روز جهانی مقابلە با ناقص‌سازی جنسی زنان؛ تیغی بر جسم، زخمی بر جان

خرافه، مذهب، سنت، باورهاى قبيله‌ا‌ی و عادت‌های کور. هر یک مبنای ظلمی هستند که اندام جنسی زنان را مثله می‌کند و تن و روانی آسیب‌دیده به جا می‌گذارد. سالانه یک میلیون نفر به آمار زنانی که عمل ناقص سازی جنسی روی آن‌ها انجام شده است افزوده می‌شود.

مرکز خبر- کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل از سال ۲۰۰۴، ششم فوریه «١٧ بهمن»، را روز جهانی مبارزه با ناقص سازی اندام جنسی زنان نامیده است. روزی برای درنگ در ابزارهای خشونت علیه زنان، نقض حقوق انسانی زنان و نقش سنت‌ها و تحجر، روزی که با پیشنهاد زن برتر نیجریه، «استلا اوباسانجو»، پایه‌گذاری شد.

همچنین با تصمیم جامعه جهانی در کنفرانسی جهانی در آفریقا واژه «ناقص سازی جنسی» را به دو دلیل مشخص شدن تمایز و تفاوت این عمل با ختنه مردان، توجه بیشتر به خطرات و پیامدهای آن بر روی روح و جسم زنان جایگزین واژه «ختنه زنان»، کردند.

دلایل این جنایت خاموش در جوامع مختلف متفاوت است و تنها به مذهب بر نمی‌گردد. چیدن و بریدن و کوچک کردن کلیتوریس رسمی است که از پیش از اسلام نیز بوده و در آیین‌ها و مناسک بسیاری از کشورها وجود داشته است و در انواع مختلفی صورت می‌گیرد:

کلیتوریدکتومی: کلیتوریس دختران به طور جزئی یا کامل برداشته می‌شود.

اگزیسیون یا برداشتن: علاوه بر کلیتوریس، لب داخلی نیز برداشته می‌شود.

انفیبولاسیون (ختنه فرعونی): کلیتوریس، لب‌های کوچک و قسمت‌های داخلی لب‌های بزرگ به طور کامل برداشته می‌شوند  و واژن طوری دوخته می‌شود که تنها یک سوراخ کوچک برای تخلیه ادرار و خون قاعدگی باقی بماند.

چهارمین شیوه، داغ کردن، سوزاندن یا استفاده از موادی است که به اعصاب، پوست و بافت واژن و کلیتوریس آسیب‌های غیرقابل جبران می‌زنند.

رایج‌ترین نوع ناقص‌سازی جنسی زنان برش کلیتوریس و لب‌هاست که ٨٠ درصد افراد آسیب‌دیدە آن را تجربە کردەاند و ١۵ درصد مابقی نیز تحت عمل چفت کردن آلت تناسلی قرار می‌گیرند.

سازمان ملل ناقص سازی جنسی را عامل مرگ و میر سالانه یک میلیون زن می‌داند؛ سنتی که در ۲۸ کشور جهان جریان دارد و آمیزه‌ای است از خرافه، مذهب و باورهاى قبيله‌ای، ٣٠٠ میلیون زن با اندام جنسی ناقص شده در دنیا زندگی می‌کنند و این یعنی حدود 6 درصد جمعیت زنان که حدود یک چهارم این آمار را کودکان زیر ۱۴ سال تشکیل می‌دهند. سالانه ٣ میلیون کودک در معرض این خطر قرار دارند. یونیسف می‌گوید هر ۱۱ ثانیه یک دختر در نقطه‌ای از دنیا تحت ناقص سازی جنسی  قرار می‌گیرد. ۱۰ درصد دخترانی که واژن‌شان ناقص می‌شود، بر اثر عفونت و خونریزی می‌میرند. ۲۵ درصد نیز در اثر عوارض بلندمدت مانند: «هپاتیت، عفونت خون یا حین زایمان»، جان می‌بازند.

