بهاره هدایت:«نگران من نباشید؛ نگران ایران باشید»
بهاره هدایت، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین در نهمین روز از اعتصاب غذای خود، در نامهای از مردم خواست به جای نگرانی برای وی، نگران ایران باشند.
مرکز خبر- روز شنبه ١٨ شهریورماه، بهاره هدایت، فعال سیاسی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین در واکنش به درخواست فعالان دانشجویی و خانوادهی جواد روحی و نیلوفر حامدی مبنی بر پایان دادن به اعتصاب غذایش، نامهای از زندان اوین منتشر کرده، که در آن گفته: « نگران من نباشید؛ نگران ایران باشید.»
بهاره هدایت از روز پنجشنبه ٩ شهریورماه، در اعتراض به قتل جواد روحی از بازداشتشدگان خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی»، بازداشت فعالان زن به بهانههای واهی، سرکوب مضاعف جمهوری اسلامی در آستانهی سالگرد قتل حکومتی ژینا امینی و برای آزادی نیلوفر حامدی و الهه محمدی دو روزنامهنگار بازداشت شده که خبر قتل حکومتی ژینا امینی را منتشر کردند، دست به اعتصاب غذا زده است.
این فعال سیاسی در نامهی خود با اشاره به بازداشت و تهدید خانوادههای دادخواه طی روزهای گذشته مینویسد: «این اعتصاب برای من به مثابه تجدید عهدیست با وجدان عمومی ایرانیان برای آزادی، تجدید عهدیست با قیام مهسا در آستانهی سالگردش و سرخمکردنیست در برابر خانوادههای داغدار و خصوصاً رنجوریشان از سرکوبهایی که این روزها متحمل شدهاند و میدانم این اعتصاب واقعاً ناچیز است در مقابل ناحقیقتهایی که اطراف ما را گرفتهاند و با زور و زنجیر حکومت تمامیتخواه میخواهند جای حقیقت را بگیرند.»
وی در ادامه خطاب به کسانی که خواهان شکستن اعتصاب غذایش شدند، مینویسد: «جان من، آزادیام، یا در بند بودنم آن وقتی برایم محل اعتناست که ذیل وجدان عمومی جامعه به تحقق ارادهی آن برای براندازی حکومت حتی شده اندکی بیفزاید. نگران من نباشید؛ نگران ایران باشید.»
وی در ادامه مینویسد: «جمهوری اسلامی رفتنیست و رفتنش به کنش سیاسی اندیشیده و مبتنی بر وجدان وابسته است. چه آنکه هر روزی که به عمر این حکومت اضافه میشود، معادل کاستن از عمر این ملک و ملت است. میدانم در میدان سیاست، وجدان همه چیز را سامان نمیدهد اگر معطوف به کنش، پروژه یا برنامهی سیاسی نباشد. اما در همین میدان، متوسل شدن به یک فضیلت اخلاقیِ بالادستی، گاهی در روند مبارزه لازم است. محض یادآوری، محض پافشاری و محض تجدید عهد میان مبارزین علیه تمامیتخواهی. تا به یاد بیاوریم اساساً چرا چنین مسیر پر خطر دشواری را برگزیدهایم. به علاوه وجدان حلقهی ظریفی است میان پارههای متنوع اپوزیسیون تا اگر حتی همدیگر را نمیپسندند، در به رسمیتشناسی یکدیگر خود را مؤظف به تبعیت از وجدان عمومی جامعه بدانند. همان وجدانی که در طول قیام مهسا(ژینا)، در یک سال گذشته واقعیت جاری در خیابانها را معنا میبخشید و همزمان از همهی ستیزهای ناامیدکنندهی اپوزیسیون فراتر میرفت. این فراتر رفتن چنان واقعی و نیرومند بود که توانست تا ماهها بعد هم حتی بلوکهای متعارض اپوزیسیون را تا حد چشمگیری یکدل و همراه کند. ولی اپوزیسیون هنوز هم وزنِ آن نیرویی را که از جامعه دریافت کرده بود، به او بازنگردانده است.»
این زندانی سیاسی در پایان نامهی خود مینویسد: «وجدان سیاسی همانطور که نزد مردم عادی سرچشمهی اصیل قدرت و انگیزه برای مبارزه بوده است، و به آنها در عمل توان به رسمیتشناسی دیگریهای اطرافشان را بخشیده، میتواند نیروهای سیاسی حاضر در میدان براندازی را هم به ضرورت به رسمیت شناسی دیگری در این میدان، اذهان به نابسندگیها و توجه بیشتر به مبانی اخلاقی کنش سیاسی متقاعد کند. اینها اندرزهای اخلاقی نیست، راهحل نهایی مشکلات پیچیدهی اپوزیسیون برانداز هم نیست، اما حتماً از جمله نیازهای سیاسی ماست برای تحقق براندازی و نجات این سرزمین از منجلاب حکومت تمامیتخواه دینی. باشد که ایران بماند و فروغ آزادی بر افقهایش بدمد.»