روایتگری تجاوز؛ پایان سکوت زنان سردشت

خودکشی بازماندگان تجاوز و تعرض به زنان در سردشت یکی دیگر از موضوعاتی است که خیلی کم به آن پرداخته شده، اما بسیاری از فعالان باور دارند خودکشی این بازماندگان یکی دیگر از پیامدهای این تجاوز و تعرضات بوده است.

 

بهار عباسی، اوین مصطفی‌زاده

مهاباد - در۳۰ شهریور۱۴۰۰ چند پیچ اینستاگرامی که در حوزه‌ی زنان فعالیت دارند در مورد یک باند متجاوز در سردشت روایت‌گری کردند که مورد توجه رسانه‌های مختلف قرار گرفتند. این باند متجاوز، ۱۵ سال سابقه‌ی تجاوز و تعرض را در سردشت داشته‌اند و زنان به خاطر نداشتن امنیت سکوت را انتخاب کرده بودند. این باند در خارج از شهر سردشت در باغ‌ها و مناطق تفریحی جلوی زنان و حتی نامزدها، دختران و پسرانی را که برای گذراندن اوقات فراغت به این مکان‌ها می‌رفته‌اند را گرفته و با تهدید و ارعاب و استفاده از سلاح گرم و سرد به آنها تعرض و تجاوز کرده‌اند؛ اما تجاوزهای ادامه‌دار این باند در طول سالیان زیاد، رفتارها و حرکت‌های آنها را قلدرمآبانه‌تر کرده و این باند به تعرض و آزار زنان در داخل شهرها هم ادامه داده ‌و در مواردی با تهدید و ارعاب آنها را سوار ماشین کرده و مورد تجاوز و تعرض قرار داده‌اند.

گروهی از فعالان زنان در سردشت در اعتراض به تجاوز به زنان در میدان سرچشمه‌ی سردشت تجمع اعتراضی برگزار کردند. در کارنامه یکی از متجاوزین این باند، بنام "ر.س" پیشینه‌‌ی "قتل ناموسی" وجود دارد، او در خانه سر خواهرش شرافت را با چاقو می‌برد و همزمان به زنان تجاوز می‌کند. روایتگری تجاوز و تعرض در سردشت از آنجا حائز اهمیت است که ما با موجی از افشاگری در شهری کوچک‌و مرزی در کوردستان روبرو هستیم که فقر و بیکاری بر آن تحمیل شده و شاهد پدیده‌ی گسترده‌ی کولبری و کوچ در آنجا هستیم و زنان در این شهر با موانع جنسیتی زیادی روبه‌رو هستند، ولی در مورد تجاوز دست به افشاری‌گری زده‌اند این حرکت یک گام مثبت برای جنبش زنان است. در کلان شهرهای ایران زنان که کمتر در حاشیه هستند و نسبت به مناطق دیگر کوردستان امکانات رفاهی بیشتری دارند. جنبش می تو در آن هم جنبشی جدید بود ولی سردشت برخلاف شهرهای بزرگ ایران نمونه‌ی نادری است که زنان در این شهرستان کوچک با وجود مشکلات فرهنگی، اجتماعی و محرومیت در آن دست به روایت‌گری در مورد تجاوز زده‌اند.

 

یکی از راویان قربانی تجاوز می‌گوید: «در سال ۱۳۹۰ با شخصی آشنا شدم اسمش "س.م" بود، باهم به قصد آشنایی حرف می‌زدیم، بعد از سه ماه حرف زدن که خانواده‌ام هم در جریان بودند، او برای من یک گوشی خریده بود. بعد مدتی او گفت با خانواده‌ات حرف بزن که دوباره همدیگر را ببینیم و می‌خواهم باتو ازدواج کنم، فقط این بار بیا دوباره همدیگر را ملاقات کنیم. سپس گفت مشکلی برایم درست شده، طلاهایت را بده که بفروشم‌و همه‌ی طلاها را از من گرفت و فروخت. باردیگر گفت بیا پیش خانواده‌ات حرف بزنیم به خونه‎‌ی مادر بزرگم رفتیم و در حضور مادرم به اتاقی دیگر برای آشنایی رفتیم، آنجا به بهانه‌ی‎‌ ازدواج بهم تجاوز کرد. هر دفعه به بهانه‌ی آشنایی، من را به اتاقی می‌بردو مورد آزار جنسی قرار می‌داد. بعد از مدتی یک زن با من تماس گرفت و گفت صاحب این گوشی شخصی بوده که قبلا این گوشی را به من داده‌و با بهانه‌های مختلف از من پول و طلاگرفته و قرار است با من ازدواج کند؛ من هم به آن زن گفتم، به من هم این قول و قرارها را داده و طلاهای من را هم گرفته است. بعدا فهمیدم من و زنان دیگری قربانی این شخص هستیم. من الان در یک کشور اروپایی زندگی می‌کنم، زندگی جدیدی شروع کردم‌و ولی هنوز از این تجاوز رنج می‌کشم».

