«گزارش‌های متعدد خشونت و سوء‌استفاده»: چگونه اقتصاد گیگ زنان سراسر جهان را تحت فشار قرار داده است

تحقیقات نشان می دهد ناامنی، آزار جنسی و تبعیض جنسیتی در میان کارگران زن بسیار شایع است. این تحقیقات نشان می‌دهند کە اقتصاد امروزی در ایجاد شرایط کار ایمن و مقابله با تبعیض جنسیتی با شکست جدی روبرو شده است.

 

«باید روراست باشم.» آنجلی کریشان می‌گوید: «نمی‌دانستم چقدر اوضاع در صنعت پلتفرم (کسب و کارهای دیجیتال)‌ برای زنان و اقلیت‌های جنسیتی چقدر بد پیش می‌رود. میزان تبعیض و سوء‌استفاده‌ای که آنها با آن روبه رو هستند ترس روزافزون وحشتناکی در این فضاها به همراه داشته است.»

آنجلی کریشان، انسان‌شناس فرهنگی، تقریباً یک دهه است که تجربیات زنان و اقلیت‌های جنسیتی را مطالعه می‌کند. او در هند، زمانی که در حال تحقیق در مورد افزایش خودکشی در میان زنان متاهل بود، برای بار نخست به اثرات کار بدون دستمزد و ارتباط میان کار و جنسیت علاقه‌مند شد.

کریشان و نویسنده‌ی همکارش کاویتا داتانی در گزارش جدیدی که روز دوشنبه در پروژه‌ی Fairwork منتشر شد، کار پلتفرم‌های دیجیتال مبتنی بر مکان، از جمله سرویسهای حمل و نقل اینترنتی، تحویل غذا، خدمات زیبایی در خانه و به طور کلی حوزه‌های اقتصاد گیگ (قراردادهای کوتاه‌مدت یا کار آزاد) که می‌توانند تشدیدکننده‌ی نابرابری‌های جنسیتی باشند، را مورد بررسی قرار دادند.

یک تحقیق مبتنی بر جمع‌آوری داده‌های سه‌بخشی طی چهار سال، در ٣٨ کشور و ١٨٠ پلتفرم انجام شد که در آن یک تیم بین‌المللی از محققان بیش از ۵ هزار کارگر را مورد بررسی قرار دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که اقتصاد امروزی در ایجاد شرایط کار ایمن و مقابله با تبعیض جنسیتی با شکست جدی روبرو شده است.

کریشان می‌گوید: «گزارش‌های متعددی از خشونت و سوءاستفاده در این تحقیقات ثبت شد. چیزی که واقعاً مورد توجه بود. آمار بالای آزار و اذیت جنسی بود. اصلا انتظار نداشتم این کارگران مجبور به کار در چنین شرایطی باشند، شوکه‌کننده بود.»

این گزارش توضیح می‌دهد که مردانه‌شدن شغل‌هایی از قبیل رانندگی و پیک به این معناست که زنان بیشتر به کارهای خانه‌ی مشتری‌ها می‌پردازند و کار در فضای خصوصی مشتری‌ها، مزیت امنیت نسبی فضاهای عمومی را از آنها می‌گیرد. کریشان می‌گوید: «هر بار که آنها برای ارائه‌ی خدمات وارد خانه مشتری می‌شوند، دلواپس هستند که با شخص مطمئنی روبرو خواهند شد یا خیر.»

برای مثال ممکن است در هند یک کارگر در حال ارائه‌ی خدمات زیبایی در خانه مشتری باشد، اما پس از آن از او خواسته می‌شود بماند و آشپزی کند. کریشان این سناریو را بسیار رایج توصیف می‌کند.

داتانی می‌گوید: «وقتی از کارگران خواسته می‌شود کارهای اضافی که در دستور کار خدمات رسمی نیست را انجام دهند، آنها معمولا نمی‌توانند نه بگویند. امکان اعمال قدرت از سوی مشتری به طرز فجیعی بالاست. مشتریان در این پلتفرم‌ها قدرت بسیار بیشتری دارند و این گاها کارگران را به کار اضافی و احتمالاً بدون دستمزد می‌کشاند.»

بر اساس این گزارش، چنین چالش‌هایی به هیچ‌وجه منحصر به هند نیست. داتانی، محقق فمینیست فناوری‌های دیجیتال که بر منطق‌های تکنو-مردانه متمرکز است. بر این باور است که پلتفرم‌های دیجیتال عمدتا تمیال دارند تمامی کارگران خود را مرد در نظر بگیرند در حالی که اینگونه نیست. او به ایالات‌متحده اشاره کرده و می‌گوید پرستاران افراد مسن، گزارش کردند که برای انجام نظافت اضافی برای مشتریانشان تحت فشار قرار گرفته و مجبور به کار بدون دستمزد می‌شوند. حتی در مواردی، برخی کارگران اعتراف کرده‌اند که برای محافظت از خود در برابر مشتریان، مجبور می‌شوند اسلحه حمل کنند.

