طنین کوردستانی ایزدی‌ها از شنگال تا ایروان (٢)

تفکیک ساختاری ایزدی از کورد، نتیجه‌ی هم‌پوشانی سه عامل «دولت‌سازی قومی ارمنستان»، «گفتمان خودایزدی‌پنداری» و «ضعف تشکیلاتی کوردها»ست، یعنی نه تنها دولت بلکه خود جامعه ایزدی نیز با پذیرش و پیگیری این تمایز، آن را نهادینه کرده‌اند.

شیلان سقزی

پس از بررسی تاریخ جامعه ایزدی‌ شنگال و نحوه‌ی تبدیل شدن آن‌ها از یک جامعه باورمند و حاشیه‌نشین به نیرویی مقاوم و دارای هویت سیاسی، اکنون نگاه خود را به ایزدی‌های قفقاز، به‌ویژه در ارمنستان، معطوف می‌کنیم. در بخش دوم، با واکاوی پیچیدگی‌های تاریخی، فرهنگی و سیاسی جامعه‌ ایزدی در این منطقه، نشان می‌دهیم چگونه بازتعریف هویت، سیاست‌های دولتی و تجربه تاریخی مشترک، مسیر متفاوتی را برای جامعه‌ایزدی در ارمنستان رقم زده است و چگونه خاطره‌ی قربانی‌بودن و تلاش برای بقا، به شکل‌گیری دوگانگی‌های هویتی و سیاسی میان کورد و ایزدی انجامیده است.

 

کوردهای قفقاز؛ از خودمختاری تا حاشیه‌نشینی‌ سیاسی

حضور و نقش کوردهای قفقاز در سه دوره‌ی تاریخی پیشاسوسیالیستی، دوران اتحاد جماهیر شوروی و دوران پساشوروی، نمایانگر تعاملات پیچیده سیاسی، فرهنگی و جمعیتی است.

 

دوره اول: دوره پیشاسوسیالیستی تا ١٩٢٠

کوردها از دیرباز در مناطق مرزی بین آناتولی شرقی، قفقاز جنوبی و شمال بین‌النهرین ساکن بودند و در قرون ١٨ و ١٩، به دلایل امنیتی، کوچ اجباری و یا مهاجرت اقتصادی و نظامی، توسط دولت عثمانی یا روسیه تزاری به قفقاز جنوبی انتقال داده شدند. متعاقب آن، روستاها و سکونت‌گاه‌های کوردی در مناطقی چون لاچین، زنگزور، قره‌باغ، نخجوان و بخش‌هایی از ارمنستان شرقی شکل گرفتند. جامعه‌ی ایزدی‌ها نیز که بخشی از جامعه کوردی هستند، عمدتاً در پی فشارهای مذهبی امپراتوری عثمانی در این دوران، مهاجرت‌های قابل‌توجهی به قفقاز داشتند. در نظام امپراتوری روسیه تزاری، هویت کوردی از لحاظ سیاسی نهادینه نشده بود و عمدتاً در قالب طایفه، دین (اسلام سنی یا ایزدی) و زبان کوردی باقی مانده بود و هیچ ساختار سیاسی مستقلی در دوره‌ی پیشاسوسیالیستی برای کوردها در قفقاز وجود نداشت. البته درست است که نهاد سیاسی مستقلی وجود نداشت ولی نباید جایگاه رهبران محلی، خان‌ها و شیوخ، یعنی «دین و طایفه»، را مطمح نظر قرار نداد که در فقدان دولت-ملت، با نقش نیمه‌خودمختار خود ساختارهایی برای خودسازماندهی و بقا بودند.

