روایت سپیده فرهان از رنج انکارشدهی زندانیان عادی و ستاندن هویت انسانی در زندان قرچک
سپیده فرهان در گزارشی از شرایط بسیار ناگوار زندان قرچک ورامین و زندانیان بندهای عمومی زندان میگوید که رنج زندانیان قرچک انکار و هویت انسانی از آنان گرفته شده است.
مرکز خبر- به گزارش خبرگزاری زن و به نقل از گزارشی که فرزاد صیفیکاران در رادیو زمانه به نشر رسانده، سپیده فرهان زندانی سیاسی سابق، فعال مدنی و یکی از معترضانی کە در اعتراضهای ١٣٩٦ بازداشت وبە زندان محکوم شدە بود، در گفتوگو با زمانه از شرایط بسیار ناگوار زندان قرچک ورامین، از فقدان امکانات تا شغلهای غیرانسانی که زندانیان برای داشتن درآمدی ناچیز به آنها تن میدهند گفتە است. به گفتهی او رنج زندانیان بندهای عمومی زندان قرچک انکار و هویت انسانی از آنان گرفته شده است.
در زندان قرچک، شما با یک جامعهی بحرانزده طرف هستید. زندان پر است از آدمهای زخم خورده و آزار دیده. آدمهایی که زندگیشان تباه شده است.آنچه در زندانهای ایران میگذرد، بخش بزرگی از نقض سیستماتیک حقوق بشر علیه زندانیانی است که به اتهامهای مختلف دوران حبس خود را سپری میکنند. روایتهایی که از زندانهای ایران و آنچه پشت دیوارهای بلند آنها میگذرد، عموما روایت زندانیان سیاسی از شرایط بندها، نحوهی برخورد زندانبانها و بازجوها، شکنجهها و نقض قوانینی هستند که در حق همین دستهی مشخص از زندانیان (سیاسی) صورت میگیرد. زندانیان سیاسی به واسطهی عوامل مختلفی -حساسیت جامعه و حمایت نهادهای مدنی و حقوق بشری و ...- تا حدی صدایشان بلندتر از دیگر زندانیان با جرایم غیرسیاسی است برای اطلاعرسانی در مورد آنچه پشت دیوارهای مخوف زندان اتفاق میافتد.
اما زندانیان جرایم غیرسیاسی نیز به اندازهی زندانیان سیاسی از نقض حقوقشان در زندان آسیب میبینند (در موارد متعددی گاه شدیدتر از زندانیان سیاسی)، منتها به این دلیل که نه از سوی جامعه و نه حتی از سوی خانوادههایشان معمولا حمایت نمیشوند، صدایشان از رنجی که میکشند، شنیده نمیشود.
سپیده فرهان دربارهی بازداشت، بازجویی، دادگاه و دوران زندانش، همچنین در مورد زندانیان بندهای عادی که چگونه مورد بدترین شکل از نقض حقوق و زیر پاگذاشتن کرامت انسانی توسط سیستم قضایی، سازمان زندانها و مسئولان زندان قرار میگیرند میگوید:" در زندان قرچک شما با یک جامعهی بحرانزده طرف هستید که پر است از آدمهای زخمخورده و آزاردیده. آدمهایی که واقعا زندگیشان تباه شده است، در زندان قرچک حدود ۲۰۰ نفر را در فضایی که در اصل برای ۲۰ تا ۲۵ نفر تعبیه شده، نگهداری میکنند. کوچکترین امکانات رفاهی هم در اختیار زندانیان نیست. برای غذا، آب آشامیدنی و حتی هوایی که تنفس میکنید تحت فشار هستید، حداقلهای انسانی را در قرچک از زندانیان میگیرند. بندهای عمومی نه تنها فضای کمتری دارند، جیرهی غذایی خیلی کمتری هم دارند و بعضی وقتها بابت یک قاشق برنج بین زندانیان دعوا میشود. شرایط برای کسانی که اوضاع مالی خوبی ندارند یا کسی نیست برای آنها پول واریز کند، به مراتب بدتر است".
