از مبارزه مخفیانه تا انقلاب علنی

جواهر عثمان از تجارب زندگی خویش سخن گفت و اشاره نمود که از سال ۱۹۸۵ در راه کوردستان آزاد مبارزه می‌کند. وی اظهار داشت که دو فرزند خود را در راه وطن فدا کرده و فرزند دیگرش امروز به عنوان یک مبارز در برابر دشمن می‌جنگد.

روناهی نودا

قامشلو - رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان، نزدیک به دو دهه در سوریه - روژاوای کوردستان تلاش بسیار نمود. مردمی که با اندیشه و فلسفه وی خود را پرورش دادند، امروز با انقلابی پیشرو، زندگی آزاد و برابر را تجربه می‌کنند. پیش از شکل‌گیری انقلاب، طیف‌های مختلف مردم از جمله زنان، مادران، پدران و برادران از طریق فعالیت‌های جبهه‌ای یا شبه‌نظامی برای سرزمین خود می‌کوشیدند. آنان هرگز ارتباط خود را با جشن‌ها و مراسمات اندوه و شادی مردمشان قطع نمی‌کردند. از هر فرصتی برای گره زدن خود به سازمان یا به عبارتی همان تاریخ از دست رفته‌شان دریغ نمی‌کردند. به یمن فداکاری هزاران شهید و خانواده‌های میهن‌دوست که عزیزان و فرزندان خود را به سازمان تقدیم کردند، انقلابی شکل گرفت که به انقلاب زنان مبدل گشت.

یکی از این مادران، جواهر عثمان است که به نام مادر هوزان شناخته می‌شود. وی اصالتاً اهل شهر دیرک در شمال و شرق سوریه بوده اما بنا به دلایلی در روستای هیمو در شهر قامشلو سکونت گزیده است. او مادر دو شهید و یک مبارز است. جواهر عثمان در سال ۱۹۸۵ با سازمان کوردها که در آن زمان به آنها طلبه می‌گفتند، آشنا شد. علی‌رغم سن کم، با تمام وجود برای وطنش فعالیت می‌کرد. او کم‌سن‌ترین عضو گروه جبهه‌ای بود، اما با وجود این، مسئولیت‌هایی فراتر از سن خود را به عهده می‌گرفت. ماهانه برای آزادی سرزنمین و مبارزانش کمک مالی جمع‌آوری می‌کرد. بدون آنکه از دستگیری یا آسیب توسط دشمن هراسی داشته باشد در تمام فعالیت‌ها پیشگام بود و اعلامیه پخش می‌کرد. جواهر عثمان اکنون در مجلس خانواده‌های شهدا مشغول به کار است. او عضو هیئت مدیره مجلس زنان خانواده‌های شهدای شمال و شرق سوریه می‌باشد.

جواهر عثمان درباره تجارب زندگی خود و آشنایی با سازمان با خبرگزاری ما گفتگو کرد.

 

شروع مبارزه از سال ١٩٨٥

جواهر عثمان بیان داشت که روحیه میهن‌دوستی بنیانی شد که امروز بر خاک آنها انقلاب شکل گرفت و چنین آغاز کرد: "در سال ۱۹۸۵ من تنها ۱۲ سال داشتم، می‌شنیدم که برخی جوانان کورد برای استقلال کوردستان در حال فعالیت و مبارزه می‌باشند. افرادی از تمام مناطق کوردستان مشارکت می‌کردند، خود را آموزش می‌دادند و برای کوردستان مستقل فعالیت می‌نمودند. در آن سال‌ها قرار بود نوروز جشن گرفته شود و برای آن گروه رقصی به نام 'چیا' تشکیل داده بودند که دخترعمو و پسرعموی من نیز در آن حضور داشتند. من هم همراهشان رفتم اما به دلیل سن کم مرا نپذیرفتند. حتی درخواستم برای قرار گرفتن در انتهای صف رقص نیز پذیرفته نشد. با وجود عدم حضور در گروه‌ها، همواره همراهشان می‌رفتم و به یاد دارم همه چیز به صورت مخفیانه انجام می‌شد تا دشمن متوجه نشود. این رخداد، نخستین آشنایی من با سازمان بود."

