودکانی که هیچ‌گونه اوراق هویتی ندارند، همگی زنگ خطری هستند کە در آینده‌ای نزدیک بر آمار کودکان کار نیز افزوده می‌شود.‌

این بی توجهی به ثبت‌نام کودکان در حالی است که بر اساس بند "ت" ماده ۶ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان وزارت کشور مکلف شده است که با همکاری دستگاه‌های ذی‌ربط نسبت به شناسایی اطفال و نوجوانان فاقد اسناد سجلی یا هویتی اعم از اتباع ایرانی و غیرایرانی و معرفی آنان حسب مورد به نهادهای حمایتی، آموزسی و درمانی یا قضائی جهت اقدامات حمایتی اقدام کند و از طریق سازمان ثبت احوال کشور با همکاری سایر نهادهای مربوط و با در نظر گرفتن اقامتگاه اشخاص و تغییرات آن، هر سال حداقل سه ماه پیش از آغاز سال تحصیلی جدیداسامی و نشانی اطفال و نوجوانان ایرانی و غیر ایرانی را به سن قانونی تحصیل رسیده‌اند به تفکیک مناطق به آموزش و پرورش اعلام کنند ولی اینان در عمل تا چه حد اجرایی می شود و تا چه حد سازمان ها همکاری می‌کنند آنچه مشخص است خیلی کم. حتی با توجه به گفته‌های حامیان کودکان امسال وضعیت ثبت‌نام کودکان اتباع  آنچنان پیچیده و دور از انتظار شده که هنوز هم نمونه‌هایی که توانسته باشند این مسیر را با موفقیت طی و به مرحله ثبت‌نام رسیده باشند، دیده نمی‌شود.

سر چهارراه مژگان کلاس سوم زلیخا و شمسی مشغول کار بودند. مژگان شش خواهر و برادر دارد، می‌گفت که  پدرش کارگر پاساژ بوده و به دلیل بیماری‌اش نمی‌توانسته کارهای سخت را انجام دهد و او را از سر کار اخراج کرده‌اند به همین دلیل مجبور شده است خودش و خواهر و برادرش کار کنند. می‌گفت که گاهی اوقات بعضی از پسرها ما را اذیت می‌کنند. زلیخا می‌گفت من دوس ندارم کار کنم دوس دارم درس بخونم.

سرچهار راه دختران هم سن این کودکان را می‌دیدم که سوار بر ماشین‌های گران قیمت سرشان را از سناروف ماشین بیرون آورده بودند احتمالا خریدهای اول سال تحصیلی را انجام داده‌اند و در مدارسی که سالانه شهریه‌اش هزینه بیست سال زحمت و کار این کودکان باشد ثبت‌نام کرده‌اند.