جامعه ایزدی‌ در مواردی از حمایت نسبی روسیه تزاری بهره‌مند بودند (حمایت ابزاری و فشارهای همزمان)، چراکه به‌عنوان «جامعه غیرمسلمان» دسته‌بندی می‌شدند و اهداف سیاسی روس‌ها را در تضعیف نفوذ عثمانی‌ها تأمین می‌کردند اما نقش سازمان‌یافته و رسمی در سیاست منطقه‌ای نداشتند. در این دوره، هیچ نهاد آموزشی، مدرسه یا رسانه‌ی فعالی به زبان کوردی در قفقاز جنوبی (ارمنستان کنونی) وجود نداشت. زبان کوردی، در صورت استفاده، بیشتر در فضاهای غیررسمی و شفاهی مانند داستان‌سرایی، دین و شعر به‌کار می‌رفت. سواد عمومی پایین، نبود خط رسمی و نبود نهادهای فرهنگی، از عوامل تضعیف خودآگاهی جمعی کوردها بودند. با این حال، شواهدی نیز از فعالیت‌های غیررسمی فرهنگی و کلا‌س‌های کوردی در ایروان و تفلیس بین ١٩١٨ـ ١٩١٩ وجود دارد.

در واقع، برای کوردهای قفقاز دوره پیشاسوسیالیستی دوره‌ای از حاشیه‌نشینی سیاسی، استعمار تزاری، مهندسی جمعیت، پراکندگی اجتماعی و حذف تدریجی از معادلات قدرت بود. نه دولت روسیه تزاری تمایلی به شناسایی هویت کوردی داشت و نه خود کوردها در نتیجه باورها، زبان و ساختار طایفه‌ای توانسته بودند انسجامی برای مطالبه‌گری سیاسی شکل دهند. اما مهاجرت شماری از کوردهای تحصیل‌کرده به باکو و تفلیس و تماس با سوسیالیست‌ها و بلشویک‌ها در این دوره، زمینه‌ای شد برای شکل‌گیری نخستین نخبگان کورد در قفقاز که بعدها در دوره شوروی، با پشتیبانی ایدئولوژیک کمونیسم، به تأسیس جمهوری ستاره سرخ کوردستان و نشر روزنامه‌هایی انجامید. این نخبگان در واقع محصول تماس‌های میان‌فرهنگی در شهرهای قفقاز بودند، نه زاییده مستقیم جامعه سنتی کوردی. یکی از نمونه‌هایی که در این بستر اجتماعی-فرهنگی رشد کرد، «عرب شَمو» است که بعدها نخستین رمان‌نویس کورد در شوروی شد. 

 

دوره دوم: دوره‌ی شوروی (١٩٢٠–١٩٩١)

با فروپاشی امپراتوری روسیه و استقرار حکومت بلشویکی، فضای ژئوپلیتیکی قفقاز دچار دگرگونی شد. در این میان، کوردها که پیش‌تر در حاشیه نظم تزاری قرار داشتند، ناگهان وارد مرحله‌ای از شهروندی فرهنگی در چارچوب سیاست‌های جدید شوروی شدند. اتحاد جماهیر شوروی در دهه‌های نخست خود، به‌ویژه در دهه ١٩٢٠، سیاستی موسوم به «کورنیزاتسیا» (بومی‌سازی) را در پیش گرفت، همین امر شرایطی را برای کوردهای ارمنستان به وجود آورد تا برخلاف وضعیت‌شان در دوره‌ی روسیه تزاری، به فرصتی بی‌سابقه برای بازنمایی هویتی خود دست یابند. بیش از پنجاه مدرسه کوردی در ارمنستان دایر شد، روزنامه «روژی کورد» (طلوع کورد) در اواخر دهه ٢٠ آغاز به انتشار کرد و مهم‌تر از همه، روزنامه‌ی «ریا تا‌زه» (راه نو) به زبان کوردی کورمانجی که از سال ١٩٣٠ تاکنون (٢٠٢۵) علی‌رغم چند وقفه کوتاه همچنان منتشر می‌شود، روزنامه‌ای که از ستون‌های اصلی توسعه زبان و هویت فرهنگی کوردی بوده است. رادیوی کوردی ایروان نیز یکی از مهم‌ترین رسانه‌های صوتی جهان کوردی شد و نقش زیادی در گسترش زبان و ادبیات کوردی ایفا کرد. شوروی در این دوران، اجازه تأسیس نهادهای فرهنگی مستقل در چارچوب سیاست‌های حزب کمونیست را می‌داد: در ١٩٣٢ «اتحادیه نویسندگان کورد» در ارمنستان شکل گرفت، اولین تئاتر دولتی کوردی در روستای آلاگیاز راه‌اندازی شد، نخستین رمان کوردی نیز در سال ١٩٣۵ منتشر شد که گامی تاریخی در ادبیات مکتوب کوردی به شمار می‌رود.

