«رهش ههرمه»؛ قربانی کمتر شناخته شدهی بمباران شیمیایی سردشت
روستای رهش ههرمه، واقع در جنوب شهر سردشت و استان اورمیه، در سال ۱۳۶۶ همزمان با حمله شیمیایی به شهر سردشت، هدف قرار گرفت و با اینکه چهار بمب شیمیایی در این روستا منفجر شد اما آنچنان کە باید مورد توجە قرار نگرفت.
نسیم محمدخواه
سردشت- در روز هفتم تیرماه ۱۳۶۶، ساعت ۴ بعد از ظهر، هواپیماهای رژیم بعث عراق بعد از حمله به سردشت و در مسیر بازگشت به عراق، چهار بمب شیمیایی را بر روی روستای «رهش ههرمه» پرتاب کردند. در اثر پخش شدن گاز شیمیایی که برای ساکنان روستا ناشناخته بود، اکثریت مردم روستا آسیب دیده و چندین نفر، از جمله ۵ عضو یک خانواده، جان خود را از دست دادند. یکی از بمبها در رودخانهای که از کنار روستا میگذشت قرار گرفت و سه بمب دیگر نیز در زمینهای کشاورزی اطراف روستا منفجر شدند.
یکی از عوامل مهم ویرانگر در حمله شیمیایی به روستای «رهش ههرمه»، بقایای بلندمدت این حادثه است که تا چندین سال، اثرات آن همچنان باقی مانده و نسلهای بعدی از ساکنان روستا هنوز نتوانستهاند از مصدومیتها و عوارض جانبی این حمله بهبود یابند.
یکی از خانوادههای قربانی در این روستا، با نام «استاد قادر» شناخته شده است، این خانواده شامل یک زن باردار، یک دختر و دو پسر بودند که همگی در پی این حمله فاجعهبار جان خود را از دست دادند. در آن زمان، تنها بازمانده این خانواده «استاد قادر» بود که متأسفانه او نیز در سال ۱۳۹۵درگذشت. لازم به ذکر است که در سال ١٣٩٨، یک فیلم با عنوان «درخت گردو» در سینمای ایران ساخته شده است که به زندگی «استاد قادر» و حمله شیمیایی به روستای «رهش ههرمه» و شهر سردشت میپردازد.
آمینه یکی از بستگان خانواده استاد قادر، در این رابطه میگوید: «قبل از حمله، مریم همسر «استاد قادر» به نزدیکی رودخانه رفت تا مواظب کودکانش باشد. در همین لحظه، جنگندهها به روستا حمله کردند و با انداختن چهار بمب، روستا را بمباران کردند. وقتی کودکان استاد قادر را به داخل روستا آوردند، زخمی بر روی بدن آنها وجود نداشت، اما بر روی بدنشان مادهای چسپنده بود، ما کودکان را با آب شستیم و بعد از چند دقیقه، آنها شروع به استفراغ کردند، با توجه به عدم وجود در روستا، زخمیها از جمله اعضای خانواده استاد قادر را با حیوانات بارکش به «مارغان» روستایی در نزدیکی اینجا منتقل کردیم و سپس به بیمارستان فرستادیم. در طول چند روز، مریم همسر استاد قادر که حامله بود همراه دو پسرش به نامهای «ناصر و مال مال» و یک دخترش به نام «شهین»، جان خود را از دست دادند.»
عایشه یکی از زنان روستا «رهش ههرمه» روز حادثه را اینگونه روایت میکند: « بعد از حمله و برخورد بمبها به روستا، تا زمانی که مردم از شهر به اینجا نرسیدند، ما نمیدانستیم که این یک حمله شیمیایی است. در روز اول، هیچ بویی حس نمیشد، اما در روزهای بعد به نظر میرسید که جسد حیواناتی در اینجا قرار گرفته و بوی ناخوشایندی داشت. در روزهای بعد از حمله، ما از سبزیجات و میوههایی که در باغاتی که در معرض مواد شیمیایی بودند استفاده میکردیم، و اطلاعی نداشتیم که ممکن هست این خوراکیها و محیط شیمایی زده شده به ما آسیب وارد کند. تا اینکه عوارضی مانند تاول، سردرد، دل درد و... در همهی اهالی ظاهر شد.»
افسانه از فعالین مدنی در رابطه با وضعیت روستای «رهش ههرمه» بعد از ۳۶ سال گفت: «با گذشت تقریباً چهار دهه از حمله شیمیایی به سردشت و روستای «رهش ههرمه»، هنوز هزاران نفر از افرادی که به علائم شیمیایی مبتلا شدهاند، همچنان درگیر مصدومیت هستند. دولت ایران این حمله شیمیایی را به عنوان یک ابزار مورد استفاده قرار میدهد تا به جهان بگوید در هنگام حمله، جامعه بینالمللی ساکت مانده اما در حقیقت، مردم شیمیاییزدە سردشت همچنان قربانی سیاستهای دولت ایران هستند و هنگامی که نیاز به فراهم کردن تسهیلات و به ویژه تجهیزات پزشکی و مادی برای قربانیان است، حکومت اهمیت ندادە و با گذشت دهها سال از این تراژیدی دهشتناک، صدها پرونده در کمیسیونهای پزشکی برای رسیدگی در انتظار هستند.»