سالگرد ژنوساید کوردها در قارنا توسط جمهوری اسلامی
فاطمه.ک میگوید: نیروهای سپاهی یک نوزاد را از گهوارە برداشتە و کشتند و وقتی از آنها پرسیدند چرا این بچهی کوچک را کشتید گفتند این کورد بزرگ میشود و برای انتقام میآید.
لارا گوهری
نغده- پس از جنگ نغده و آواره کردن کوردهای ساکن آن در اواخر فروردین ۱۳۵۸ جنایت دیگری با فاصلهی زمانی کم دوباره در آن منطقه رخ داد. روز ۱۱ شهریور ۱۳۵۸ شمسی برابر با ۲ سپتامبر۱۹۷۹ کوردستان شاهد یکی از تراژدیترین حوادث تاریخ خود بوده است. در روز ١١ شهریور و ۱۴ روز پس از فتوای خمینی برای حمله به کوردستان، جنایتکاران جمهوری اسلامی و کمیتهی انقلاب اورمیه به فرماندهی ملا حسنی امام جمعەی این شهر، به روستای قارنا در نغده حمله کردند.
روستای قارنا که در ۷ کیلومتری شهر نغده و در جادهی نغده-پیرانشار قرار دارد در ظهر ۱۱ شهریور با هجوم وحشیانهی نیروهای سپاه روبرو شد.
در آن روز ۶۸ کورد به وحشیانهترین شیوه قتلعام شدند که اکثرا زنان، نوجوانان، کودکان و افراد سالمند بودند.این نسلکشی حدود سه ساعت به طول انجامید و سپس نیروهای ملاحسنی تمام روستا را غارت کرده و سپس آن را به آتش کشیدند اما بسیاری از جنازهها را به کوههای اطراف بردند تا نشان دهند این افراد در جنگ تن به تن کشته شده و به قتل نرسیدهاند.
ژنوساید قارنا نقشهی جمهوری اسلامی برای تفرقه افکنی بود
عدهای نسل کشی مردم کورد را یکی از اصلیترین نقشههای جمهوری اسلامی برای ایجاد تفرقه و دشمنی بین کورد و تورکهای منطقه میدانند تا از یک سو حقطلبی و استقلال طلبی کوردها را سرکوب نمایند و از سوی دیگر خواستههای سیاسی و معیشتی کارگران، دادخواهان، معترضان و روشنفکران برخواسته از آذربایجان و کوردستان را سرکوب نمایند.
مردم قارنا پس از جنگ نغده از رفتوآمد و حتی خریدهای ضروری از این شهر خودداری میکردند و نقشههای حکومتی برای آنها روشن شده بود.عظیم معبودی در روز ۱۰ شهریور نامهای به مردم این روستا مینویسد.عظیم معبودی به نوعی از رهبران و سران نیرویهای مدافع نغده و رئیس کمیته موقت شهر بود، او از مردم میخواهد که همچون گذشته به این شهر بیایند.
مضمون نامه به شرح زیر است و مخاطبین آن کدخدا و معتمدین روستای قارنا بوده است:
»بهلول گلستان و عزیز بازدار و خلیل خسروی
پس از سلام خواهشمندم برای آمدورفت شهر برای خاربار (خواربار) ده قارنا هم خودتان و هم برادران دیگر در قارنا آمدورفت داشته باشید. هرکسی کوچکترین ناراحتی برای شماها و برادران کورد دیگر ایجاد نماید فوری به انتظامات یا خود بنده مراجعه فرمایید تا به اسم ضدانقلاب آن کس را گرفته و به مقامات دولتی تحویل دهم خلاصه هیچگونه وحشت و ناراحت نباشید، ما هم برادر هستیم.»
پس از نوشتن این نامه روز بعد سپاهیان جمهوری اسلامی به بهانهی انتقام از کوردها و کشته شدن چند نظامی در روزهای قبل با توپ و تانک، قمه و اسلحه به روستای قارنا حمله میکنند.
فاطمه.ک دربارهی ١١ شهریور میگوید:« ساعت حوالی یک ظهر به قارنا حمله کردند.اسلحه، چاقو، قمه و... هرچه که میشد با آن آدم را کشت با خود همراە داشتند.به هیچ کس رحم نکردند، زن و مرد و بچه نمیشناختند. یک نوزاد را از گهوار برداشتند و کشتند و وقتی از آنها پرسیدند چرا این بچهی کوچک را کشتید گفتند این کورد بزرگ میشود و برای انتقام میآید. سریک نوزاد دیگر را روی زمین با پوتینهای نظامیشان له کردند.با هرچیزی و هر کس را که توانستند کشتند، قیامت همان روز و همان جا بود.»
زلیخا.م از ساکنان این روستا میگوید: «هنوزم هم وحشت آن روز در وجودم باقی مانده است.من آن زمان بچه بودم و در کل جریانات جنگ نغده و اختلافاتی که باعث شده بود امنیتمان کمتر شود زیاد آگاهی نداشتم مشغول نهار خوردن بودیم که گفتند حمله کردهاند.تعداد ما هم زیاد بود.مادرم زود همهی ما را برداشت و با زن همسایه و بچههایش پا به فرار گذاشتیم. گفتند ماموستا ( محمود بهترزاده) با قرآن به پیشواز سپاهیها رفته تا مانع جنگ و قتلعام شهروندان شود اما او را به گلوله بستهاند. به سختی و با ترس، زن و بچه داشتیم فرار میکردیم و در کوه بوداخ ماندیم تا وضعیت آرام شود یا بیایند دنبالمان.»
پس از قتلعام مردم قارنا عدهای به تحقیق در مورد علل و رخدادهای این جنایت پرداختند تا از جنگ میان کورد و تورک در منطقه جلوگیری شود و در نهایت فجیع بودن ماجرا، خود خمینی را نیز مجبور به پذیرش و تحقیق در مورد آن کردند. بلاخره روزنامهی اطلاعات گزارش مهدی بهادران، فرستادهی خمینی را منتشر نمود، در این گزارش به رگههای فاشیستی، ضد کوردی و تفرقهافکنی اشاره شد اما آن را به ساواک نسبت دادند و حتی گفته شد توان مقابله با آنها وجود ندارد!
عدم مجازات عاملان و آمران ژنوساید قارنا راه را برای جنایت و تبعیض علیه کوردها در منطقه هموارتر نمود و پس از آن ۱۴ روستای دیگر نیز در بین سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ قتلعام و غارت شدند.