گلرخ ایرایی: وادار کردن افراد به ابراز پشیمانی مشروعیت از دست رفته را باز نمی‌آورد

گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین در حساب کاربری خود با انتشار مطالبی از وادار کردن زندانیان سیاسی و بازداشت شدگان اعتراضات سراسری به ابراز پشیمانی انتقاد کرده و نوشت که وادار کردن افراد به ابراز پشیمانی مشروعیت از دست رفته را باز نمی‌آورد.

 

مرکز خبر- امروز یک‌شنبه ١٠ اردیبهشت‌ماه‌، گلرخ ایرایی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین با انتشار مطالبی در حساب کاربری خود در اینستاگرام از عدم استقلال قوه‌ی قضاییه و عفو نمایشی خامنه‌ای و وادار کردن زندانیان سیاسی و بازداشت شدگان اعتراضات سراسری به ابراز پشیمانی انتقاد کرده و نوشت که وادار کردن افراد به ابراز پشیمانی مشروعیت از دست رفته را باز نمی‌آورد.

گلرخ ایرایی در این پست اینستاگرام خود با اشاره به فقر در جامعه‌ی ایران و همچنین سرکوب سیستماتیک معترضان نوشت: «از چه پشیمان باشیم؟ ما که مسکن‌مان زیر خط فقر است و فرزندان‌مان را با تن فروشی سیر می‌کنیم و برای هفتاد هزار تومان به دار آویخته می‌شویم و دستان‌مان به حکم شریعت بریده می‌شود، ما که فرزندان‌مان به جرم همراه داشتن چاقو به دار آویخته می‌شوند و قربانیان کودک‌کشی شده‌ایم و چشمان‌مان به ضرب گلوله تخلیه می‌شود، ما که نوجوانان‌مان در حمله‌های شیمیایی در حین تحصیلی که قرار بود مجانی باشد مسموم می‌شوند، ما که برای حقوق اولیه و سبک زندگی، روابط و پوشش، خوردن و نوشیدن، مجازات و کشته می‌شویم، از چه پشیمان باشیم؟»

این زندانی سیاسی هم‌چنین با اشاره به بازداشت وی با ضرب‌وشتم و هم‌چنین محاکمه و حکم حبس ۷ سال زندان بدون هیچ‌گونه مستنداتی نوشت: «عدم استقلال قوه‌ی قضاییه مبحث گفت‌وگوهای بسیاری‌شت. جمهوری اسلامی همواره در انکار آن است، اما آن‌چه اتفاق می‌افتد و آن را زندگی می‌کنیم اثباتی است بر این ادعا. چهار مهمرماه ۱۴۰۱ حدود یک هفته بعد از کشته شدن مهسا امینی و چهر ماه پس از آزادی‌ام با حمله‌ی نیروهای پلیس امنیت در خانه شکسته شد و یازده نفر با اسلحه و لکد به سمتم حمله کرده، با ضرب‌وشتم و فحاشی بازداشتم کردند.»

وی در ادامه با اشاره به دست درازی مأموران آگاهی و تفتیش بدنی بدون لباس نوشت: «پس از چند ساعت بازجویی و انتقال به وزرا و پس از آن بازجویی در پایگاهی موسوم به امام حسن مجتبی در جنوب شرق تهران به زندان قرچک ورامین منتقل شدم. پس از ده روز با ایجاد فضایی رعب‌آور به آگاهی شاپور رفتم و آن‌جا با تهدید و دست‌درازی مأموران آگاهی لخت و تفتیش بدنی شدم. مدتی بعد توسط بازپرس حاج‌مرادی با اتهامات اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم( بدون وجود مستنداتی) تفهیم اتهام شدم. و حالا بعد از هفت ماه بلاتکلیفی توسط ایمان افشاری قاضی شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب با پیشنهاد مشخصاً در همان روز مقرر، که وعده داده بود در صورت تسلیم عفو، حکم آزادی را صادر کند، به هفت سال حبس محکوم شدم.»

