«شهلا لاهیجی بسیار امیدوارانه در تمام فعالیتهای زنان شرکت میکرد»
سپیده محمدیان یکی از نویسندگان برجستەی همکار انتشارات روشنگران در سخنانی به جنبەهای مختلف شخصیت شهلا لاهیجی و تٲثیرات فرهنگی و اجتماعی وی و انتشارات نامبرده پرداخت و گفت: شهلا لاهیجی باورش را هرگز به همدلی و همراهی مردم در تغییر ساختارها از دست نداد.
ژوان کرمی
تهران - شهلا لاهیجی، نویسنده، مترجم و مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ایران، روز دوشنبه ۱٨ دیماه پس از تحمل یک دوره بیماری، در سن ٨١ سالگی در بیمارستانی در تهران درگذشت. وی سابقەی حضور در روابط عمومی سازمان زنان ایران را داشته و همچنین پایهگذار انتشارات دماوند در سال ۱۳۶۰ بود که او را به عنوان نخستین ناشر زن ایرانی معرفی کرد و بعدها مؤسسه پژوهشی مرکز تحقیقات زنان را نیز بنیانگذاری کرد. اما مهمترین میراث شهلا لاهیجی انتشارات روشنگران است که برجستەترین نشر ایران در حوزەی فمینیسم و مطالعات زنان میباشد. انتشارات روشنگران در دوران مدیریت شهلا لاهیجی به انتشار کتابهایی در حوزه سیاسی و زنان، پرداخته بود. شهلا لاهیجی در سال ۲۰۰۱ جایزه «آزادی نوشتن» را از انجمن جهانی قلم (PEN) دریافت کرد. از جملەی آثار تٲلیفیاش نیز میتوان به «پژوهشی در هویت تاریخی زنان ایران»، «تصویر زن در آثار بهرام بیضایی» و «شناخت هویت زن ایرانی در گستره پیشتاریخ و تاریخ» اشاره کرد.
یکی از تٲثیرات عمدەی شهلا لاهیجی در حوزەی فرهنگ و ادب ایران، پرورش نسلی از نویسندگان و مترجمان زن و دادن فرصت چاپ و انتشار آثارشان به عنوان «کتاب اولی» بود که شماری از آنان خوش درخشیده و اکنون از نامهای تٲثیرگذار در این حوزه هستند. یکی از این زنان «سپیده محمدیان» نویسنده و محقق ایرانی است که در حوزەهای رمان، داستان، نمایشنامه و پژوهش آثاری تحسینشده منتشر نموده است. در همین زمینە با وی گفتوگویی انجام دادیم.
«مشخص نیست جامعه ایران بتواند جایگزینی برای این سرمایەها داشته باشد»
سپیده محمدیان با اشاره به اینکه فقدان شهلا لاهیجی را هنوز باور نکرده است، گفت: فکر میکنم که گفتوگو و حرف زدن دربارەی شهلا لاهیجی این فرصت را به کسانی که ایشان را نمیشناسند و به نسلی که امروز دارند گنجینەهای بزرگی مثل او را از دست میدهند و شاید هنوز واقف به این امر نیستند که جامعەی ایرانی در دوران ترسناکی است که مشخص نیست بتواند جایگزینی برای این سرمایەها داشته باشد، شاید امری مفید باشد و در راستای همان امری باشد که کسانی مانند شهلا لاهیجی سالها برای آن جنگیدەاند.
وی با بیان اینکه تٲثیر شهلا لاهیجی در تمام ابعاد زندگیاش به ویژه زندگی حرفەایش پیداست، افزود: نمیتوانیم بگوییم اتفاقی که افتاده است تنها ترک دنیا برای کسی است که سالها برای این مملکت و فرهنگ و ادب ما کار کرده است، بلکه آنچه که اتفاق افتاده به اعتقاد من پایان یک دوره است. شهلا لاهیجی در تمام بیست سالی که او را میشناختم توجه بسیار ویژەای به نویسندگانی داشت که جوان و تازەکار بودند و این اتفاقها برای او شاید یک انتخاب اقتصادی اشتباه بود، ولی در کنار نامهای بزرگی، او همیشه به این توجه داشت که میشود نویسندگانی را بشناسد، تربیت کند و به جامعەی ادبیات ایران معرفی کند که خیلیها حاضر نبودند بر روی آنها سرمایەگذاری کنند. شاید یکی از آن کسانی که در واقع بیش از بیست سال تحت آموزش او و شاگردش بود، من هستم.
سپیده محمدیان با مروری بر نخستین تجربیات حضورش در انتشارات روشنگران و دوران اوج این انتشارات عنوان کرد: شهلا لاهیجی برای اولین و دومین کتاب من که هرگز مجوز چاپ نگرفت بسیار جنگید. او ویراستاری کارهای من را به عهده گرفت. هرجا پتانسیلی میدید برای اینکه بتواند نویسندەای تربیت کند، کوتاه نمیآمد و کم نمیگذاشت. تا سال ۱۳٨۹ که موفق شد برای اولین کتاب من مجوز بگیرد و چاپ کند. از خود من به عنوان یک نویسنده در تمام مراحل حمایت کرد، برای اینکه ادامه دهم و همیشه به من میگفت تو فقط بنویس، بنویس که بجز نوشتن درمانی برای رنج این جهان نیست.
