آواز‌خوانی زنان؛ صداهایی که در گلو حبس شده‌اند

از زمانی که زنان یک انگشت را در دهان می‌گذاشتند تا صدایشان را موقع صحبت کردن با «مرد نامحرم» تغییر دهند سال‌ها گذشته اما همین امروز هم ما در کشوری زندگی می‌کنیم که صدای آواز زنان نه تنها ممنوع که حرام شرعی است.

سروشا آمین

مرکز خبر- از مهم‌ترین مُهرنگاره‌های موسیقی در جهان؛ باید از آنچە که در تپه چغامیش دزفول برجای مانده، یاد کرد که در سال‌های ۱۹۶۱–۱۹۶۶ میلادی، یافت شده ‌است. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان می‌دهد. ما نگاره‌ای را در دست داریم و می‌دانیم که در پادشاهی «شوکال ماه‌ هو» و از سده ۱۷ پیش از میلاد، تار نواخته می‌شد. با یافتن یک کنده‌کاری در ایلام بازهم مطلعیم که خنیاگران؛ دَف را همراه چنگ می‌نواختند. در این کنده‌کاری همچنین دیده می‌شود که از میان ۱۱ تن خنیاگر؛ ۸ تن چنگ، ۲ تن نی و یک تن دهل می‌نوازند. ۱۵ زن خواننده نیز، در میان رامشگران دیده می‌شوند که در حال کف زدن هستند. همچنین از سال ۵۵۹ پیش از میلاد، سفال­هایی در تپه سیلک کاشان و مرودشت پیدا شده که سیمایی از پایکوبی و دست افشانی بر آن‌ها نگارگری شده ‌است.

در پایان قرن نهم هجری، موسیقی در ایران وارد یک دوران فترت شده بود و از آن زمان تا اواخر قاجاریه و شروع مشروطیت موسیقی در ایران رونقی نداشت. اولین شاه قاجار، آغا محمدخان بود که تنها ۲٫۵ سال حکومت کرد و فرصت رسیدگی به موسیقی و هنرمندان را نیافت. اما پس از او فتحعلی شاه به موسیقی‌دانان توجه نشان داد و برایشان مقرری تعیین کرد. در این دوره دو استاد با نام‌های «استاد زهره» و «استاد مینا» هر کدام یک گروه موسیقی تشکیل دادند. این دو زن خود به ترتیب شاگرد «استاد رستم شیرازی» و «استاد مهراب اصفهانی» بودند. ثمره توجهات فتحعلی شاه و محمد شاه در دورەی سلطنت ناصرالدین شاه نمایان شد. این پادشاه به هنر توجه زیادی نشان داد و از رشد و ترقی موسیقی‌دانان حمایت کرد. موسیقی‌دانان در این دوره به دو دسته تقسیم می‌شدند: موسیقی‌دانان مرد در بیرونی ساز می‌نواختند و موسیقی‌دانان زن در اندرونی؛ تنها استثنا، موسیقی‌دانان مردی بودند که دچار نابینایی بودند و اجازه داشتند در اندرونی نیز موسیقی اجرا کنند. از خوانندگان و موسیقی­دانان زن آن دوران می­توان شاهوردی خانم، گلبخت خانم ترکمانی و کوچک خانم تبریزی را نام برد.

نخستین ضبط صدای خوانندگان زن در ایران در دورەی قاجار و در سال ۱۲۹۱ خورشیدی در چهارمین دورەی ضبط موسیقی ایرانی با ضبط صدای «افتخار»، «امجد» و «زری» صورت گرفت. از ایشان تقریباً هیچ اطلاعاتی در دست نیست. از لهجەی آن­ها حدس زده می‌شود که از اتنیک‌های دینی ایران بوده‌اند. خوانندگان دیگر همچون «قمرالملوک وزیری»، «ایران الدوله هلن»، «پروانه» همراه با سه تار خودش، «ملوک ضرابی»، «روح انگیز»، «مهرباقری» و… از دیگر خوانندگانی هستند که در دوره‌های بعدی صدایشان ضبط شد.

در دهه‌های بعد با اصلاحات اجتماعی که از سوی پهلوی‌ها به اجرا گذاشته شد، هنرمندان زن بیشتری به آوازخوانی روی آوردند.