 

در این دوره شخصیت‌های برجسته‌ای چون «رومن آمویان، امین اودال، عرب شامیلوف، فریک پولادبکف، کایرام سلویان و جلیله جلیل» پایه‌های زبان نوشتاری کوردی را در قالب الفبای سیریلیک بنیاد گذاشتند، اما این دوره شکوفایی در ١٩٣٧ با ظهور استالینیسم و پاکسازی‌های بزرگ متعاقب آن متوقف شد. به بهانه‌های امنیتی صدها تن از کوردهای ارمنستان، آذربایجان و گرجستان به قزاقستان، سیبری، ازبکستان و دیگر مناطق آسیای میانه تبعید و فعالیت‌های فرهنگی کوردی تعطیل شد. اما پس از مرگ استالین در ١٩۵٣ و آغاز دوره خروشچفی، برخی فعالیت‌های کوردی دوباره جان گرفت، ولی دیگر آن شور و سازمان‌یافتگی دهه ١٩٣٠ را نداشت. این دوره دوگانه‌ترین دوره‌ در تاریخ کوردهای قفقاز بود؛ از یک‌سو فرصت طلایی برای آموزش، نشر، رسانه و ادبیات که هیچ‌گاه در دوره‌های پیش از آن تجربه نشده بود، و از سوی دیگر سرکوب سیستماتیک، تبعیدهای اجباری و حذف فیزیکی یا نمادین نخبگان کورد. دوگانگی و تناقض این دوران از واقعیتی پیچیده سرچشمه می‌گیرد. سیاست کورنیزاتسیا اگرچه در ظاهر به نفع اقلیت‌ها بود، اما در عمل ابزاری بود برای کنترل و همگون‌سازی فرهنگی به‌نفع هژمونی روسی. این سیاست‌ها در راستای تقویت قدرت مرکزی و کاهش تهدیدات قومی، به‌ویژه در زمینه‌های زبان، آموزش و رسانه به‌کار گرفته شدند. بنابراین، اشاره به شکوفایی مقطعی فعالیت‌های کوردی به معنای انکار و نادیده‌انگاری اهداف پنهان و پیامدهای اتنیکی سیاست‌ کورنیزاتسیا نیست.

 

دوره سوم: دوران پساشوروی ١٩٩١- ٢٠٢۵

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ١٩٩١، نه تنها پایان یک نظم سیاسی-ایدئولوژیک در مقیاس جهانی بود، بلکه آغاز دوره‌ای از بی‌ثباتی ساختاری در جمهوری‌های تازه‌استقلال‌یافته مانند ارمنستان نیز بود. برای ملتی چون کورد، این مرحله نه تنها به معنای فروپاشی نظام حمایتی شوروی و پایان سیاست‌های دوگانه بومی‌سازی بود، بلکه هم‌زمان با شکل‌گیری دولت - ملت‌های جدید، آن‌ها در موقعیتی حاشیه‌ای، ناامن و سرگردان قرار گرفتند.

از دهه‌ی ١٩٩٠ به بعد، مشخصا از اواخر دهه ٨٠ تا اوایل ٢٠٠٠، در پی تشدید تنش‌های قومیتی و جنگ اول قره‌باغ، بخش قابل‌توجهی از جمعیت کورد ارمنستان تحت فشارهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی، مجبور به مهاجرت به روسیه، آذربایجان و آسیای مرکزی شدند. از سوی دیگر، بخش عمدتاً ایزدی که پیوندهای باوری و فرهنگی محکم‌تری با اکثریت ارمنی داشتند، در ارمنستان باقی ماندند و در جنگ قره‌باغ در کنار نیروهای ارمنی جنگیدند.