البته موج این روایتگری‌ها تنها به روایت‌های مربوط به این باند محدود نشد و زنانی دیگر بودند که به مدد این موج دست به روایتگرهایی از آزارو تعرض توسط افرادی دیگر زدند، حتی افراد خانواده و آشنایانش، آن هم وقتی اکانت‌های اینستاگرامی زنان فعال درخواست می‌کردند که زنان از خشونت، آزارو تجاوزهای خود حرف بزنندو سکوت را بشکنند. ده‌ها زن از خشونت خانگی و آزار جنسی/جنسیتی در خانه‌ها سخن گفتند و شماری دیگر از تجربه‌های تعرض و تجاوز خود در دیگر مکان‌ها سکوت را شکستند.

 یکی دیگر از راویان می‌گوید: «برای آموزش زبان به آموزشگاه خصوصی رفتم، ولی متاسفانه بعد از واردشدن با درهای قفل شده روبرو گشتم و فهمیدم دیگر راه فرار ندارم. معلم، فرم ثبت‌نام را جلویم گذاشت و گفت چقدر خوشکل هستی؛ من یک دختر ۱۵ ساله‌ی بی‌تجربه و کوچک بودم، آن مرد هم شصت سال داشت با چشمانی قرمزو وحشتناک، من وحشت‌زده درحال پرکردن فرم بودم که گفت دستت را روی دستم بگذار و من از ترس این کار را انجام دادم. وقتی که دستم را فشار می‌داد آب از دهانش پایین می‌آمدو یک دست گرفتن ساده نبود، بلکه برایش یکجور تحریک جنسی بود؛ گفت این از شروط ثبت‌نام است و قول بده اینجا هر کاری باهات انجام دهم به کسی و به خانواده‌ات چیزی نگویی و منم چون ترسیده بودم و نمی‌دانستم منظورش چیست، ‌گفتم به کسی نمی‌گویم. ثبت‌نام را انجام دادم و نزدیک یک ساعت روبرویم نشست، حرف زدو دستم را لمس می‌کرد؛ من گفتم می‌خواهم به خانه برگردم، گفت بیا داخل کتابخانه آنجا بهت کتاب می‌دهم، من ترسیده بودم کتابخانه‌اش شبیه اتاق خواب بود، فرش داشت، من هم گفتم نمی‌توانم کفشم را دربیاورم جلسه‌ی بعدی می‌آیم. کتاب را برداشتم، قفل را برایم باز کرد و فرار کردم. بعد از برگشت به خانه ماجرا را با خانواده‌ام درجریان گذاشتم و آن روز خیلی ناراحت بودم، به پشت بام رفتم که خودکشی کنم، مادرم منو گرفت و نمردم؛ از آن روز من از اینکه دستامو لمس کرده در عذابم که چرا بدون اجازه بهم تعرض کرد».

خبرهای تایید نشده حاکی از آن است که چندین تن از بازماندگان این تجاوزها تاکنون در سردشت خودکشی کرده‌اند. از میان تمام بازماندگان این باند تجاوز و تعرض، تنها یک نفر از آنان آنهم با حمایت کامل خانواده‌اش از این باند شکایت کرد و آنها تاکنون درحال رسیدگی به پرونده‌شان در دادگاه سردشت هستند و در این ارتباط دو نفر ازجمله سردسته‌ی این باند" ر. س" و یکی از اعضای باند "ع. آ" در بازداشت هستند.

 

نازیلا حلیمه حسن، فعال حوزه‌ی زنان و از روایتگران این باند تجاوز بود که به‌دنبال آن این باند با نارنجک به درب منزل پدریش حمله، او را تهدید به مرگ کردند، او می‌گوید: «تاکنون روایت ۴۰ زن با تمام جزییات را مستند کرده‌ایم و این جدا از تمام مواردی هست که کسانی در ارتباط با ما شهادت داده‌اند که این افراد را درحین تعرض و آزار به زنان دیده‌اند و ده‌ها اکانت که با اسامی نامشخصی روایتگری کرده‌اند. نازیلا حلیمه حسن در اینباره می‌گوید: " "ر. س"، "ع. آ" و "ش"، سه نفر از اعضای اصلی باند تجاوز به زنان در سردشت هستند ».

نازیلا حلیمه حسن در رابطه با آخرین جزییات پرونده می‌گوید: «درحال حاضر بازداشت‌شدگان و خانواده‌ی شاکی برای تکمیل تحقیقات در پزشکی قانونی و در دادگاه در رفت و آمد هستند و "ر. س" به عنوان متهم اصلی خیلی تلاش کرده که "ع. آ" را بعنوان متهم اصلی جا بزنید، اما "ع.آ" از آن اجتناب کرده است».