وی با اشاره به گرانفروشی فروشگاه قرچک و شرایط بسیار بد اقتصادی زندانیان گفته است: برخی زندانیان مجبور هستند برای داشتن درآمدی ناچیز در زندان به کارهای سخت روی آورند، زمانی که من قرچک بودم یک بطری آب معدنی از هزار و ۵۰۰ تومان به پنج هزار تومان افزایش قیمت پیدا کرده بود و زندانیان واقعا توان خرید نداشتند. آنان اغلب ناچار بودند آب شور قرچک را بنوشند. خوردن آب شور قرچک هم بیشتر باعث تشنگی میشود. برخی از زندانیان برای اینکه درآمد ناچیزی داشته باشند مجبورند در زندان برای اشخاص کار کنند. مثلا یکی از کارها این است که مبلغ کمی میگیرند تا در صف تلفن یا فروشگاه به جای شخص دیگری بایستند، یا به جای دیگران ظرف و لباس بشویند. کارگری و نظافت میکنند. حتی بعضی از زندانیان هستند که وقتی به حمام میروند، کسی که برایشان کار میکند تمام مدت پشت در حمام کشیک میایستد تا کسی در حمام را باز نکند، یا لباسهایش را نگه میدارند یا اگر آب سرد بشود، باید سریع برود به افسر نگهبانی خبر بدهند که آب سرد شده. چنین اتفاقاتی در زندان قرچک در حال وقوع است ".
سپیده فرهان با تجربیاتی که از زندان قرچک داشته، میگوید در زندان قرچک «هویت انسانی را از زندانیان میگیرند». او با تأکید بر اینکە زندان قرچک در حومهی تهران به عنوان پایتخت قرار دارد و دارای چنین شرایط غیرانسانی است، گفتە است: “در نظر بگیرید این زندان مخصوص زنان است و در حومهی تهران قرار دارد که کلی بازدید از آن صورت میگیرد و خبرهای زیادی دربارهی آن منتشر میشود. وقتی این زندان چنین وضعیتی دارد، در زندانهای شهرستانها چه شرایطی حاکم است؟"
وی در ادامهی صحبتهایش گفته است: "زندانیان سیاسی در بند هشت کمتر از زندانیان بند عمومی تلفن دارند ولی در بند عمومی از زمان آمار صبح تا آمار شب تلفنها باز است. در بند زندانیان سیاسی، زندانیها تنها دو روز در هفته اجازهی تلفن دارند و هر بار تنها ۱۰ دقیقه. با توجه به اینکه مسیر خانوادهها به زندان قرچک دور است، عملا ارتباط زندانیان با خانوادههایشان خیلی محدود میشود. زندانیان بند سیاسی به شدت محدود هستند. درِ بند به صورت مداوم بسته است و امکان ارتباط گرفتن با دیگر زندانیان وجود دارد و در صورت برقراری ارتباط با دیگر زندانیان، حفاظت زندان به شدت برخورد و تهدید میکند. در مواردی زندانیانی که کار دارند، کارشان را از آنها میگیرند. حتی زمانی که زندانیان بند هشت میخواهند به بهداری بروند، حدود نیم ساعت پشت در منتظر میمانند. یعنی اصلا نمیخواهند زندانیان این بند با بیرون ارتباط داشته باشند."
به گفتهی سپیده فرهان، زندانیان سیاسی محبوس در بند هشت از کلیهی امکانات زندان مانند باشگاه ورزش و کتابخانه محروم هستند، به صورتی که رفتوآمد زندانیان سیاسی به کتابخانهی زندان هم بسیار دشوار است و به آنها اجازهی استفاده از کارگاه زندان نیز داده نمیشود: "در حقیقت همهی این کارها را کردهاند تا اطلاعرسانی در مورد زندانیان بند هشت قرچک به حداقل برسد و هر طور دلشان میخواهد، با آنها رفتار کنند."
سپیده فرهان در ادامه به یکی از اتفاقهای ناگوار در زندان قرچک که مربوط به تبعید گلرخ ایرایی میباشد اشاره کرده است. گلرخ ایرایی را در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۹۹ با فریب و ضرب و جرح از زندان قرچک به بند دو الف زندان اوین و نهایتا زندان آمل تبعید کردند.
