نظام حقوقی ایران، راهگشای زنکشی و خشونت سیستماتیک بر زنان است
قتلهای ناموسی
سمیرا صلواتی
مرکز خبر - همچنان که شاهدیم در کل جامعه بخصوص ایران قتل و کشتارهای مستمر زنان به طور روزافزونی رو به صعود است و هیچ قانون حمایتی که مانع از رویدادن چنین وقایعی شوند، وجود ندارد و ذهنیت مردسالار و زنستیز همچنان اسب خود را در تمام عرصههایی که زنان حضور فعال و غیرفعال دارند، میتازاند. چون قانون، قانونگذار و مجری قانون نیز با همان ذهنیت مردسالارانه نوشته، حکم میدهد و به اجرا درمیآورند. مسلما در چنین نظامی زنان هیچ پشتوانهایی که از حق و حقوق آنها دفاع کند، ندارند بجز خود زنان. مردان جهت روایت بخشیدن به قتلعام و کشتار زنان میتوانند از هر دلیلی که پشتوانهی قانونی و شریعتی داشته باشد، استفاده کرده و آزادانه در جامعه پرسه بزنند. متاسفانه اینگونه موارد باعث شده تا جامعه را برای زنان تبدیل به کشتارگاهی نمایند که در آن هیچ امنیتی جانی و روانی و اجتماعی برای زنان وجود نداشته باشد، اما راهچاره چیست؟ آیا تنها با به بحثگذاشتن آن میتوان از وقوع چنین اتفاقاتی در جامعه جلوگیری کرد؟ زنان فعال و سیاستمدار در زمینهی حقوق بشر و نهاد و سازمانهای زنان چه کارهایی میتوانند انجام دهند و نقش پیشاهنگ آنان در این زمینه چه میباشد؟
آژانس خبرگزاری زن در این زمینه با اوین مصطفیزاده؛ عضو رهبری اتحادیهی زنان دمکرات کوردستان ایران به مصاحبه و گفتگو پرداخته است.
متن کامل مصاحبه به شرح زیر است:
- دیدگاه شما نسبت به چه میباشد؟
گرچه در دیدگاه مرسومی که در مورد "قتـلهـای ناموسی" وجود دارد، این قتلها در عبارت کلی به قتلهای عمدی همراه با تصـميم به قتل یک دختر، زن جوان یا بزرگسال، بوسیله یک یا چند نفر از اعضای مرد خانواده یا فامیل اشاره دارد؛ که براساس سنت و تفکر ناموسپرستی یکی از زنان خانواده با نام دفاع از ناموس و شرافت خانواده به دلیل ارتباط خارج از ازدواج حتی اگر قربانی تجاوز جنسی باشد، به قتل میرسد.
اما به عقیدهی من، با توجه به اینکه امر "ناموس" ريشه در حس مالكيتی دارد كه مردان نسبت بـه زنان در طـول تـاريخ بهدست آوردهاند و به کنترل رفتارهای اجتماعی و جنسی زنان ختم شده، میتوان گفت "ناموس" بعنوان یک برساخت اجتماعی؛ فرهنگ مردسالاری و تفکر مالکیت بر زن را وارد ساختار اجتماعی کرده و این ظرفیت را دارد به رفتار آنی از خشونت گرفته تا قتل منجر شود.
همچنین شاید در نگاه کلی جامعه "" فقط مشمول قتلی شوند که بهدنبال "رابطهی خارج از ازدواج" یک زن اتفاق میافتد، اما برخی از فعالین حوزهی زنان و فمنیستی و من به شخصه باور دارم، "ناموسپرستی" و "تفکری" که بهدنبال آن میآید، میتواند در بسیاری از رفتار و عملکردهای ناموسپرستانه و حس مالکیت مرد بر زن نمود پیدا کند و به رفتارهای آنی و عمدی بدل شود؛ به مانند قتل هولناک گلاله شیخی در سقز در هفتههای گذشته که بهدست نامزدش و به دنبال مخالفت وی برسر اشتغال گلاله در بیرون اتفاق افتاد. اعمال خشونت و بهآتش کشیدن جسد گلاله توسط نامزدش نشات گرفته از تفکر مالکیت بر زن و به کنترل درآوردن زن بهعنوان ملک و بخشی از دارایی مرد است.
- کشتار و قتلهایی که بر علیه زنان اتفاق میافتد چرا برچسب ناموس به آن زده میشود؟
جواب این سوال را میتوان در پدیدارشدن"ناموس" یافت و آن هم به بیش از ۵ هزار سال پیش بازمیگردد، زمانی که مالکیت خصوصی شکل گرفت. بوجود آمدن مالکیت خصوصی جایگاه زن را در قبیله و گروههای انسانی تغییر داد به اینصورت که مالکیت خصوصی قبایل در پیوند با مناسبات قدرت بود، مناسباتی که ایجاب میکرد قبایل برای برتری قدرت با هم در جنگ باشد و اینجا بود که نقش زنان در باروری برای تولید نیروی انسانی و لذتبخشی مردان به دارایی باارزش تبدیل گردد و زمانی که در جنگها به غنیمت گرفته میشدند برای ابراز قدرت بر مالکیت دیگری و تحقیر آنان به زنان تجاوز میشد.