گلرخ ایرایی هم‌چنین با اشاره به بی‌طرف نبودن قوه‌ی قضاییه‌ی جمهوری اسلامی نوشت: «قوه‌ی قضاییه‌ی جمهوری اسلامی به مانند دیگر قوا، نهادها و سازان‌هایش در سیطره‌ی استبدادی ارتجاعی‌ست و گماشتگان در هر جایگاه و با هر سمتی آزادی عمل دارند برای برخوردهای سلیقه‌ای و اعمال دستورات عوامل اطلاعاتی و سربازان گم‌نام رژیم. ماهیت جمهوری اسلامی همان است که از ابتدای مصادره‌ی انقلاب بود و قضات فعلی نیز از اخلاف همان قضات دهه‌ی شصت و هیئت مرگ. همانانی که در تواب‌سازی‌های دهه‌ی شصت بسیاری را تحت شکنجه وادار به افشای همفکران و همرزمان خود و تیر خلاص به آنان کردند. حال جمهوری اسلامی به جهت ساختن وجهه‌ای بین‌المللی و وانمود کردن به پایبندی به میثاق‌هایی که پذیرفته، وادار به تغییر رویه شد. سیاست امروز ایجاب می‌کند تواب‌سازی یا تعدیل اجباری مواضع مخالفان در پس نقابی از رأفت و شفقت انجام شود.»

وی با اشاره به شکنجه‌های وحشیانه و تعرض به بازداشت شدگان اعتراضات سراسری نوشت: «در زندان قرچک و پس از خیزش اخیر بسیاری از بازداشت شدگان که آگاهانه  و با مطالبه‌ای مشخص به کف خیابان آمده بودند، با فشار نیروهای امنیتی و بعضاً بازپرس بر خانواده و متعاقباً فشار خانواده‌ بر زندانی، وادار به تغییر موضع و انکار خود می‌شدند. ( البته این بخشی از فشارهایی‌ست که بازداشت شدگان با آن مواجه بودند. برخی تا سر حد مرگ کتک خورده بودند، به برخی تعرض شده بود، مورد فحاشی قرار می‌گرفتند و تهدید به از دست دادن حقوق شهروندی می‌شدند.»

وی در ادامه نوشت: «وادار کردن افراد به ابراز پشیمانی مشروعیت از دست رفته را باز نمی‌آورد. پشیمانی زمانی شدنی‌ست که فرد دچار شرم باشد، از آن‌چه کرده است و نمی‌بایست می‌کرد یا دچار غفلت شده باشد در برابر وظیفه‌ای که به عهده‌اش بود. دست داشتن در قتل‌های حکومتی و علم کردن چوبه‌های دار و صدور احکام مرگ، دامن زدن به فساد سیستماتیکی که به تورم افسار گسیخته و فروپاشی اقتصاد منجر شد، سرکوب مردمی که برای بهتر زیستن لب به اعتراض گشوند و با ضربتی روانه‌ی گورستان یا دچار نقض عضو شدند، شرم‌آور است و پشیمانی به بار می‌آورد اگر شرف کارکردی داشته باشد. روزانه در کشورمان چندین نفر به دلیل مخالفت سیاسی یا تفاوت عقیده با سیستم، خرید و فروش مخدر، سرقت یا قتل به دار آویخته می‌شوند. مرگ برای ما عادی شده است و برای آنان محل ارتزاق.»

وی در پایان مطلب خود با اشاره به نهادینه کردن فقر در جامعه‌ی ایران و فساد سیستماتیک در ایران و همچنین بودن سرمایه‌ی کشور در دست عده‌ای خاص نوشت: «آمده بودن کوخ‌نشینان را کاخ‌نشین کنند و مستضعفان را سروری بخشند. اما فساد سیستماتیک شد و اختلاس شغل دوم آقازاده‌ها شد. بیش از نیمی از جامعه فقیر شدند و فقر نهادینه شد و بیکاری، گرسنگی، تن‌فروشی، دریوزگی، بی‌خانمانی و گورخوابی، بخشی از بودن‌مان  شد و تصور خیابان بدون کودکان کار محال شد. بازخوانی واژه‌ی مستضعف و جستن معنای عمیق تمدنی! در آن، از رنج در فقر زیستن نمی‌کاهد. فقرا را «قشر کم برخوردار» خواندن و دسته‌بندی گرسنگان در دهک چندم، چهره‌ی کریه فقر را بازسازی نمی‌کند. همان‌طور که حلبی‌آبادی‌ها را حاشیه‌ی شهر نام نهادن، از رنج ساکنان آن نکاست و سرپناهی برای‌شان نساخت. پشیمانی سهم آنانی شد که صدای انقلاب مردم را نشنیدند و اریکه‌ی قدرت‌شان سرنگون شد و سهم آنانی خواهد بود که از تاریخ درس نگرفتند و خیزش انقلابی مردم را ندیدند. باشد که به سرنوشت دیکتاتورهای پیشین گرفتار شوند.»