اکنون کوردهای باقی‌مانده در ارمنستان، در پارچه پنجم کوردستان در استان آراگاتسوتن، اطراف روستاهای آلاگیاز، آرماویر، آرارات، تالین، آپاران، کوتایک و حتی برخی در خود ایروان و مناطق کوهستانی الگزه زندگی می‌کنند، اما برخلاف دوره شوروی که تمرکز جمعیتی و نهادی بالایی داشتند، اکنون با پراکندگی، عدم انسجام سازمانی و نبود سیاست فرهنگی روشن مواجه‌اند.

امروزه، کوردها در ایروان در مجامع‌ عمومی و سازمان‌هایی چون شورای خلق کورد ارمنستان، کمیته کوردستان ١٩٩٠، شورای روشنفکران کورد، شورای دوستی ارمنی- کوردی، اتحادیه ملی ایزدی‌ها و جنبش کورد زنان آزاد ارمنستان نمایندگی و ریاست مشترک دارند. همچنین علاوه بر فعالیت روزنامه تاریخی «ریا تازه» (راه نو)، ماهنامه فرهنگی - اجتماعی زاگرس نیز از ٢٠٠٨ به دو زبان کوردی و ارمنی آغاز به کار کرده و تا کنون حدود ٣٠٠ شماره آن چاپ شده است. کانال تلویزیونی جامعه ایزدی «چرا تی‌وی» نیز که در حوزه‌های تاریخی، مذهبی و فولکلور ایزدیان برای همه‌ی ایزدیان جهان برنامه پخش می‌کند، در ارمنستان فعالیت دارد. از سال ٢٠٢۴ در انستیتوی مطالعات شرق‌شناسی دانشگاه دولتی ایروان رشته‌ی کوردشناسی به سرپرستی «لیانا مهویان» به دو زبان ارمنی و کوردی تدریس می‌شود. این مقطع تاریخی با وجود ظاهر آماری مناسب ولی مرحله‌ای تازه از حاشیه‌نشینی سیستماتیک کوردهای ارمنستان است. سیاست‌های ناسیونالیستی، محدودیت‌های ساختاری، مهاجرت به علت فشارهای اقتصادی-اجتماعی، سرکوب هویتی و ادغام جامعه ایزدی‌ در جامعه‌ی ارمنی‌ که بیشتر با ماهیت انقیاد فرهنگی و نه همزیستی واقعی انجام می‌گیرد، ویترین این دوره هستند. باید اذعان کرد که نمادهای فرهنگی پیش‌گفته بیش از آن‌که قدرتی واقعی برای مقابله با هژمونی دولتی و شکل‌دهی سیاست مستقل باشند، نوعی تسکین نمادین برای فقدان انسجام نهادی و نبود امکان واقعی بازسازی زبان و هویت کوردی هستند.

 

شنگال و ایروان؛ دو گهواره برای هویت جامعه ایزدی

در ارمنستان از دهه ١٩٩٠ به‌بعد و پس از فروپاشی شوروی، با تصویب قانون اساسی جدید ساختار سیاسی این کشور به سمت نظامی پارلمان‌محور با ترکیب چندقومیتی پیش رفت. در این چارچوب برای برخی اقلیت‌ها از جمله روس‌، آشوری‌، یهودی‌ و کورد سهمیه‌هایی در پارلمان در نظر گرفته شد. بر اساس قانون جدید انتخابات دو کرسی پارلمان ارمنستان به کوردها و ایزدیان، تحت عنوان «اقلیت باوری-فرهنگی ایزدی»، تعلق گرفت.