با این وجود، محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی همچنان حاکم بود و به همین دلیل بسیاری از زنان خواننده، برای پنهان کردن هویت خود از نام مستعار استفاده کردند و معمولاً خانواده‌هایشان نیز از آن­ها حمایت نمی‌کردند. خواست محمدرضا پهلوی برای تقلید کشورهای اروپایی هرچند سطحی و ظاهری بود اما آزادی‌های کوچکی برای خواندن زنان بە همراە داشت و راه یافتن رادیو و تلویزیون به خانه‌ها این تابو را نیز به‌گونەی قابل توجهی شکست و به این ترتیب اجرای کنسرت توسط زنان خواننده در رادیو و تلویزیون رایج شد. در همین دوران بود که استعدادهایی همچون  «سیما بینا» و بسیاری دیگر اکشف شدند و گستردگی اجراهای هنری در کنار توسعەی مطالعات مرتبط با موسیقی در دانشگاه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی در این زمینه، منجر به پیشرفت‌های هنری قابل توجهی در زمانی کوتاه شد.

اما آزادی‌ نورسیدەی زنان ایران برای خواندن و نواختن دیری نپایید و با وقوع انقلاب ۵۷ ورق به گونه‌ای تراژیگ برگشت. روح الله خمینی موسیقی را برای جامعه «مخدر» خواند و خواستار حذف کامل آن از برنامه‌های رادیو و تلویویون شد. او و بسیاری دیگر از روحانیون شیعه همچنین شنیدن آواز زن «به قصد لذت» را خلاف اسلام و عامل به گناه افتادن جامعه دانستند و به این ترتیب طیف گسترده‌ای از ممنوعیت‌ها را در این زمینه اعمال کردند که ممنوعیت آوازخوانی زنان، بە ویژه تک خوانی یا انتشار آوازهای انفرادی خوانندگان زن از جملەی آن­ها بود.

حاصل صدور چنین دستوراتی، توقف فعالیت­های هنری خوانندگان زن و انزوای آن‌ها در خانه‌ها شد و برخی نیز ترک وطن کردند. اگرچه بعدها خمینی از شدت سختگیری‌ها در موضوع موسیقی کاست و راه برای ساخت موسیقی‌های حماسی و مذهبی مطابق با نظر حکمرانان جمهوری اسلامی فراهم شد، اما تغییری در موضوع «ممنوعیت آوازخوانی زنان» روی نداد و به این ترتیب بسیاری از خوانندگان زن در گذر زمان به فراموشی سپرده شدند؛ آن­هم درحالی که حتی در تأمین هزینه زندگی‌شان ناتوان بودند.

تحمیل سختگیرانەی ممنوعیت‌ها بر فعالیت‌های موسیقایی زنان ایران تا اواسط دهه ۷۰ شمسی ادامه داشت؛ یعنی تا زمانی که سیاست دولت‌ها کمی تغییر کرد و به زنان اجازه داده شد که در گروه­های کر آواز بخوانند.

همچنین برای نخستین بار جشنواره موسیقی زنان (سال ۱۳۷۵ شمسی) برگزار شد، که به برخی گروه­های موسیقی زنان نیز اجازه داده شد در دوران برگزاری جشنواره موسیقی فجر اجراهایی «ویژه زنان» داشته باشند و به این ترتیب گه­گاه برنامه‌هایی در تهران و برخی شهرها با اجرای خوانندگان زن و به­ طور اختصاصی برای زنان اجرا کنند؛ اگرچه برگزاری این کنسرت‌ها آن­هم صرفا برای مخاطبان زن آن­قدر هزینه‌ بر بود و انجام فعالیت­های تبلیغی ویژەی این کنسرت‌ها با چنان محدودیت‌هایی همراه بود که بسیاری از خوانندگان زن از برنامه‌ریزی برای این کار صرف نظر می‌کردند. در همین دوران بود که گروه­های سنتی همچون «دستان» و «خنیا» ظهور کردند و گروه­های قدیمی‌تر همچون «کامکارها» و «شمس» توان بیشتری برای هنرنمایی یافتند. اما «تک خوانی» زنان همچنان ممنوع بود؛ عمده فعالیت زنان در این سال‌ها و در چهارچوب گروه­ها و کنسرت‌ها، خوانندگی به سبک سنتی بود و نه بطور مثال موسیقی پاپ؛ اما به تدریج در این بخش نیز به زنان فرصت داده شد که به عنوان «همخوان» در کنار مردان هنرنمایی کنند. به این ترتیب گروه­هایی همچون «آریان» ظهور کردند.

