پریسا نوعروسی کە هزینەی عروسی خود را برای تداوم انقلاب و حمایت از بازاریان اعتصابی اهدا کرد
گسترش انقلاب و کشتار انقلابیون توسط جمهوری اسلامی، دلخوشی و شادی مردم را به طرز چشمگیری کاهش داده و مردم از برگزاری مراسمهای خود صرف نظر میکنند. در این گزارش نوعروسی از اهدای هزینەی ازدواج خود بە مغازەداران نیازمند برای تداوم انقلاب و اعتصاب میگوید.
سایدا شیرزاد
مرکز خبر- شادی و نشاط از جمله نیازهای لازم و ضروی افراد و جامعه است. جامعهی بدون شادی، نشاط و شور و هیجانات یک جامعه خشک و بی روح است.
احساسهای غم، شادی، اضطراب، خشم و... در وجود همهی انسانها وجود دارد. انسان تحتتاثیر احساسهای دیگران هم قرار میگیرد چون در جامعه زندگی میکنیم و جامعه از افرادی تشکیل شده که با رفتارها، افکار و سخنان خود همدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند. پس میتوان گفت احساسات مسری است مثلا وقتی فرد شادی وارد جمعی میشود، میتواند آنها را شاد کند و افسردهدل، افسرده کند انجمنی را.
در فرهنگ حاکم بر ایران بهانهای برای شادیهای جمعی وجود ندارد و تنها به برخی اعیاد مذهبی بسنده شده است که آن هم به صورت فردی یا در نهایت حضور دو یا چند خانواده کنار یکدیگر برگزار میشود.
این در حالی است که شادیهای جمعی نسبت به شادیهای فردی، بیشتر باعث تخلیه هیجانها میشود و فرد احساسهای درونیاش را در جمع تخلیه میکند و ممکن است به همین دلیل مدتها از نظر روانی حال خوبی داشته باشد، احساس شادابی کند و غم و اندوههای قبلی را که برای هرکس وجود دارد، به دست فراموشی بسپارد. مشارکت در مراسمهای شاد حتی در درمان برخی اختلالهای روانی موثر است.
بافت جوان جامعهی ایران، آنگونه كه بايد شادابي و پويايي يك جامعهی فعال را ندارد و این ناشی از اقدامات و راهکارهای نامناسب حاکمیت در ادارهی کشور است. بحرانهای اجتماعی و به خصوص اقتصادی، بیکاری جوانان، درآمدهای بسیار پایین، تورم و گرانیهای سرسامآور همه و همه در کمرنگتر شدن شادیها و برگزاری جشنها و مناسبتهای خانوادگی موثر بوده است.
در دو ماه اخیر و همزمان با آغاز خیزش انقلابی مردم ایران و سرکوبهای شدید حاکمیت در بازداشت و به ویژه در خصوص کشتار غیرانسانی مردم، سبب شده تا مردم دلخوشیهای کوچک و انگشتشمار را نیز رها کرده و در راستای جنایات نظام حاکم علاوه بر حرکتهای اعتراضی، عزادار همنوعان از دست رفته باشند و چه بسا شمار زیادی از مراسمهای عروسی، جشن تولدها و مناسبتهای خاصی که به دلیل این ایام اعتراضی توسط خود برگزار کنندگان کنسل شده باشد که در این گزارش به چند مورد اندک اشاره شده است.
«شرایط الان دست و دلمان را بست و نتوانستیم فقط به شادی خودمان فکر کنیم»
پریسا، از نو عروسانی که مدتها منتظر بود مراسم عروسی خود را در روز تولدش برگزار کند اما به دلیل خیزش انقلابی کنونی از این کار امتناع کرد و در راستای حمایت از مردم معترض شهرش، هزینهی مراسم خود را به بازاریان نیازمند اهدا کرد که به دلیل اعتصاب ضررهای مالی زیادی را متحمل شدهاند.