پشت این ارقام انتزاعی، سرنوشت‌‌هایی واقعی وجود دارد. کلیتوریس کودکان را با ابتدایی‌ترین وسایل، مانند: «تیغ زنگ زده، شیشه شکسته، استخوان، چاقو، قیچی یا ناخن‌گیر»، می‌برند. بدون بی‌حسی، به زور و برای منزه ماندن. جنایتی ضد انسانی برای حفظ شرافت، معصومیت و باکرگی. حتی روایاتی هست که در برخی جوامع کودکان دختر را مثله می‌کردند تا در زمان جنگ از تجاوز دشمن در امان بمانند. دست‌اندازی به جسم برای دست نخورده ماندن.

در جوامعی که این سنت رواج دارد، زنان مثله نشده نجس تلقی می‌شوند. باور عمومی این است که چنین زنی سروگوشش می‌جنبد و خطری است بالقوه برای آبروی هسمر و خانواده. زنی که اندام جنسی‌اش بریده نشده، از جامعه طرد می‌شود. یک اجتماع ضد زن، ستم‌گرانه و تبعیض آمیز که ریشه در بدویت و آیین‌های منسوخ شده قرون وسطایی دارد.

ده کشوری که در صدر فهرست بیشترین موارد ناقص سازی جنسی زنان قرار دارند، همگی آفریقایی هستند: سومالی با ۹۸درصد و گامبیا با ۷۵ درصد، در اولین و دهمین رده نشسته‌اند.

از ۲۹ کشور آفریقایی که بریدن کلیتوریس زنان در آنها مرسوم است، ۲۴ دولت قوانینی در ممنوعیت این سنت تصویب کرده‌اند. با این حال در سومالی، گینه، مصر و جیبوتی ۹۰ درصد زن‌ها ناقص سازی جنسی می‌شوند و در شرق کنیا قبایل و عشیره‌هایی وجود دارند که همه زن‌ها ناقص جنسی شده‌اند. در اوگاندا، مالی، گینه، سیرالئون، اریتره و سودان  بیش از ۸۰ درصد از کودکان و زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله رنج مثله شدن اندام جنسی خود را تحمل کرده‌اند.

در آلمان حدود ۷۰هزار زن ناقص شده جنسی زندگی می‌کنند. این آماری است که وزارت خانواده می‌دهد با این تاکید که مسئله به دلیل افزایش مهاجرت روندی صعودی دارد. اکثر کسانی که با این عمل ناقص‌شده‌اند، از اریتره، سومالی، اندونزی، مصر و نیجریه آمده‌اند. تخمین زده می‌شود که ۱۵۰۰۰ کودک ساکن آلمان در معرض ناقص سازی جنسی باشند، از جمله دختران نسل دوم مهاجران.

ناقص سازی جنسی زنان در آلمان جرم‌انگاری شده و با پیگرد، جریمه، ضبط گذرنامه و تشکیل پرونده کیفری علیه پزشک یا کلینیک محل عمل همراه است. شماری از مهاجران سنتی ساکن آلمان کودکان خود را به بهانه تعطیلات به کشورهای خود می‌فرستند تا در آن‌جا ناقص سازی جنسی شوند.

این موضوع در آلمان تاکنون مانند خشونت خانگی، به تفاوت‌های فرهنگی نسبت داده شده و عموما به عنوان امری خصوصی مورد توجیه قرار می‌گیرد. در عین حال، مراکزی پا گرفته‌اند که به صورت غیرقانونی و مخفیانه اقدام به ناقص سازی جنسی کودکان می‌کنند؛ در مواردی معدود حتی با مشارکت پزشک آلمانی.

مصر در سال ۱۹۹۷ قانونی را تصویب کرد که طبق آن دختران تنها در مراکز پزشکی مجاز مثله شوند، اما از سال ۲۰۰۷ و وقتی دختر جوانی در اثر خونریزی در یک کلینیک جان سپرد، این کار ممنوع شد. با وجود این، مصر نرخ ۸۷ درصدی زنان ناقص شده جنسی را حفظ کرده و خاستگاه «ختنه فرعونی» است که از عضو جنسی دختران جز یک سطح به هم دوخته و سلاخی شده چیزی باقی نمی‌گذارد.

صرف نظر از عوارض جسمی، دخترانی که تحت عمل ناقص سازی جنسی قرار گرفته‌اند، از جنبه روانی تمام عمر را با تروما، اضطراب، خجلت، افسردگی و سرد مزاجی سر می‌کنند.