 

سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که سهمیه‌بندی مبتنی بر جداسازی جامعه ایزدی از کورد حاصل کدام سیاست‌گذاری یا انتخاب هویتی است؟ آیا سیاست‌های تفکیک نمایندگی ایزدی‌ها از کوردها، بازتابی از مهندسی هویتی و مدیریت اقلیت‌هاست یا نوعی بازسازی هویتی دولتی در راستای تضعیف صدای سیاسی کوردها؟ در این میان، تا چه اندازه می‌توان گروه‌های سیاسی کورد و نخبگان ایزدی را مسئول بازتولید این شکاف هویتی و بی‌عملی در برابر آن دانست؟ می‌توان گفت تفکیک ساختاری ایزدی از کورد، نتیجه‌ی هم‌پوشانی سه عامل «دولت‌سازی قومی ارمنستان»، «گفتمان خودایزدی‌پنداری» و «ضعف تشکیلاتی کوردها»ست، یعنی نه تنها دولت بلکه خود جامعه ایزدی نیز با پذیرش و پیگیری این تمایز، آن را نهادینه کرده‌اند.

در پی هویت‌سازی قومیتی و تنظیمات سیاسی، دولت ترجیح داده جامعه ایزدی‌ را به‌عنوان گروهی جدا به‌رسمیت بشناسد که هم از نظر جمعیتی بزرگ‌تر هستند و هم تمایل به فاصله‌گذاری با هویت کوردی دارند. این سیاست به‌نوعی کنترل‌پذیری بیشتری برای دولت ایجاد می‌کند و اختلافات درون‌گروهی را به نفع ساختار قدرت به‌کار می‌گیرد. از سوی دیگر بخش قابل توجهی از رهبران ایزدی در ارمنستان، به دلایل تاریخی، فرهنگی-باوری و اجتماعی، خود را قومی جدا از ملت کورد می‌دانند و این تمایز را در عرصه سیاسی دنبال و در پارلمان، رسانه و نظام آموزشی بر هویت متمایز ایزدی تأکید دارند. همان نگاه برخی از ایزدی‌های شنگال پیش از حمله داعش، شبیه به نگاه جداسری بخشی از جامعه یارسان روژهلات از پیکره کوردستان یا ترجیح هویت دینی بر هویت کوردستانی خود است.

به عبارت دیگر، اقدام به تفکیک ساختاری ایزدی از کورد در قانون‌گذاری رسمی ارمنستان، بیش از آنکه نشانه‌ای از بازشناسی هویت کوردی به‌صورت کلی باشد، بازتاب‌دهنده‌ی تقسیم‌بندی نهادی میان کورد و ایزدی و نوعی بازتعریف کنترل‌شده و غیرسیاسی از هویت کوردی است. این روند عملاً به استحاله‌ی تدریجی صدای کوردی در عرصه عمومی و به تقویت گفتمان تک‌هویتی منجر شد که در آن کوردها نه به‌عنوان یک سوژه‌ سیاسی، بلکه به‌مثابه اقلیت باوری-فرهنگیِ منفعل و بی‌صدا تعریف می‌شوند.

در غیاب بازتعریف راهبردی از سوی نخبگان کورد و روشنفکران جامعه و در نتیجه‌ی وابستگی سیاسی به پایتخت و نبود انسجام هویتی میان کوردها و ایزدی‌ها، با نوعی خنثی‌سازی تدریجی یک هویت جمعی مواجه‌ایم. هویتی که روزگاری در رادیوی ایروان به زبان کوردی طنین می‌انداخت، امروزه در بهترین حالت به مراسم آیینی و مناسک سنتی مذهبی محدود شده است. در نهایت، آن‌چه برای پارچه پنجم کوردستان در ارمنستان باقی مانده نه یک موقعیت سیاسی تثبیت‌شده، بلکه وضعیتی حاشیه‌ای و بلاتکلیف است که نیازمند مداخله‌ی جسورانه‌ی سیاسی، بازسازی نهادهای فرهنگی و نقد درون‌زا از سوی خود جامعه‌ی کورد است، در غیر این‌صورت تجربه‌ی کوردهای ارمنستان، به زخمِ خاموشِ تاریخی در حافظه‌ی جمعی ملت کورد تبدیل خواهد شد. از سوی دیگر، با پررنگ‌شدن هویت ملی‌گرایانه ارمنی به‌ویژه پس از بحران قره‌باغ، نوعی انسجام هویتی مبتنی بر قومیت ارمنی در ساختار سیاسی و اجتماعی ارمنستان شکل گرفت که به‌طور مستقیم و غیرمستقیم به حاشیه‌راندن کوردها را در پی داشت. در چنین فضایی، اولویت دولت و گفتمان عمومی بر حفظ امنیت ملی، یکپارچگی سرزمینی و بازتولید گفتمان ارمنی بودن متمرکز شد. در نتیجه، مشارکت سیاسی کوردها که پیش‌تر در دوران شوروی از جایگاه به‌نسبت فعال‌تری برخوردار بودند، رو به افول گذاشت و سهم کوردها در نهادهای دولتی کاهش یافت، نهادهای فرهنگی‌شان تقلیل داده شد و حضور مؤثر آنان در سیاست‌گذاری‌ها و رسانه‌ها تعضیف یا بە طور کلی کنار گذاشته شدند.