او میگوید: من و کامران هم دانشگاهی بودیم و از زمان آشنایی برای روز عروسیمان برنامهریزی میکردیم. دوست داشتم بهترین روز زندگیم با روز تولدم (٧ آبان) یکی شود. بیشتر کارها را انجام داده بودیم اما شرایط الان دست و دلمان را بست و نتوانستیم فقط به شادی خودمان فکر کنیم.
کامران، همسر پریسا ادامه داد: ما هم مثل مردم به حاکمیت نادرست جمهوری اسلامی اعتراض داریم و نتوانستیم بیتفاوت باشیم و مرگ دوستان و هموطنانمان را نادیده بگیریم. برای همین هزینهای که برای برگزاری مراسم عروسی کنار گذاشتیم را به چند جوان که داخل بازار مغازه داشتند و پشتیبان مالی نداشتند دادیم تا به اعتصابات کمک کرده باشیم. مبلغی را نیز به بچههای شیرخوارگاه بهزیستی کمک کردیم و برایشان وسایل آموزشی و لباس خریدیم.
«وقتی به جشن گرفتن فکر میکردم، مرگ مهسا، سارینا، نیکا و بقیهی دوستانم را تصور میکردم»
شینا، نوجوانی که به تازگی ١٨ ساله شد میگوید: هرچند توی ایران ١٨ سالگی معنای خاصی ندارد اما همیشه منتظر بودم جشن تولد ١٨ سالگیم را جدا از همهی سالهای دیگر برگزار کنم. اما هرکار میکردم نمیتوانستم جشن بگیرم و اصلا وقتی به جشن گرفتن فکر میکردم، مرگ ژینا، سارینا، نیکا و بقیهی دوستانم را تصور میکردم، گریهام میگرفت و شرمنده میشدم. برای همین از جشن گرفتن منصرف شدم. اما مادرم که تمام تولدهای دیگرم را ثبت کرده بود یک کیک کوچک سفارش داد که آنهم با شعار «ژن، ژیان، ئازادی» برایم آوردند تا همیشه تولد ١٨ سالگیم را در خاطر داشته باشم.
«هیچ دلی شاد نیست و یک شهر که هیچ، یک کشور غمگین است»
روژانو نیز مراسم عقد خود را کنسل کردە و میگوید این روزها همەی دلها غمگین هستند و او نمیتواند در این شرایط فرصتی برای شادی داشتە باشد. «ما قرار بود ١۵ مهر ماه جشن عقد سنگینی بگیریم و دیگر عروسی نداشته باشیم. همهی کارهایمان را هم انجام دادیم، حتی مهمانهای نزدیک را هم از تاریخ مراسم مطلع کرده بودیم. ولی برای همدردی با خانوادههایی که عزیزانشان را در اعتراضات از دست دادند جشن را کنسل کردیم و فقط محضری عقد کردیم. اصلا برای برگزاری مراسم دلخوشی نداشتیم. قبلا میگفتند یه دل غمگینه، یک شهر که غمگین نیست. اما الان هیچ دلی شاد نیست و یک شهر که هیچ، یک کشور غمگین است.»
«اگر روزی دختردار بشوم، حتما اسمش را «ژینا» میگذارم»
فروزان نیز کە بە تازگی پس از ١٢ سال نخستین بچەاش را بە دنیا آوردە میگوید : من ١٢ سال است که ازدواج کردم و بچه نداشتم. همیشه دوست داشتم یک دختر داشته باشم و هرکار که میتوانستم برایش انجام دهم. دو هفته پیش پسرم به دنیا آمد. از بودنش خیلی خوشحال شدم اما نتوانستم برایش مراسم بگیرم و در یک جمع خانوادگی چند نفره اسمش را «ژیوار» گذاشتیم که با اسم ژینا هم معنی باشد. اگر روزی دختردار بشوم، حتما اسمش را «ژینا» میگذارم.
اسامی ذکر شدە در این گزارش مستعار هستند و اسم واقعی افراد ذکر نشدە است.