 

کم‌سن‌ترین عضو جبهه!

جواهر عثمان اظهار داشت که به دلیل فعالیت در سن پایین، او را کم‌سن‌ترین عضو جبهه می‌نامیدند و چنین ادامه داد: "در دوران مدرسه نیز بحث‌هایی درباره کوردستان و مبارزان آزادی وجود داشت، اما بسیار محرمانه انجام می‌شد زیرا در صورت افشا، با مجازات روبرو می‌شدیم. در آن زمان، مبارزان آزادی که در منطقه ما فعالیت می‌کردند، از مرز عبور کرده و در روستاها به فعالیت می‌پرداختند. در سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰، سیستم پخش اعلامیه وجود داشت که از طریق آن مردم را آگاه می‌کردیم و برای جلسات دعوت می‌نمودیم. در آن دوران تمام فعالیت‌ها را پیاده انجام می‌دادیم و وسیله نقلیه‌ای برای رفتن به روستاها نداشتیم. در ابتدا مردم ما را چندان نمی‌شناختند و نمی‌پذیرفتند. در آن زمان مرا کم‌سن‌ترین عضو جبهه می‌نامیدند، زیرا علی‌رغم سن کم، برای وطنم فعالیت جبهه‌ای می‌کردم. در آن دوران با افراد ارزشمندی آشنا شدیم که جان خود را برای سرزمین‌شان فدا کردند و آنها پایه‌گذار انقلاب ما شدند."

 

کمربند عربی

جواهر عثمان بیان می‌دارد که در آن دوران، رژیم به طور عامدانه فضای رعب و وحشت را در میان مردم ایجاد می‌کرد و چنین ادامه می‌دهد: "در آن زمان با اجرای طرح کمربند عربی، شمار زیادی از اعراب را به روستای ما آوردند و اسکان دادند که تا به امروز نیز در آنجا ساکن هستند. در سال‌های دهه ۹۰ ترس فراگیری حاکم بود. همزمان، رژیم به ایجاد بی‌اعتمادی در جامعه می‌پرداخت و بذر نفاق و فساد را میان مردم می‌کاشت."

 

گلوله ۱۵ آگوست مردم را از خواب غفلت بیدار کرد

جواهر عثمان در ادامه اظهار می‌دارد که آنها با شلیک نخستین گلوله ۱۵ آگوست به پا خاستند و چنین می‌افزاید: "با افزایش سن، تجربه ما نیز بیشتر می‌شد و هر وظیفه‌ای که به ما محول می‌شد را به انجام می‌رساندیم. مایلم به رویداد گلوله اول ۱۵ آگوست اشاره کنم. در آن زمان برای ۱۵ آگوست قیامی در جریان بود. به خاطر دارم که دشمن متوجه شد و مسیر را مسدود کرد، ما نیز با دولت به مبارزه پرداختیم. روحیه آن زمان نشان داد که ما دیگر دولت را به رسمیت نمی‌شناسیم و این روحیه به انقلاب بدل گشت."

 

سازماندهی فعالیت‌ها از طریق جلسات

جواهر عثمان عنوان می‌کند که آنها با برگزاری جلسات منظم، قادر به سازماندهی فعالیت‌های خود بودند و چنین ادامه می‌دهد: "پس از کسب تجارب ارزنده، به مرحله‌ای رسیدیم که وارد سیستم جلسات شدیم. گاه تصاویری از رهبر آپو و رفقای کوهستان برای ما ارسال می‌شد. همچنین آموزش‌هایی دریافت می‌شد که می‌بایست مطالعه می‌کردیم و از محتوای آن آگاه می‌شدیم. از این رو، دستگاه نمایش تصویر تهیه کردیم تا بتوانیم تصاویر را ببینیم. اکثر جلسات نیز در منازل مردم برگزار می‌شد."