پزشکانی که با چنین زنانی سر و کار دارند، رنج آن‌ها را وصف نشدنی می‌دانند؛ خون پریود مجرای خروج نمی‌یابد، مثانه به خوبی تخلیه نمی‌شود و فرد به مرور دچار بی‌اختیاری ادرار می‌شود. باز شدن اندام جنسی دوخته شده در شب ازدواج نیز یک شکنجه واقعی است. آن‌ها در دراز مدت به سردمزاجی، افسردگی یا کج خلقی دچار می‌شوند به دلیل سخت شدن بافت زخم، زایمان خطرناک و بسیار دشواری در انتظارشان است

مانند هر مسأله دیگری که به تمایلات جنسی مربوط می­شود، ناقص‌سازی جنسی زنان نیز یک تابوست. زنان اغلب در سکوت رنج می‌برند و جوامع محلی به مضر بودن این عمل پی نمی‌برند. بالا بردن آگاهی در درون جوامع و به ویژه در میان خود زنان بسیار مهم است. فقدان اطلاعات یکی از چندین دلایلی است که زنان در دام ناقص‌ سازی جنسی گرفتار می‌شوند. این عمل خشونت‌بار، خشونت علیه زنان توسط خود زنان است. مردان به ندرت مستقیما در انجام آن نقش دارند. با این حال یکی از دلایل تداوم ناقص سازی جنسی زنان، این است که به زنان به دید یک شی نگریسته می‌شود و مردان به آن‌ها دیدگاه مملوکی دارند و ناقص‌سازی جنسی زن افزایش ارزش زن قلمداد می‌شود.

در ایران رسم ناقص سازی جنسی زنان در شهرهای سنە، کرماشان، اورمیە، بوشهر، هرمزگان، بندر گنگ، جاسک، خوزستان، و سیستان و بلوچستان وجود دارد. گفته می‌شود این سنت در مناطق جنوبی ایران از طریق رفت و آمد دریایی به هند و سومالی وارد کشور شده است. 

در ایران حضور و وجود ناقص سازی جنسی زنان که یک تابو محسوب می‌شد، با مصاحبه‌ها و گزارش­های بسیار اندک و محدود از زنانی که به مناطق سفر می­کردند یا بومی بودند در اوایل دهه ۸۰ برای اولین بار اعلام شد. همین گزارش­ها کمک کرد که سایر زنان به این موضوع حساس شوند و پژوهش‌هایی در این زمینه صورت گیرد. پژوهش­های آماری نشان می­دهند که در استان­های کرماشان، سنە، اورمیە و هرمزگان عمل ناقص سازی جنسی زنان هنوز زنده و پابرجاست. پژوهش­ها و گزارش­های غیر رسمی نیز اعلام می­دارند که سایر استان­های درگیر ایلام و لرستان می­باشند البته این 6 استان تا کنون مورد مطالعه قرار گرفته‌­اند و از سایر نقاط ایران اطلاعاتی به دست نرسیده است.

ناقص سازی جنسی زنان، یک امر روتین و مشخص نیست و اگر در خانواده‌‌ای هم صورت گیرد، به صورت کاملاً مخفی انجام می‌شود. این عمل یک کار غلط از نظر اخلاقی، پزشکی و بهداشتی است و باید از این عمل با جدیت جلوگیری کرد، اما چون به صورت کاملاً مخفیانه صورت می‌گیرد، غیرقابل شناسایی است. ازطرفی چون این عمل به صورت یک تابو نشان داده شد است و خشونتی پنهان است، نمی‌توان آموزش همگانی در این زمینه داد. اما با این ‌وجود مخفی بودن یک عمل هرگز نباید مانع از اقدام سازمان­های مربوط برای پیشگیری یا آگاه سازی شود. اگر این عمل یک کار غلط اخلاقی، پزشکی و بهداشتی است حتما باید از انجام آن روی یک نفر هم جلوگیری شود. جامعه جهانی سال­هاست تلاش دارد با شعار «حتی یک نفر هم زیاد است» علیه این پدیده مبارزه کند.