این فعال حقوق زنان در مورد یکی از جلسات دادگاه این زن شاکی به تجاوز و تعرض توسط این باند می‌گوید: «در یکی از جلسات دادگاه این زن را وادار کرده‌اند که ۳ بار به سینه‌ی هر کدام از متجاوزین دست بزند و سوگند یاد کند که این اشخاص همان‌هایی بوده‌اند که به وی تجاوز کرده‌اند. او روند رسیدگی به پرونده به چنین شیوه‌ای را وحشتناک وصف می‌کند و از زبان این زن می‌گوید که چقدر عمل وادار کردن دست زدن به سینه متجاوزش برای او آزاردهنده بوده و چه عذابی را در دادگاه و بعداز آن بر او تحمیل کرده‌اند».

 با این موج روایت‌گری تجاوز و تعرض به زنان در سردشت، نمی‌توان تاثیرات آن بر جامعه و زنان سردشت را نادیده گرفت. در کوتاه‌مدت این روایت‌گری‌ها موجب شد زنان بسیاری جرات پیدا کنند و از خشونت جنسی/جنسیتی که بر آنان رفته پرده بردارند؛ حمایت زیاد افکار عمومی و رسانه‌های مختلف هم منجر شد هزینه‌ی این اعمال و رفتار برای متجاوزین بالا رود و آنها لااقل در نزد افکار عمومی حاشیه‌ی امن خود را درخطر ببیند.

نازیلا حلیمه حسن فعال زنان می‌گوید: «باوجود اینکه خانواده تنها زن شکایت‌کننده فشارهای زیادی را در رسیدگی به پرونده متحمل شدند، ماه‌ها درحال رفت‌وآمد برای پیداکردن متجاوزین و بازداشت آنها بودند، اما عمل این خانواده و افشاگری متجاوزین و‌ روایت‌گری‌ها در ادامه‌ی آن، در جامعه موجب روشنگری شده ‌و زنان لااقل نوعی حمایت در سطح افکار عمومی و رسانه‌های اجتماعی را احساس کردند که می‌گویند این خود می‌تواند زنگ خطری برای دیگر افراد باشد که با امنیت کامل دست به این اقدامات نزنند. حتی تعداد زیادی از مددکاران روانشناسی و اجتماعی و وکلا که اعلام کمک به بازماندگان کرده بودند می‌تواند برای بازماندگان بسیار حمایتی باشد».

در ادامه او می‌افزاید:« من موارد راویت‌های سردشت را در راستای پیشروی جنبش می‌تو برای نشان‌ دادن الگو‌های بسیار متفاوت، اما همزمان مشابه خشونت‌های جنسی می‌دانم. به نظرم جنبش "می‌تو" در این مسیر دارد از مرحله‌ی طرح روایت برای مشاهده‌پذیرکردن خشونت‌های جنسی به زنان و تعیین گفتمان جنسی/جنسیتی برای توصیف این خشونت‌ها فراتر می‌رود و به مرحله‌ی نزدیک‌ کردن کسانی می‌رسد که از جنبش‌های مختلف روی این روایت‌ها و خشونت‌های جنسی کار می‌کنند. رسانه‌ای شدن این خشونت‌های جنسی در سردشت به نظر من یک کار بسیار مهم و حیاتی بود. شاید برای عده‌ای باور کردنی نباشد، اما ما به عنوان فعالین "می‌تو" در اکثر موراد روایت‌هایی که افشاگرانه بودند این تهدیدات را در مورد کسانی که راویت‌گری کرده‌اند از طرف کسانی که متهم به خشونت جنسی بوده‌اند را مشاهده کردیم. اینکه این الگو‌ها با این سماجت‌کاری از جاهای مختلف پدیدار می‌شوند در آینده برای زنان و اقلیت‌های جنسی و جنسیتی که بیشترین خشونت‌های جنسی را تجربه می‌کنند بسیار مهم خواهد بود».

 

در مورد روایتگری‌های زنان مینا خانی کوئیر فمنیست و تحلیلگر اجتماعی می‌گوید: «نگاه من به این روایت‌گری‌های افشاگرانه این است که این روایت‌گری‌ها تمام داستان‌های مسلط در مورد مسایل جنسی/جنسیتی و همینطور افسانه‌های معمول را زیر سوال می‌برند؛ از این جهت نگاهم به روایت‌های منتشر شده در شهر سردشت هم این است که این روایت‌ها دست‌های یک باند مخوف که به صورت سازماندهی شده خشونت جنسی می‌کرده‌است را برملا کرده و از این طریق باز قدمی برای نزدیک‌تر شدن به روایت‌های زنان و دورشدن از روایت‌های غالب مردسالار در مورد خشونت جنسی بوده‌اند».