مأموران امنیتی از گلرخ ایرایی خواسته بودند برای بازجویی به بند دو الف زندان اوین برود اما او مخالفت کرده بود که این مخالفت منجر به این شد که گارد زندان به بند هشت زندان قرچک یورش ببرد و زندانیان سیاسی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دهد:
"۲۰ نفر از مأمورها با شوکر و باتوم به داخل بند ریختند و همهی بچهها را کتک زدند تا بتوانند گلرخ را با خودشان ببرند. این اتفاق سادهای نبود. ما ۲۰ زن زندانی سیاسی بودیم و آنها به بند حمله کردند و میخواستند همبندی ما را بدزدند. ما همه مقاومت کردیم اما به وحشیانهترین شکل ممکن با ما برخورد کردند. این درگیری حدود یک ساعتونیم طول کشید تا توانستند گلرخ را از بند بیرون ببرند؛ آن هم آخر سر خود گلرخ دید بقیه را خیلی دارند کتک میزنند و همه لت و پار شدهاند .... در نهایت گلرخ را قپانی زدند و بردند. شخصی به نام "جواد فعلیگری" که رئیس گارد زندان بود، جلوی در ایستاده بود و هر کسی را که رد میشد، کتک میزد. هر بار که من را میانداختند بیرون این آقای فعلیگری یک شوکر به بدنم میچسباند. من پایم مشکل داشت و وسط درگیری میلنگیدم. او پوتینش را میگذاشت روی همان پایم که درد داشت و محکم فشار میداد. یکی از بچهها تشنج کرد و به زمین افتاده بود. به یکی از مأمورهای زن گفتم کتکش نزن! گفت این را نزنم؟ بعد شوکر را به او چسباند و خندید. موهای یکی دیگر از زندانیان را در دستش گرفته بود و به قدری چرخاند که وقتی جدا شد مشتاش پر از موهای کنده شدهی سرش بود. تمام ما ۲۰ نفر تا مدتها آثار کبودی روی بدنمان بود.
سپیده فرهان گفته است در نهایت بعد از اینکه با خشونت بسیار گلرخ ایرایی را تبعید کردند، زندانیانی که از او حمایت کرده بودند توسط زندانبانها تهدید شدند و درخواست آزادی مشروط برخی از آنها که منتظر دریافت آن بودند، لغو شد و مسئولان زندان در پاسخ به آنها گفتند: "میخواستید از همدیگر حمایت نکنید".
در زندان قرچک «مقاومت و انسجام زنانه» را دیده و این شیوهی برخورد و تبعید زندانیان سیاسی با توسل به زور از آن به بعد به روش نیروهای امنیتی و زندانبانها تبدیل شده است. دفعات بعدی وقتی میخواستند یک زندانی را ببرند، میآمدند و باتوم را به چارچوب در میچسباندند که یعنی ما بدانیم چه چیزی در انتظارمان است .
بنابر تجربیات سپیده فرهان، زندانبانها در زندان قرچک برخورد به مراتب سختگیرانهتری با زندانیان سیاسی دارند زیرا نمیخواهند مشابه تشکل منسجم و مقاومی که در بین زنان زندانی سیاسی در اوین شکل گرفته، در زندان قرچک نیز به وجود بیاید.
به همین دلیل در قرچک، زندانبانها و بازجوها ارتباط نزدیکتری دارند. همیشه بازجوها میآیند در حفاظت زندان قرچک زندانیان را برای بازجویی احضار میکنند و از لحاظ روانی به آنها فشار میآورند. همین اتفاق بارها برای من در قرچک افتاد و یک بار طی دو هفته من را سه بار احضار کردند. زندانیان را تهدید میکردند اگر نروند برای آنها پروندهی جدید باز میکنند.