 

استقامت در برابر بازداشت

جواهر عثمان اعلام می‌کند که مدت ۳ ساعت تحت بازجویی رژیم بعث قرار داشته و چنین ادامه می‌دهد: "گمان می‌کنم سال ۱۹۹۳ بود. رژیم مرا بازداشت کرد و ۳ ساعت تحت بازجویی بودم. می‌توانم بگویم که در آن لحظات اصلاً ترسی به دل راه ندادم و به هر پرسشی با شهامت پاسخ می‌دادم. با وجود جوانی، از بیان فعالیت‌ها خودداری کردم. در نهایت، مدرک تحصیلی پایه نهم را به من ندادند. با این حال، من به دوره‌های بهداشتی و خیاطی رفتم و به پیشرفت خود ادامه دادم."

 

گلی که از زیر سنگ می‌روید، بس نیرومند است

جواهر عثمان درباره اهمیت میهن‌دوستی چنین می‌گوید: "ما می‌خواستیم میهن‌دوستی خود را فراتر از امکانات موجود نشان دهیم. رفقایی که پیشگام ما بودند، به شهادت می‌رسیدند. هر روز که می‌گذشت، بر شمار گریلا‌ها افزوده می‌شد و مردم بیشتر با سازمان آشنا می‌شدند. تا به امروز به یاد دارم که در آن روزها زمان برای ما کافی نبود و بسیار سریع می‌گذشت. در آن دوران اگر جرعه‌ای از میهن‌دوستی در دل خانواده‌ای وجود داشت، در تمام فعالیت‌ها، چه راهپیمایی بود چه تجمع شرکت می‌کرد و وظیفه میهن‌دوستی خود را به جا می‌آورد. روحیه آن زمان بسیار متفاوت بود و بر اساس آن روحیه، انقلاب شکل گرفت. چرا من از روحیه سخن می‌گویم؟ مثالش را می‌آورم: گلی که از زیر سنگ می‌روید، به سختی رشد می‌کند، اما وقتی سر برمی‌آورد، بسیار استوار می‌ایستد. میهن‌دوستی آن زمان نیز چنین بود. با وجود درد، آزار، سختی و فشار دشمن، ما نیرومند بودیم و از وطن خویش دفاع می‌کردیم. هنگامی که شهیدی داشتیم و پیکرش وارد خاک ما می‌شد، همگی به سوی مرزها می‌شتافتیم و با شور و اشتیاق از آن شهید استقبال می‌کردیم. علی‌رغم فشار دشمن، ایستادگی ما بسیار قوی بود. دشمن اسامی همه ما را ثبت می‌کرد، اما برای ما چندان اهمیتی نداشت. مهم این بود که نقش میهن‌دوستانه خود را ایفا کنیم. حتی اگر لقمه‌ای غذا هم داشتیم، سهم سازمان خود را کنار می‌گذاشتیم. در واقع، فرهنگ یاری‌رسانی، نشان‌دهنده پیوند ما بود. نام آن حزب کارگران بود و کسانی که به انقلاب می‌پیوستند نیز در حقیقت کارگر بودند."

 

سیاست تحمیل گرسنگی

جواهر عثمان درباره سیاست تحمیل گرسنگی که رژیم بعث علیه خلق کورد اعمال می‌کرد، چنین می‌گوید: "دشمن سیاست گرسنگی را بر ما تحمیل می‌کرد. رژیم اجازه نمی‌داد ما در اینجا کارخانه‌ای بسازیم. اجازه نمی‌دادند پروژه اقتصادی ایجاد شود. کار یافت نمی‌شد و می‌بایست تا دمشق می‌رفتی تا بتوانی شغلی پیدا کنی. کسانی که زمین داشتند نمی‌توانستند چیزی بکارند و اگر هم می‌کاشتند، بسیار محدود بود. در واقع، سیاست گرسنگی را بر ما تحمیل می‌کردند و با اجرای طرح کمربند عربی، تمام زمین‌های ما را نیز تصرف کردند. در نتیجه این سیاست‌ها، خلق کورد رنج و مشقت بسیار بزرگی را متحمل شدند."