«علیرغم وجود تمام فشارهای سیاسی، در صفوف اصلی و اول امور زنان مبارزه میکرد»
وی در ادامه به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی شهلا لاهیجی به ویژه در حوزەی زنان پرداخت و گفت: شهلا لاهیجی در تمام سالهایی که او را میشناختم، در تمام فعالیتهای مربوط به زنان شرکت میکرد. امیدوار بود و شرکت میکرد! بسیاری از این نشستها با وجود نامهای بسیار آشنا و فعال در این حوزه در دفتر نشر روشنگران برگزار میشد. علیرغم وجود تمام فشارهای سیاسیای که در آن زمان وجود داشت، تهدیدهایی که میشد، آنقدر امیدوار بود که حتی خیلی از کسانی که در صفوف اصلی و اول امور زنان مبارزه میکردند شاید به اندازەی او امیدوار نبودند. من همیشه در کنارش بودم، تماشایش میکردم، میآموختم و همیشه به خودم میگفتم من به این شجاعت نیستم. نه من، بلکه بسیاری از کسان دیگری که در آن جمعها بودند نیز به این شجاعت نبودند. فکر میکنم کارهایی مانند تٲسیس «پاتوق فرهنگی روشنگران» در تهران که بسیار تٲثیرگذار بود، در هیچ جایی از فعالیتهایش نظری به منفعت اقتصادی نداشت. شاید این یکی از انتقادات بزرگی بود که به او میشد، اینکه به عنوان یک ناشر خیلی به امور اقتصادی توجه ندارد، ولی واقعیت این است که میراثی که از او به جا مانده، آنقدر بزرگ است که واقعا تن آدم میلرزد از اینکه امروز این میراث را چه کسی حمل خواهد کرد و به مقصد خواهد رساند.
«او امید داشت، به نسل جوان، به مردم، به آیندەی ایران»
نویسندەی کتاب تحسینشدەی «متولد ۱۶ آگوست» به مسائلی چون سانسور و سختیهایی که ناشرانی چون شهلا لاهیجی در راه گرفتن مجوز برای انتشار کتاب میکشیدند پرداخت و گفت: من به زنی فکر میکنم که سالها علیه سانسور مبارزه کرد، سالها جزو محدود و معدود ناشرانی بود که خود پلەهای ارشاد را برای گرفتن مجوز کتابهای نویسندگانش بالا و پایین میرفت و با آنها بحث میکرد. این مسئله واقعا به چشم من چیزی جز عشق نمیتوانست آن را توجیه کند. من فکر میکنم اتفاقی که افتاده است از دست دادن یک عزیز برای تمام کسانی که او را میشناختند نیست، بلکه از دست دادن یک دوره از انسانهایی است که آنچنان به کارشان عشق میورزیدند که بعید میدانم دوباره کسانی مثل آنها تا چندین نسل دیگر دیده شوند. شاید هم آن دوره دیگر تمام شده است و شاید هم نشده، چون او امیدوار بود و خیلی هم امیدوار بود. شاید من غمگینم و اندوه نمیگذارد که ادامەی راه را درست ببینم. اما او امید داشت، به نسل جوان و به مردم و آیندەی ایران امید داشت.
وی در ادامه به فعالیتهای سندیکایی استادش نیز اشاره نمود: آرزوی او این بود که پایانش در ایران باشد و در میان انتخابهای بسیار رنگارنگ و بسیار وسوسەانگیز انتخاب او همیشه خاک ایران بود. انتخابی که حتی برای بسیاری از نزدیکان او قابل هضم نبود. شهلا لاهیجی به کارش تعهد داشت، به حضورش در اتحادیه [ناشران] تعهد داشت. تا آخرین روزهایی که میتوانست کار کند - با وجود بیماریهای ناشی از آن - در آخرین انتخابات اتحادیه حضور پیدا کرد و باورش را هرگز به همدلی و همراهی مردم در تغییر ساختارها از دست نداد. آنچه من در طی بیست سال از شهلا لاهیجی یاد گرفتم ایستادن، مبارزه کردن و خسته نشدن بود. آنچه از او یاد گرفتم وفاداری به ارزشها بود. برای خودش ارزشهایی داشت و به ارزشهایش وفادار بود. چیزی که امروز در این زمانەی بزدلی و نامردمی بسیار اندک است. تنها راه اثبات وفاداری به او این است آنچه که میخواست و آرزو داشت یعنی روشن نگەداشتن چراغ روشنگران را عملی کنیم.
سپیده محمدیان با بیان اینکه تٲلمات روحیام اجازه نمیدهد که بیشتر از این دربارەی او حرف بزنم سخنانش اینگونه پایان داد: امیدوارم لایق آنچه که در مدت بیست سال برای من به عنوان یک نویسندەی زن انجام داد باشم و تنها دلخوشی من این است که وقتی کار آخرم را چند ماه پیش تمام کردند به من گفتند بالاخره بعد از بیست سال خیالم از تو راحت است. تمام روزهایی که ایشان در بخش CCU بیمارستان بود و پشت در منتظر دیدار دوباره با او بودم، دستکم خوشحال بودم که توانستم کمی از استادی به بزرگی او با این کار قدردانی کرده باشم. خستگی بیست سال زحمت به عنوان یک نویسنده کمی از تنش دررفته باشد. در کنار نام من بسیاری نامهای دیگر هستند که حاصل تربیت شهلا لاهیجی هستند. امیدوارم که شاگردان خوبی برای او باشیم.