همخوانی حداکثر فرصتی بوده که تاکنون جمهوری اسلامی به زنان خواننده برای هنرنمایی در کنسرت‌های رسمی یا برای انتشار آلبوم داده است؛ اگرچه که همین حضور محدود و در سایەی مردان خواننده نیز همیشه تحمل نمی‌شده است. چنان­ که تا‌کنون بارها صدور مجوز برای اجراهایی که زنان در آن همخوان بودند با مشکل مواجه شده است؛ آن­هم به بهانه‌های مختلف از جمله اینکه از نظر مقامات جمهوری اسلامی، صدای زنان همخوان در این آثار قوی­تر از مردان بوده است.

این ممنوعیت­ها باعث شده که گروه­های موسیقی دارای خواننده زن نتوانند به راحتی مجوز کنسرت بگیرند؛ چرا که اولا این گروه­ها باید دستکم دو زن خواننده داشته باشند و دیگر اینکە در مواردی، دستکم یک خواننده مرد نیز باید همزمان با خوانندگان زن آواز بخواند تا صدای زنان به وضوح شنیده نشود.  یکی دیگر از مشکلات این است که اگر یک خواننده زن حرفه‌ای که پس از سال‌ها تمرین و تلاش به سطح استادی رسیده بخواهد در ایران اجرا داشته باشد، باید برای گرفتن مجوز، از سایر خوانندگان زن و مرد دعوت کند تا با او همخوانی کنند. و اگر بقیه خواننده‌ها سطح حرفه‌ای او را نداشته باشند (که معمولاً همین­طور است) کیفیت کار به شدت پایین می‌آید. در چنین اجراهایی، اساسا صدای خواننده اصلی که زن است به وضوح شنیده نمی‌شود و غم انگیزتر اینکه نام خواننده اصلی زن باید به عنوان «بک وکال» ذکر شود و خواننده مرد قانوناً به عنوان «خواننده اصلی» کنسرت شناخته می‌شود. در این میان نیز قطع شدن میکروفون زنان خواننده در زمان اجرا و بدون اطلاع قبلی، به کاری رایج برای مقامات تبدیل شد؛ رفتاری که بسیاری از خوانندگان زن هنوز از «احساس تحقیر» ناشی از آن و نادیده گرفته شدن وقت و انرژی که برای تمرین صرف کرده بودند، در رنج هستند.

شرح حال زندگی بسیاری از خوانندگان زن ایران حاکی از آن است در حالی که خوانندگان مرد می‌توانند در محیط­‌های حرفه‌ای تمرین کنند و بخوانند و آلبوم منتشر کنند و درآمد داشته باشند، زنان خواننده نه تنها هیچکدام از این امکانات را ندارند، بلکه دستمزد مناسبی نیز دریافت نمی‌کنند و گهگاه مردان برگزار کننده کنسرت‌ها و برنامه‌های هنری، خلف وعده نیز می‌کنند و حتی دستمزد اندک توافق شده را به زنان نمی‌پردازند و شکایات زنان خواننده به دستگاه قضایی ایران نیز به جایی نمی‌رسد. در طی این چهل سال زنان اجازه داشتند فقط در شرایطی که صدایشان زیر صدای مرد یا مردانی پنهان شود بخوانند؛ زیرا از نظر مراجع تقلید ایران صدای زنان برای مردان شهوت­ برانگیز و تحریک‌کنندە است.

در جامعه­ای که زنان توانایی و استعداد زیادی در موسیقی دارند اگر آن­ها را از دنیای موسیقی حذف کنند یعنی نیمی از موسیقی آوازی را حذف کرده‌اند. گویی برمی‌گردیم به قرون وسطی که همین اتفاق افتاده بود و به خاطر همین مسائل، پسربچه‌های خیلی کوچک را اخته می‌کردند که بتوانند بعدها در بزرگسالی از آن­ها صدای زیر بگیرند. مشخص نیست این مسئله لذت بردن و منقلب شدن مردان چقدر اهمیت دارد که چنین جنایتی را انجام می‌دانند. در ایران هم از اواسط قاجار و صفویه شروع شده بود که به پسربچه‌ها لباس دخترانه می‌پوشاندند و برای رقص و آواز استفاده می‌کردند تا عملا زنان را حذف کنند؛ این سیاست‌ها همچنان در جهت فلج کردن نیمی از جامعه به کار گرفته می­شد و مصداق بارز خشونت وستم علیه زنان است.

