حورا نیکبخت: «خاورمیانه به «ژن، ژیان، آزادی» نیازمند است»

حورا نیکبخت، زندانی سیاسی اوین پازل زندگی در خاورمیانه به قطعه‌ی لغو حکم اعدام پخشان، وریشه و تک‌تک زنان و مردانی که برای آزادی مبارزه می‌کنند نیاز دارد و پخشان‌ها و وریشه‌های آزاد را می‌خواهد و به ژن، ژیان، ئازادی نیاز است.

مرکز خبر- سه‌شنبه ۶ آبان ۱۴۰۳، حورا نیکبخت،  محبوس در زندان اوین، در نامه‌ای از بند زنان، ضمن تحسین مقاومت پخشان عزیزی و وریشه مرادی، نوشت: «خاورمیانه بگوید، دو زن کورد اهل تسنن دادخواهی‌شان را به کجا ببرند؟!»

حورا نیکبخت همچنین در نامه خود با اشاره به پخشان عزیزی و وریشه مرادی نوشته است: «پازل پیچیده‌ی زندگی من قطعه‌ی زیستن در اوین را کم داشت. باید به اینجا می‌آمدم و زیبایی و شکوه این زنان بزرگ را می‌دیدم. باید می‌آمدم و می‌دیدم مبارزه بسیار گسترده‌تر از چیزی‌ست که من تصور می‌کردم. باید می‌آمدم و در کنار این زنان می‌ایستادم و در حیاط اوین فریاد می‌کشیدم «بند زنان اوین: «هم‌صدا و هم‌پیمان، تا لغو حکم اعدام، ایستاده‌ایم تا پایان.» زنانی که از چیزی نمی‌ترسند و در زندان هم ساکت نمی‌نشینند.»

متن کامل نامه به شرح زیر است:

از انتهای شمالی بزرگراه «یادگار امام»، زندان اوین می‌نویسم. از این سرآمد یادگارهای خمینی و از زندانیان بند زنان اوین.

سال گذشته پس از مراجعه به پزشک و تشخیص علائمی که هیچ‌کدام مشکلات جسمی مشخصی را نشان نمی‌داد، برایم مسافرت، کویر، یوگا و دوستی با آدم‌های شاد تجویز شد. پزشک معتقد بود همین‌ها حال مرا خوب می‌کردند. حال اما این‌جا هستم. جایی که هیچ‌کدام از آن‌ها میسر نیست. اما با زنان مبارز، مقاوم و امیدوار اوین هستم.

این‌جا آرمان‌شهر نیست اما ویران‌شهری هم که برخی به تصویر کشیده‌اند نیست. ویران‌شهر جلوه‌دادن این‌جا برای امتیاز گرفتن از حکومت فاشیستی است و لاغیر.

اگر بخواهم از این زنان مقاوم نام ببرم، بی‌اغراق نام پخشان عزیزی و وریشه مرادی را در ردیف‌های ابتدایی می‌آورم؛ دو زنی که محکوم‌اند به اعدام (قتل حکومتی).

پخشان عزیزی را اول‌بار در حیاط بند دیدم. نه بابت موهایی که بر اثر موقعیت‌ها و شرایط دهشتناک سفید شده‌اند که بر اساس پختگی و آرامش منحصر به فردش، تصور کردم از من سال‌ها بزرگ‌تر است. در جواب سوال «اتهام شما چیه؟» تلخ‌خندی زد و گفت «زن بودن و کورد بودن».

تا روزی که خبر حکم اعدامش به بند رسید، همچنان تصور می‌کردم خیلی بزرگ‌تر است و عجیب اینکه هنوز هم حس می‌کنم با زنی که دو برابر من زندگی کرده، روبرویم.

باید خیلی بزرگ باشی که نگذاری حتی پشت سر کسی که جانت برایش مهم نیست صحبت کنند. باید خیلی بزرگ باشی که در عین زیر حکم اعدام بودن، حواست به همه باشد و مددکار بودنت را لحظه‌ای فراموش نکنی. باید چقدر بزرگ باشی که بارها به هم‌بندها تاکید کنی در شعارهای «نه به اعدام»، نامت را نیاورند و وقتی بفهمی کسی می‌خواهد درباره‌ات بنویسد، چندین بار تکرار کنی که اشاره به دیگر محکومان به اعدام را فراموش نکند.

پخشان عمیقا باور دارد که فقط جسمش زندانی است و فکر، اندیشه و احساسش به خاورمیانه، آزادند. زنی که از کودکی مهر تجزیه‌طلبی، شهروند نبودن و جنس دوم بودن بر او خورده و در سال ۸۸ نیز با همین اتهامات بازداشت شد. پخشان با چگونه حبس کشیدنش نشان داد از مرگ نمی‌ترسد؛ از زندگیِ بدون عزت می‌هراسد و همیشه برای زندگی آزاد و با شرافت مبارزه کرده است. ابلاغ حکم اعدام ذره‌ای تغییر در روند زندگی روزانه‌اش ایجاد نکرده؛ هیچ چیزی در برنامه‌ی تغذیه، نظافت، ورزش و مطالعه‌اش جابه‌جا نشده است.

زنی که ماه‌ها در سلول انفرادی بوده، بدون کتاب، بدون تماس و ملاقات، برای شام «کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام»، در حجمی بالا غذا می‌پزد.

آن‌چه پخشان در مواجهه با داعش تجربه کرده، برای بسیاری غیر قابل تصور است. زنی که محکوم است به مددکار بودن و انجام وظیفه فراتر از مرزهایی که برای آن اعتباری هم قائل نبوده.