در زندان قرچک برخی امکانات و وسایل ابتدایی را به بند هشت اختصاص دادهاند که در دیگر بندهای زندان وجود ندارد و سیاست خاصی از سوی مسئولان زندان پشت این اقدام وجود دارد: "یک سری وسیله مثل سماور، جارو برقی، میز ناهارخوری، صندلی پلاستیکی و غیره به بند هشت دادهاند در حالی که بقیهی بندها این امکانات را ندارند. مثلا زندانیان بند عمومی فقط دو نوبت آبجوش توی فلاسک میگیرند؛ آن هم از آبی که غیر آشامیدنی است و بچههای کارگری مجبورند چرخ فلاسکها را حمل کنند و برای بقیهی بندها آبجوش ببرند. یا در بقیه بندها تخت سه طبقه با ارتفاع خیلی کم وجود دارد که زندانی فقط میتواند روی آن بخوابد و امکان نشستن ندارد یا حتی فضای کابینها آنقدر کوچک است و جمعیت زیاد که زندانی فضایی برای نشستن و غذا خوردن هم ندارد. اما در بند هشت تمام تختها دو طبقه هستند که فقط یک طبقه آن استفاده میشود و جمعیت هم یک دهم بندهای عمومی است."
به گفتهی سپیده فرهان علت این کار ایجاد اختلاف بین زندانیان است و سیاست مسئولان زندان است برای مواقعی که از زندان بازدید صورت میگیرد. همچنین با اتخاذ این سیاست، به منظور تهیهی فیلم و گزارش از بند سیاسی زنان قرچک «فضایی مناسب و موجه برای به تصویر کشیده شدن» درست شده است.
بارها از این بند گزارش تصویری تهیه کردهاند و بر روی امکانات [محدود] رفاهی آن مانور دادهاند. از طرف دیگر این امکانات را برای ایجاد اختلاف بین بچههای بند هشت و بقیهی بندها به بند زندانیان سیاسی اختصاص دادهاند. حتی شاهد بودم که با استفاده از همین حربه به صورت لفظی هم سعی میکردند بقیهی زندانیان را با بند هشت دشمن کنند. مثلا به یک زندانی گفته بودند اینها خودشان را تافتهی جدا بافته میدانند و مدام درخواست وسیلهی جدید میکنند در حالیکه بارها در بند خیلی از بچههای سیاسی تصمیم گرفتیم اجازه ندهیم وسیلهی جدید وارد بند شود یا وسایل را پس بدهیم که زندان نتواند بیشتر از این بین ما و بقیه شکاف ایجاد کند. دقیقا تمام این کارها را انجام میدادند که توان جمعی زندانیها را کاهش بدهند و سرکوب برایشان راحتتر شود."
سپیده فرهان علاوه بر مشکلات زندانیان سیاسی، به مشکلات زندانیان بندهای عمومی در قرچک اشاره میکند و میگوید این زندانیان قربانی سیستم قضایی فاسد هستند، یک نکته در مورد زندانیان بندهای عمومی حائز اهمیت است که همه بدانند. آنان اکثرا به دلیل فساد شدید سیستم قضایی به حکمهای سنگین محکوم میشوند و شرایط آنها بسیار دشوارتر از چیزیست که ما تصور میکنیم؛ چون دسترسی به هیچ چیز ندارند. آنان اغلب حتی وکیل هم ندارند. کسانی با اتهام قتل آنجا هستند که من پروندههایشان را دیدهام و هر کسی این پروندهها را بخواند، متوجه میشود بیگناه هستند. آنان اما هیچ حامی و سرپناهی ندارند و حتی اگر درخواست اعاده دادرسی هم بدهند سریع رد میشود چون در مواردی شاکی پول داده تا طرف محکوم شود.
حتی برخورد زندانبانها با زندانیان عادی در زندان قرچک بسیار خشنتر از زندانیان سیاسی است. او رنج زندانیان عادی محبوس در این زندان را «رنج انکار شده» میخواند، رفتاری که زندانبانها در زندان قرچک با زندانیان عادی دارند به مراتب بدتر و وحشیانهتر از زندانیان سیاسی است. رنج زندانیان عادی در زندانی مانند قرچک یک رنج انکار شده است و ما چیز زیادی از آن نمیدانیم. این زندانیان هم از سمت فضای عمومی حذف میشوند، هم از سمت خانوادههایشان و هم بین خود آنها برخی زندانیان هستند با برخی اتهامها که باعث میشود در داخل زندان هم کسی با آنها ارتباط نگیرد.