این ستم، ستمی نیست که فقط شامل حال زنان شود؛ بلکه بخشی از موسیقی هم به شکل غیرمستقیم نابود می‌شود. چرا که آهنگساز هم برای نوشتن یک ملودی به ناچار، تنها برای صدای مردانه خواهد نوشت و خود به خود صدای زنانه و زیر حذف می­شود. شاید بدبینانه به نظر بیاید، اما مردان خواننده طی این سال‌ها از این کمبود استفاده هم کرده‌اند و باعث شده که بیشتر دیده و شنیده شوند. نمی‌شود یک بازه صدایی را به کل از موسیقی حذف کرد، مثل این می­ماند دنیایی را تصور کرد که زنان برای دادن احساس آرامش و امنیت به فرزندانشان، نتوانند لالایی بخوانند؛ اولین آوازخوانی زنان در طول تاریخ همان لالایی‌ست؛ حتماً دنیای پوچ و ترسناکی خواهد بود.

در سال‌های اخیر نفوذ گسترده شبکه‌های اجتماعی در ایران به ویژه اینستاگرام و یوتیوب، این فرصت را در اختیار خوانندگان زن گذاشته تا بتوانند هنر خود را معرفی یا درباره مشکلات آن صحبت کنند. از مسیر همین شبکه‌ها، برگزاری کنسرت‌های غیررسمی رایگان که نیاز به مجوز دولتی ندارند نیز ممکن شده است. خوانندگان زن می‌توانند در این رویدادها بصورت انفرادی حضور یابند و بصورت «تک خوان» برای مخاطبانی که معمولا مختلط هستند بخوانند. اما فعالیت به این شیوه نیز دو خطر مهم دارد؛ اول اینکە همین فعالیت محدود و بدون دستمزد نیز معمولا با قهر و دخالت حکومت متوقف و خواننده زن بازداشت و مجازات می‌شود؛ نمونه آن دستگیری چهار خواننده زن در میناب به دلیل آواز خواندن در عروسی، یا حکم یک‌ سال زندان برای شش زن به دلیل آوازخوانی در یک ویدئو بوده که در مهر ۱۳۹۸ از سوی دادگاه انقلاب تهران صادر شد. مشکل دوم و بزرگتر اینکە به تدریج زنان خواننده ایران، دیگر در دنیای واقعی حضور ندارند و موجودیتشان تنها به دنیای مجازی محدود می‌‌شود.

وقتی صدای زن را نداریم عملاً نصف موسیقی آوازی را نداریم، در این میان اصلاً بحث دین نیست. جمهوری اسلامی می­خواهد با استفاده از چند حدیث و آیه و روایت، نصف جامعه را فلج کند، جمهوری اسلامی می‌داند که اگر به زنان میدان داده شود، از همین چند زن نماینده مجلس تعدادی می‌خواهند وارد کابینه شوند و حتی می­توانند برای رییس جمهوری نیز کاندید شوند یعنی توانایی این را دارند به همین دلایل و اطلاع از توانایی و قدرتمندی زنان از همین مسائل کوچک اجازه رشد و نمو به زنان نمی‌دهد تا در یک جامعه هشتاد میلیونی، عملاً چهل میلیون خاموش باشند.

سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در چهار دههەی اخیر نه تنها باعث شده حضور زنان در برخی اجراهای هنری همچون «اپرا» به مسئله‌ای آرمانی و دست نیافتنی تبدیل شود، بلکه به تدریج این باور در جامعه گسترش یابد که اصولا در حوزه موسیقی و آواز، در میان جمعیت ۴۲ میلیون نفری زنان ایران، زن توانمندی نیز وجود ندارد تا بتواند با خوانندگان و موزیسین‌های مرد ایران برابری کند. این سیاست­­ها عملا در جهت فلج کردن و ناتوان نشان دادن نیمی از جمعیت ایران که زنان هستند تنظیم شده است.

همچنین به موازات اعتراضات مردم در ایران، ویدئوهایی از برخی کشته‌شدگان این جنبش در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که آن­ها را در حال رقص و شادی نشان می‌داد؛ از جمله ویدئویی از ژینا امینی در حال خواندن یکی از ترانه‌های گوگوش و از نیکا شاکرمی در حال رقصیدن با دوستانش.

این تصاویر در کنار یادآوری جای خالی آن­ها، حقیقت تلخ دیگری را نیز یادآور می‌شود: اینکە نادیده گرفتن حقوق زنان ایران در چهار دهەی اخیر محدود به شیوەی «پوشش» آنها نبوده، بلکه بهره بردن از حقوق دیگری همچون رقصیدن و آواز خواندن را نیز برای آن­ها غیرممکن کرده است تنها به دلیل اینکە صدای زنان برای مردان تحریک پذیر است و دنیای مردسالاری که جمهوری اسلامی ساخته است توان کنترل غرایز خود را ندارند.