وریشه را که به خواست خودش جوانا صدایش می‌کنیم، اول‌بار در راهروی بند دیدم. طمأنینه‌اش در صحبت، ظاهر همیشه مرتب و هماهنگی بین رنگ‌ها در پوشش و موگیرهای کوچک بر گیسوان همیشه بافته‌اش توجه را جلب می‌کند و برای ذهنی که به کلیشه عادت دارن، زنی می‌سازد که به اصطلاح آب هم در دلش تکان نخورده است.

نشست و برخاست بیشتر هم با او، بدون شناخت دقیق از روزگاری که سپری کرده، این خیال خام را خام‌تر می‌کند: به درست‌نویسی و ویرایش علاقه‌مند است و دوست دارد به زبان فارسی، زبان دومش هم کاملا بی‌غلط بنویسد؛ پیوسته کتاب سفارش می‌دهد و مطالعه می‌کند؛ با دقت و حوصله برای کفی گولیلوانک درست می‌کند. حتا در اعتصاب غذای بیست روزه‌اش هم ناخوشی‌ای در گفتار و رفتارش دیده نمی‌شد و فقط صورت و بدنِ به شدت تحلیل رفته‌اش از سرِ ضمیرش خبر می‌دادند.

باید بخواهی بدانی چرا و چطور این‌جاست. اشک‌هایش که موقع تعریف شکل بازجویی و اعدام فرزاد کمانگر سرازیر می‌شوند، خیال خامت را می‌سوزانند و خاکستر می‌کنند.

این‌که بعد از این‌همه سال، همان بازجوی فرزاد او را هم بازجویی کرده لبخندی پر غرور بر لبش می‌نشاند. وریشه حدودا ۳۹ ساله معتقد است مبارزه چیزی نیست که جایی آغاز شود و جایی به پایان برسد؛ زندگی سراسر مبارزه است. مبارزه برداشتن اسلحه و ایستادن مقابل اشخاص نیست. مبارزه جنگیدن با دورِ باطل زندگی‌ست.

وقتی وریشه از روزهایی که در روژآوا و کوبانی گذرانده می‌گوید، با خودت فکر می‌کنی که اگر فعالیت برای حقوق زنان کارهایی است که او کرده، عنوان فعال حقوق زنان برای خیلی‌های دیگر عنوانی فانتزی‌ست.

روژآوا برایش نقطه‌ی عطف درک زن بودن است و زخمی‌شدن در آن منطقه افتخارش است. هنوز می‌خواهد زن بودن را از هر وجهی بشناسد و برای انقلاب ذهنیتی بجنگد. هنوز در بدنش ترکش دارد و به رغم اذیت شدن بابتش، می‌خواهد آن را از کوبانی به یادگار نگه دارد.

وریشه به صراحت می‌گوید: «تا پایان هر گونه ستم علیه زنان، از کوردستان تا بلوچستان و از ایران تا افغانستان و تا رسیدن به آرمان‌های ژن، ژیان، ئازادی به مبارزه ادامه خواهم داد.»

وریشه با استناد به زن بودن، کورد بودن و جست‌وجوی زندگی آزاد به بغی متهم شده است.

وریشه محکوم است چون شکلی از زندگی را انتخاب کرده است که به مرزهای نامنعطف سیاسیِ تک‌زبانِ تک‌فرهنگِ تک‌دین و تفسیر مستقیم تاریخ اعتقاد و اتکا ندارد.

پازل پیچیده‌ی زندگی من قطعه‌ی زیستن در اوین را کم داشت. باید به اینجا می‌آمدم و زیبایی و شکوه این زنان بزرگ را می‌دیدم. باید می‌آمدم و می‌دیدم مبارزه بسیار گسترده‌تر از چیزی‌ست که من تصور می‌کردم. باید می‌آمدم و در کنار این زنان می‌ایستادم و در حیاط اوین فریاد می‌کشیدم «بند زنان اوین، هم‌صدا و هم‌پیمان، تا لغو حکم اعدام، ایستاده‌ایم تا پایان.» زنانی که از چیزی نمی‌ترسند و در زندان هم ساکت نمی‌نشینند.

پازل زندگی همه‌ی ساکنان خاورمیانه به قطعه‌ی لغو حکم اعدام پخشان، وریشه و تک‌تک زنان و مردانی که برای آزادی مبارزه می‌کنند نیاز دارد و پخشان‌ها و وریشه‌های آزاد را می‌خواهد و به ژن، ژیان، ئازادی محتاج است.

حالا خاورمیانه بگوید

دو زنِ کوردِ بزرگ شده در مناطق اهل تسنن دادخواهی‌شان را به کجا ببرند؟!

«لمن تشتکی حبه القمح اذ القاضی دجاجه»

به آنجا که مردان مرکزنشین با شناسنامه‌ای مبتنی بر مذهب غالب به قضاوت نشسته‌اند.

زنانی که برای اقتدار مرکزی کوچک‌اند؛ اما برای صدور احکام بزرگ‌ترین و وزین‌ترین‌اند.

زنانی که اتهام‌شان پیوند دادنِ زن و زندگی و آزادی به هم است.

ئەی ژین لەگەڵت ناژیم

یان بە ئازادی ئەتڕازینمەوە

ای زندگی، یا با تو نخواهم زیست

یا تو را با آزادی خواهم آراست.

حورا نیک‌بخت

آذر ۱۴۰۳

بند زنان اوین