کریشان و داتانی توضیح می‌دهند که دومین دلیل محبوبیت کار زنانه، وجود موانع نسبتاً کم برای آغاز کار در این فضاست. شغل‌های مردانه‌ای مانند رانندگی، معمولا نیاز به سرمایه‌گذاری اولیه‌ی قابل توجهی (برای تهیه‌ی ماشین و ...) دارد. در حالی که کار در خانه اینطور نیست. این نقش‌ها معمولاً به مصاحبه‌های کاری سنتی نیز نیاز نداشته و برای کسانی که از نظر اجتماعی زیر ذره‎‌بین هستند، جذاب به نظر می‌رسند.

مادران مطلقه یا مجرد در کشورهایی مانند مصر، بنگلادش و هند در معرض خطر مضاعف چنین سواستفاده‌هایی هستند و اغلب تجربه‌های عجیبی با ماهیت تهاجمی مصاحبه‌ها را دارند.

کریشان که خود تجربه‌ی چنین مصاحبه‌هایی داشته است، می‌گوید: «در یک مصاحبه از من پرسیدند که آیا دوباره ازدواج کرده‌ام یا نه، با چه کسی زندگی می‌کنم، مادرم چه کار می‌کند و در نهایت با اکراه گفتند: می‌توان گفت شما انسان درستی بوده و از خانواده‌ی خوبی هستید.»

برای اغلب افراد، شغلی که در آن سوالات شخصی کمتری پرسیده می‌شود جذابیت بیشتری دارد. در کشورهایی از جمله بلژیک، آرژانتین و بریتانیا، مهاجران و پناهندگانی که اجازه‌ی کار ندارند، به عنوان جایگزین، یعنی به جای شخصی که در پلتفرم ثبت‌نام کرده است، کار می‌کنند.

کریشان می‌گوید: «عیمقا معتقدم که این شکل از کار، شخص را در موقعیت‌های بسیار پرمخاطره‌ای قرار می‌دهد. اگر به عنوان جایگزین کار کنید و اتفاق بدی برای شما بیافتد، قادر نخواهید بود شکایت کنید یا از خودتان دفاع کنید؛ زیرا احساس می‌کنید حق ندارید. این شکل از کار، استثمار کارگران را به مراتب راحت‌تر می‌کند.»

در بریتانیا، مشخص شد که زنان به‌عنوان یک درمان موقت برای فرسودگی شغلی، به چنین کارهایی روی می‌آورند. معلمان و کارکنان NHS به اقتصاد گیگ می‌پیوندند تا راهی برای عبور از رکود ناشی از همه‌گیری کووید بیابند. کریشان می‌گوید: «اغلب آنها از این صحبت می‌کردند که این کار تا چه اندازه اندازه بار عاطفی عظیمی بر دوش آنها گذاشته و رهایی از آن چه آرامشی داشته است.»

این مطالعه نشان می‌دهد که دستمزد نیمی از کارگران اقتصاد گیگ بریتانیا، کمتر از حداقل تعیین‌شده است.

با وجود پیوستن زنان به اقتصاد گیگ و تلاش برای آزادی شغلی بیشتر، محققان شواهد کمی از انعطاف‌پذیری این شغل‌ها پیدا کردند. تنها کاری که این کارگران می‌توانند بکنند این است که کارشان را به محله‌های امن‌تر محدود ‌کنند و شب‌ها کار نکنند. این پیشگیری‌ها میزان درآمد آنها را کمتر کرده و شکاف دستمزد جنسیتی را عمیقا افزایش می‌دهد.

پلتفرم‌های کشورهایی مانند بنگلادش و پاراگوئه تا حدی توانسته‌اند با احراز هویت مشتریان، با این مسائل مقابله کنند. رویه‌ای که اگرچه گسترده نیست، اما به کارگران اجازه می‌دهد مشتریان را بررسی کرده و غربال کنند. تلاش‌های دیگری نیز در جهت بهبود ایمنی کارگران صورت گرفته که معمولا موفقیت‌آمیز نبوده است.

کریشان دوباره به پلتفرم‌های هند اشاره می‌کند. این پلتفرم‌ها زنان را از کار بعد از ساعت ۶ بعدازظهر و تحویل مواد غذایی سنگین منع می‌کنند. کریشان می‌گوید: «پلتفرم‌ها معمولاً متوجه می‌شوند که تصمیم مناسبی نگرفته‌اند و این سیاست‌ها را تغییر می‌دهند. اما در این میان، مردم درآمدی را از دست می‌دهند که گاها برایشان جبران‌ناپذیر تمام می‌شود.»

او می‌گوید: «در اکثر مواقع، بستری ایجاد می‌شود که هیچ توجهی به نیازهای زنان ندارد. آنها به جای اینکه با کارگران زن به سادگی صحبت کرده و مشکلات آنها را شناسایی کنند؛ ترجیح می‌دهند به یک راه‌حل الگوریتمی بسیار پیچیده دست پیدا کنند. به عنوان یک زن، این رویکردها برای من بسیار ناامیدکننده است.»

 

منبع: the Guardian