مینا خانی، به عنوان یکی از فعالین جنبش "می‌تو "در ایران، در رابطه‌ی ما مسئولیت اجتماعی در رابطه با این روایت‌ها و مسئولیت فعالین "می‌تو" می‌گوید: «در درجه‌ی اول به نظر من روایت‌گران و تسهیلگران روایت‌گری در این مورد خوب است که مطالبه‌شان را از گروه‌های اجتماعی متفاوت که مسئولیت اجتماعی نسبت به این روایت‌ها و همچنین از فعالین "می‌تو" دارند بگویند. بدون این ارتباط و این مطالبه‌های مشخص برنامه‌های کاری خوب به موازات هم و بدون پیوند سازماندهی پیش‌ نمی‌روند. شبکه‌ی "می‌تو" به عنوان مثال یکی از شبکه‌های است که در امر مشاهده‌پذیر کردن روایت‌های خشونت جنسی، تحلیل روایت‌ها و تبدیل کردن گفتمان‌های ضد خشونت جنسی به گفتمان جریانات مترقی، تلاش می‌کند. با منابع محدود البته شاید فعالین "می‌تو" بتوانند با معرفی مددکاران و روانشناسان و وکلای فعال در این زمینه کارهایی انجام دهند، وظیفه‌ی اصلی جنبش "می‌تو" در این زمینه‌ها پرداخت درست و دقیق فمینیستی از زاویه‌ای غیر از زاویه‌ی مرکزگرا و زاویه‌ای غیر از زاویه‌ی طبقه‌ی حاکم سیاسی و اقتصادی به این روایت‌هاست. روایت‌های سردشت جای پرداخت بیشتری دارند و ما موظف هستیم حمایت علنی خود را هر چه بیشتر از راویان و روزنامه‌نگارانی که این روایت‌ها را منتشر کردند اعلام کنیم».

در ادامه او می‌گوید: « جریانی پس از مطرح شدن اسامی برخی "هنرمندان ایرانی" به‌عنوان خشونتگر جنسی و همینطور برخی از جریانات "روشنفکری"  به وجود آمد که می‌خواست اینطور جلوه بدهد که پرداخت به این اتهام‌ها از طرف جریان "می‌تو" فقط به دلیل شهرت اینهاست. یک مغلطه‌ی واقعی بود. حالا دوباره با روایت‌ سردشت و پرداخت به آن، جریان فمینیستی درگیر روایت‌هایی است که برای این جریانات اتهام زننده به "می‌تو" اصلا ارزش پرداخت هم نداشته‌اند. برای خود فمینیست‌ها اما این روایت از جنبه‌ی دیگری هم مهم هستند، آن هم دیدن مصداقی این نکته که خشونت جنسی طبقه‌ی اجتماعی و اتنیک نمی‌شناسد. ماهیت خشونت جنسی تنها و تنها اعمال قدرت برای سرکوب و سیطره‌ی جنسی و جنسیتی و حتی بعضا برای مقاصد سیاسی و اجتماعی دیگر است و قاعدتا هر چه خشونتگر از منظر اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بالاتر باشد، توانایی اعمال قدرتش بیشتر می‌شود، اما باید از نسبت دادن‌های ذاتی در مورد خشونت جنسی به شدت پرهیز کرد.»

زنان جهان در جنبشی موسوم به (Me Too) سکوت خود را درباره‌ی آزار جنسی شکستند و عمل متجاوزین را مورد پیگیری قانونی قرار دادند. این جنبش اکنون به نقاط مختلفی از جهان رسیده و در سالهای اخیر در ایران با امواج مختلفی شاهد این حرکت بوده‌ایم و زنان زیادی فعالین این حوزه هستند.  درمیان موجی از تجاوز و تعرض یک باند به زنان در یک شهر، حمایت تنها یک خانواده هم از یکی از بازماندگان و اقدام به شکایت حتی در چهارچوب قوانین ایران و در شهری محروم ساخته مانند سردشت، می‌تواند منجر به روایت‌گری درباره‌ی متجاوزین و شکستن سکوت از سوی بازماندگان و هزینه‌دارکردن عمل متجاوزین برای آنها در سطح افکار عمومی شود و حاشیه‌ی امن متجاوزین را از بین ببرد و پروسه‌ی آگهی‌بخشی را نیز در بر بگیرد. فعالین  جنبش"می‌تو" و هم اینکه زنان به‌حاشیه رانده تنها در نقش "قربانی" و "منفعلانه" قرار نمی‌گیرند؛ بلکه می‌توانند در نقش "مقاومت" و "مبارزه" با آنچه است برآیند، خصوصا وقتی در مناطق محروم‌ساخته با سرکوب و سیطره‌ی جنسی/ جنسیتی زنان روبرو هستیم و متجاوزین از حاشیه‌ی امن برخوردارند.