 

تبار مشترک، مسیر متفاوت؛ بازاندیشی نسبت کوردی-ایزدی

این‌که بخشی از ایزدی‌ها خود را جدا از کوردها تعریف می‌کنند یا هویت باوری-فرهنگی را بر هویت کوردی ارجح می‌دانند، موضوعی پیچیده و چندلایه ا‌ست که ریشه در تحولات تاریخی، پروژه‌های سیاسی معاصر و بازنمایی‌های رسانه‌ای متأخر دارد. از نظر تاریخی و تبارشناسی، ایزدی‌ها بخشی از جامعه کوردی هستند، در متون تاریخی عثمانی، صفوی و حتی متأخرتر، ایزدی‌ها به‌عنوان شاخه‌ای باوری در درون جامعه کوردی شناخته می‌شدند، اما به‌دلیل ده‌ها حمله و نسل‌کشی از سوی امپراتوری عثمانی و بعدها توسط برخی نیروهای اسلامی افراطی، ایزدی‌ها نوعی احساس طردشدگی از بدنه‌ی تاریخی کوردی پیدا کردند. در حافظه‌ی جمعی ایزدی‌ها، قتل‌عام‌های قوم-باوری با عنوان «فَرمان» ثبت شده‌اند (فرمان ٧۴ و حمله داعش در ٢٠١۴ از جمله شدیدترین آن‌هاست).

در دوران معاصر پس از فاجعه‌ی ٢٠١۴، برخی نیروهای ایزدی در شنگال و ارمنستان هویت ایزدی را مستقل از کوردی بازتعریف کرده‌اند که معمولاً در تقابل با احزاب سیاسی کوردی، به‌ویژه حزب دموکرات کوردستان عراق (پ.د.ک) شکل گرفته است. دلیل این امر، احساس خیانت یا بی‌تفاوتی حزب مذکور در لحظات بحرانی مانند عقب‌نشینی پیشمرگه‌ها در شنگال هنگام حمله داعش است.

دولت ارمنستان هم پس از استقلال، مانند بسیاری از دولت‌های پساشوروی، در چارچوب ملی‌گرایی ارمنی-مسیحی ارتدوکس به ملت‌سازی پرداخت. در این فرآیند، با اقلیت‌ها نه بر اساس حقوق قومی-ملی، بلکه عمدتاً بر مبنای حقوق باوری-فرهنگی آن‌ها تعامل شد، یعنی ایزدیان به عنوان «اقلیتی باوری-فرهنگی» به رسمیت شناخته شدند و نه بخشی از «ملت کورد». در نتیجه معابد ایزدی (لالش) در استان آرماویر نزدیک ایروان ساخته شد، برنامه‌های مذهبی ایزدی از تلویزیون پخش شد، حتی روز ملی ایزدیان تصویب شد، اما هیچ سازوکار مستقلی برای نمایندگی سیاسی ملت کورد در ساختارهای رسمی گنجانده نشد.

