«همسرم ازدواج کرده و ما را تنها گذاشتە است»

زن دستفروشی از وضعیت وخیم زندگی خود و کودکانش می‌گوید: همسرم ازدواج دیگری کرده و من و سه فرزند خردسالم را تنها گذاشتە است و برای امرار معاش ناچار به دستفروشی هستم.

کرماشان- زنی میانسال با کودکی شیرخواره در آغوشش بر سر چهارراهی در کرماشان؛ این تصویری آشنا از سطح شهر کرماشان است. بزرگترین شهر روژهلات کوردستان و تنها کلانشهر غرب ایران. این تصویر علی‌رغم فاجعە بودنش، مانند اغلب فجایع اجتماعی دیگر در ایران به میزانی افزایش یافتە است که در حال عادی شدن است. به نظر می‌رسد مقابله با این عادی‌سازی‌ها خود اولین گام برای مبارزه علیه این معضلات و فجایع اجتماعی است.

 

چهارراه سنگر و ترافیک پشت چراغ قرمز آن مکانی برای فروش جوراب‌هایش است. به سمت او رفتم:

- سلام خانم

- سلام

-امکان دارد چند دقیقەای در پارک وقتتان را بگیرم؟ خبرنگارم، چند سوال در مورد وضعیت زندگیتان می‌پرسم.

- همینجا بپرسید، در خدمتم.

- چند بچه دارید؟

- سه

- چند سال دارند؟

- بزرگه ٨ سالە هستش، اینم که بغلم هستش از همە کوچکترە.

- چند سالشه؟

- دو سال.

- پدرشان چەکارەس؟

- پدرشان زن گرفتە و ما را تنها گذاشتە.

- چند وقتە؟

- دو سال و نیمه.

- درآمد دیگەای هم دارید؟

- نه.

- خب این کار کفاف زندگیتان را می‌دهد؟

- روزی اگه خیلی بفروشم ٢٠ جفت می‌فروشم، سودش ١٣٠ هزار تومانه.

- یعنی اگه خیلی بفروشی در ماه درآمدش ۴ میلیون تومان می‌شود؟

- بله، خودم و سە بچە رو با ۴ میلیون چطوری سیر کنم، تازه به ۴ میلیونم نمی‌رسه.

- اجارەنشین هستید؟

- نه خانه از خودمه.

- همسرت نفقەی شما و بچەها را پرداخت می‌کند؟

- نه، خبری ازش ندارم، اصلا بە ما سر نمی‌زنه.

- شکایت نکردید ازش.

- نه شکایت نکردم، وقتی می‌دانم نداره و نمی‌تواند، شکایت کنم که چی؟

- از خانوادە و نزدیکان کسی نیست کمک کنه؟

- نه اینجا نیستند. من اهل همدانم ولی خیلی وقتە ساکن کرماشانم، خبری ازم ندارند.

- از لحنتون مشخصه ترک هستید، درستە؟

- بله، اصالتا اهل تویسرکان هستم.

- امروز چیزی فروختید؟

- خداروشکر، امروز هوا خوب بود، مقداری فروختم.

این زنان که تعداد آنان به شدت در حال افزایش است، فقر، بیکاری، تبعیض جنسیتی، خشونت، عدم امنیت و ایمنی روانی و جسمی را به شدت تجربه می‌کنند. شاید بینندەی سطحی‌نگر بگوید با این شرایط اسفناکی که دارند چرا بچەدار می‌شوند؟ اما با بینشی عمیق‌تر و اندکی تحلیل می‌توان درک کرد که اینگونه شهروندان علاوه بر محرومیت اقتصادی، از دسترسی به آموزش و ارتقای سطح سواد و آگاهی خود نیز محروم بودەاند و انتخاب سبک زندگی سنتی و رفتار نمودن بر اساس عرف و عادت عامەی مردم جای تعجب ندارد و درواقع اگر چیزی خلاف آن باشد مایەی تعجب است.