 

دستگیری رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان

جواهر عثمان درباره دستگیری رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان چنین می‌گوید: "سال ۱۹۹۹ بود! همسایه مسن من که زبان ترکی می‌دانست، خبر فوری تلویزیون ترکیه را شنید که اعلام می‌کرد رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان دستگیر شده است. او تمام کودکان را به دنبال من فرستاد تا این خبر تلخ را به من برسانند. وقتی خبر را شنیدم، آن روز بسیار گریستم. آن روز برای خانه، خانواده، روستا، شهر و جهان ما روز تاریکی بود."

 

شما بیگانه هستید

جواهر عثمان بیگانه تلقی شدن خلق کورد در سرزمین روژاوای کوردستان را چنین توصیف می‌کند: "وقتی شناسنامه نداشته باشی، تو بیگانه محسوب می‌شوی! من تازه شناسنامه گرفته بودم. چون نام تمام فرزندانم کوردی بود، می‌گفتند این نام‌ها همه خارجی هستند و ما ثبت نمی‌کنیم. من با آنها مجادله کردم و گفتم این نام شماست که خارجی است و نمی‌شود ثبت کرد. پافشاری کردم و تأکید کردم نام ما کوردی است نه خارجی، ما خود کورد هستیم و نام فرزندانمان نیز کوردی خواهد بود. آنها گفتند تو سیاستمدار هستی و برای این نام‌ها با ما مجادله می‌کنی. من پاسخ دادم که برای حقوق خود مبارزه می‌کنم و اگر ما شناسنامه داشتیم هرگز شناسنامه عربی نمی‌گرفتیم."

 

تأسیس PYD و اتحادیه ستار

جواهر عثمان درباره تأسیس PYD و اتحادیه ستار چنین می‌گوید: "در سال ۲۰۰۳ قرار بود حزب ما PYD تأسیس شود. کنگره نخست برگزار شد که من حضور نداشتم، اما در دومی حاضر بودم. ما از تأسیس PYD خرسند بودیم، زیرا به عنوان حزب کوردها به صورت علنی فعالیت می‌کرد. البته دولت آن را به رسمیت نشناخت.  PYD در سازماندهی خود به جامعه اهمیت می‌داد و یک حزب اجتماعی بود. در آن زمان، شهادت رفیق شیلان و همرزمانش نیز تأثیر عمیقی بر ما گذاشت. در سال ۲۰۰۵ اتحادیه ستار تأسیس شد. در آن هنگام، تعداد اندکی از ما زنان گرد هم آمدیم تا سازمان مستقل خود را ایجاد کنیم. به عنوان زنان، از تأسیس سازمان خودمان خشنود بودیم، زیرا در جلسات می‌توانستیم آزادانه‌تر خود را ابراز کنیم. ما خوش‌اقبال بودیم که از این مراحل تاریخی گذر کردیم."

 

روند انقلاب روژاوای کوردستان

جواهر عثمان پس از وقوع انقلاب در روژاوای کوردستان به وطن بازمی‌گردد و چنین می‌گوید: "ما به زمان انقلاب روژاوای کوردستان رسیده بودیم. در آن هنگام، خانواده ما در لبنان بودیم. من آنجا مسئولیت مجلس زنان را بر عهده داشتم و نماینده PYD و کنگره ستار بودم. پس از انقلاب، سازمان از کوردها خواست تا از روژاوای کوردستان حمایت کنند، بنابراین خانواده ما در سال۲۰۱۳ به روژاوای کوردستان بازگشت."