از سوی دیگر، انتخاب خود جامعه ایزدی‌ یا نخبگان‌شان تأکید بر تمایز باوری برای بقا بود، یعنی بخش قابل توجهی از نخبگان ایزدی هویت باوری-فرهنگی را بر هویت قومی-ملی ترجیح دادند. دلایل آن هم ترس از هم‌هویت شدن با جنبش‌های کوردی در باکور، باشور، روژآوا و روژهلات بود که ممکن بود باعث بدبینی دولت ارمنستان شود. بنابراین، هم سیاست هویتی دولت ارمنستان و هم مصلحت‌گرایی ایزدی‌ها در حفظ هویت باوری، باعث شد که تمایز ایزدی/کوردی برجسته شود و مطالبات سیاسی قومی به حاشیه برود.

در سوریه و عراق نیز، رژیم اسد و دولت مرکزی عراق گاه از تمایز ایزدی/کورد برای تضعیف پروژه‌های خودمختاری کوردی استفاده می‌کردند و حتی برخی رسانه‌های عربی، ترکی و حتی فارسی‌زبان، برای تفرقه‌افکنی در جنبش کوردی این تمایز را برجسته می‌کردند. در مقابل، رسانه‌ها و نهادهای کوردی نیز با نادیده‌گرفتن حساسیت‌های جامعه‌ی باوری-فرهنگی ایزدی‌ و تعمیم‌ هویت کوردی بر همه، به سوءتفاهم‌ها دامن زدند، اما واقعیت این است که بخش بزرگی از ایزدی‌ها هنوز خود را بخشی از ملت کورد می‌دانند.

در شنگال، ایزدی‌هایی که با حزب کارگران کوردستان (پ.ک.ک) و یگان‌های مدافع خلق (ی.پ.گ) همکاری دارند، خود را ایزدی معرفی می‌کنند. درنهایت این‌که همه‌ی ایزدی‌ها خود را جدا از جامعه‌ی کوردی می‌دانند، اغراق‌آمیز و محصول رسانه‌سازی‌های مغرضانه دولت‌های حاکم بر بخش‌های جداافتاده کوردستان است.

هرچند دو جامعه ایزدی‌های ارمنستان و شنگال باشور کوردستان در دو بافت جغرافیایی و سیاسی متفاوت هستند، اما می‌توان شباهت‌های سیاسی، ایدئولوژیک و ارتباطی میان آنها را در تاریخ مشترک چارچوب‌های باوری و روایت‌های قربانی‌بودن، و نیز سیاست‌های هویتی ـ باوری و وابستگی به بازیگران فراملی و تعارضات درون‌گروهی مشاهده کرد. هر دو بر اساس خاطره‌ تاریخی مشترک از نسل‌کشی‌ها (فَرمان ٧۴ و حمله داعش ٢٠١۴) به انسجام هویتی دست یافته‌اند و حافظه تاریخی قربانی‌بودن در هر دو باعث نوعی تمایل به جدایی‌ از کوردها شده است.

در شنگال، پس از نسل‌کشی ٢٠١۴ داعش، برخی رهبران ایزدی با حمایت حزب پ‌ک‌ک سعی در ایجاد یک ساختار مستقل خودگردان ایزدی داشته‌اند، اما در ارمنستان هم برخی از رهبران ایزدی با بهره‌گیری از حمایت دولت، بر تمایز خود تأکید کرده‌اند و در انتخابات نیز از سهمیه خاص ایزدیان استفاده کرده‌اند.

در هر دو جامعه، دوگانه‌هایی چون ایزدی/کورد، باوری/قوم‌گرا و محافظه‌کار/چپ‌گرا به شکاف‌های سیاسی درونی منجر شده‌اند. در ارمنستان، روشنفکران کورد معتقدند که تفکیک ایزدی/کورد اقدامی سیاسی و ساختگی است و باید یک سهمیه‌ی مشترک برای «کورد» در نظر گرفته شود. اما دولت تمایل دارد اقلیت‌ها را گروه‌هایی با هویت فرهنگی ـ باوری نشان دهد نه سیاسی و ملی. از سوی دیگر، بخشی از جامعه ایزدی نیز مصلحت‌گرایانه، تمایز هویتی ـ باوری را ترجیح داده‌اند. در نتیجه، سهمیه جداگانه برای ایزدی‌ها پیامد همین دوگانگی است.