 

مادر دو شهید و یک مبارز

جواهر عثمان اشاره می‌کند که دو پسرش به کاروان جاودانگان پیوسته‌اند و یکی دیگر امروز در صفوف مبارزان قرار دارد و برای وطن مبارزه می‌کند. او می‌گوید: "پسرم شهید خبات هنگامی که ما هنوز در لبنان بودیم به جنبش آزادی پیوست. پسر دیگرم در روژاوای کوردستان به YPG ملحق شد، نام او شهید هوزان بود. هوزان در سال ۲۰۱۴ در عملیات تل حمیس حین نبرد با تروریست‌های داعش به شهادت رسید. پسرم خبات نیز در سال ۲۰۲۰ در کوه متینا جان باخت. در شخصیت هر دو پسر شهیدم، تمام شهدای انقلاب را به یاد می‌آورم و در برابرشان سر تعظیم فرود می‌آورم. هنگامی که انقلاب رخ می‌دهد، انسان خود را جزئی از آن می‌بیند و پس از شهادت، خود را صاحب آن انقلاب می‌پندارد. انسان درد خود را با کار، فعالیت و مبارزه التیام می‌بخشد. اصرار درونی من، برخاسته از شهادت فرزندانم بود."

 

ایفای نقش در روند انقلاب

جواهر عثمان درباره پیشرفت‌های انقلاب روژاوای کوردستان، احیای سیستم ملت دموکراتیک و نقشی که در انقلاب ایفا کرده، چنین می‌گوید: "پس از بازگشت به روژاوای کوردستان، آمادگی برای تشکیل کمون‌ها و مجالس در جریان بود. من در کمون‌ها و مجالس فعالیت کردم و سپس به سمت ریاست مشترکی Tev-Dem برگزیده شدم. در آن زمان، تمام طیف‌های جامعه دریافتند که سازمانی وجود دارد که از آنها حمایت می‌کند، بنابراین همگی بسیج شدند تا از انقلاب خود پشتیبانی کنند. اداره خودمدیریتی نیز تأسیس شد. این رویدادهایی که ما تجربه کردیم همگی تاریخی بودند و ما در آن زیستیم و آینده ما را شکل دادند. شاید کافی نبود، اما هر آنچه از ما خواسته می‌شد را به انجام می‌رساندیم. پس از پایان دوره‌ام در Tev-Dem، زمانی که قرار بود مجلس

 

شهرداری تأسیس شود، نامزد شدم و به عنوان نفر اول پیروز شدم."

"من وارد مدیریت مجلس زنان در شهرداری‌ها شدم. پس از دو سال و نیم فعالیت در مجلس شهرداری، در یک دوره آموزشی سه روزه شرکت کردم. پس از آموزش، در آن زمان که بحث پایه اقتصادی ملت دموکراتیک مطرح بود، وارد این حوزه شدم و بر تعاونی‌های زنان تمرکز کردم. پس از فعالیت‌های اقتصادی، خود را برای ورود به MSD پیشنهاد دادم. پس از آن، پسر دیگرم به شهادت رسید و مدتی بعد به مجلس خانواده‌های شهدا پیوستم و تا کنون در آنجا برای مادران، کودکان، زنان و خانواده‌های شهدا فعالیت می‌کنم."

 

تعهد به انقلابیون...

جواهر عثمان در پایان متعهد شد که راه شهدا را ادامه خواهد داد و سخنانش را چنین به پایان رساند: "مایلم این احساس خود را نیز بیان کنم که آرزوی مقدس من این است که همگان اداره خودمدیریتی را بپذیرند و به آن مشروعیت قانونی ببخشند. نتیجه تلاش‌های شهدای ما برای این روزها، هر چه باشد، دستیابی به وضعیت قانونی مدیریت خودگردان دموکراتیک است. تا به امروز نیز حملات و توطئه‌هایی علیه ما وجود دارد. در قالب حمله به رهبری، تعرض بزرگی علیه ملت ما صورت می‌گیرد. حقوق رهبر آپو نقض می‌شود. خواسته ما این است که در کنار رهبر آپو طعم انقلاب خود را بچشیم. ما نیز می‌خواهیم نسیم آزادی را همراه با رهبر آپو تنفس کنیم. به عنوان مادر دو شهید و یک مبارز، من همواره در پی تحقق آرمان فرزندانم خواهم بود."