بههمین دلیل مردان باید از زنان محافظت میکردند و بـا گذشت زمان، اين حمايت و محافظت به نماد آبرو و شرف مردان تبديل شده و هركـس در دفاع از حريم زنان غفلتی میكرد، بیآبـرو و بـیغيـرت خوانـده مـیشـد و مـورد سرزنش ديگران قرار میگرفت. بنابراين، به مرور زمان حساسيت زيادی در اين محافظت و مراقبت به وجود آمد و زنان تحت مراقبت شديدی قرار گرفتند تا لطمـهای بـه آبـروی مردان وارد نشود.
از اینجا بود که کنترل و محدودکردن زنان بهوجود آمد و زن "ناموس" خوانده شد و مردان ماموریت یافتند تا از آن محافظت کنند و چنانچه هرگونه رفتار و عملی به این ناموس و مالکیت ضربه وارد کند و مالک را بدنام و بیآبرو نشان دهد؛ ملکی که بدنامی و بیآبرویی را بار آورده حذف میشود تا دوباره احساس قدرت بر مالکیت بهدنبال حذف ملک بیآبرو گشته بازیافت گردد.
به همین دلیل است که میبینیم وقتی در این باب قتلی اتفاق بیافتد به آن "قتل ناموسی" میگویند. که البته به نظر من همانطور که قبلا هم اشاره شد، چون "ناموس" در تقابل با مناسبات مالکیت و قدرت است و این مناسبات ایجاب میکنند که حفظ شوند؛ پس نیازمند کنترل هستند و این کنترل میتواند در بسیاری از رفتارها و عملکردهای کسی که خود را مالک میداند اعمال شود. به همین دلیل در دستهبندی مختلف قرار میگیرند و ابعاد گستردهای مییابند که میتواند منجر به قتل به دنبال "رابطهی خارج از ازدواج" تا نافرمانی از محدودیت اعمال شده از سوی مردان و... را دربر گیرد.
- در مورد قتلهای اخیر چه نظری دارید؟ و چرا در روژهلات کوردستان تا این اندازه قتل و کشتار زنان افزایش یافته است؟
ابتدا باید بیان کرد مختص جامعه یا گروه خاصی نیستندو در اغلب کشورهای جهان این پدیده دیده میشود، بهگونهای که سالانه ۵هزار قتل ناموسی از آنچه که آشکار میشود در جهان اتفاق میافتد. در رابطه با کشور ایران هم سالانه قریب به ۳۵۰ تا ۴۰۰ مورد قتل ناموسی رخ میدهد.
حال بسته به شرایط اقتصادی - اجتماعی جامعه که در تشدید آسیبهای اجتماعی میتواند موثر باشد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت؛ نمیتوانیم بگویم در جامعه ایران و کوردستان بطور مداوم و یکنواخت درحال افزایش هستند. بلکه گاها واکنش بیشتر به یک یا چند مورد قتل آنهم زمانی که به فاصله نزدیک از هم به وقوع میپیوندند؛ باعث میشود حساسیت افکار عمومی به افزایش یابد.
در این رابطه هم باید یک سری نکات را یادآوری کنیم که در ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با خشونتهای ناموسی هستند؛
اول اینکه جامعهی ایران در سالهای اخیر بهدلیل روبروشدن با بحرانهای پیدرپی اقتصادی و اجتماعی با افزایش آسیبها و پدیدههای اجتماعی در همهی زمینهها روبرو بوده و ما بطور آشکار خشم واعمال خشونت را در سطح جامعه میبینیم؛ بههمین دلیل نمیتوان تاثیرات این عوامل را بر افزایش خشونتهای خانگی که در آن زنان و کودکان قربانیان اصلی هستند نادیده گرفت. حال آنکه بروز هر بحران یا پدیده جدیدی مانند کرونا نیز مزیت بر علت میشود تا وضعیت گروههای آسیبپذیر هر جامعهای را بحرانیتر سازد.
دوم اینکه، بانگاهی کوتاه به مجموعه قوانین ایران در مورد زنان متوجه خواهیم شد، که در نظام حقوقی ایران زن به دلیل "جنسیت" به عنوان موجودی مستقل بهرسمیت شناخته نشده و این پیشاپیش راه را بر خشونتی میگشاید که بطور سیستماتیک مجوزهای قانونی را برای خشونت در تمامی اشکال و خصوصا حادترین نوع آن یعنی زنکشی فراهم میکند. ساختار حقوقی که به کمک نظام مردسالار و سنتهای ارتجاعی رفته و گفتمانی "ناموسی" از تعریف زنان و نگاه به زن و حقوقش را وارد ساختار جامعه میکند. با نگاهی به مادهی ۳۰۱، ۶۱۲ و ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی، که در ارتباط با زنان مشاهده و معنا پیدا میکنند؛ متوجه خواهیم شد که خشونت علیه زنان از مجراهای قانونی و لوایح ضدزن مجوز گرفته و با توصل به تفکر مردسالاری و سنتهای ارتجاعی پیاده میشوند و زمانی که جامعه درگیر بحرانهای پیدرپی باشد این حمایت قانونی از قتل زنان برای اعمال خشونت راهگشا خواهد بود.
سوم اینکه در سالهای اخیر خصوصا در کوردستان و در سطح رسانهها واکنش به افزایش داشته است؛ به گونهای که میتوان گفت وقوع قتل زنان در سطح جامعه بیشتر از قبل بازتاب داده میشود و واکنش به آنها نیز بیشتر خواهد شد و این خود به معنای آشکارشدن موارد بیشتر قتل زنان در جامعه است؛ چراکه ما میدانیم در مورد خشونتهای ناموسی با پدیدهای به نام پنهانسازی خشونت و تغییر اشکال خشونت روبرو هستم، مانند زمانی که قتل ناموسی بصورت خودکشی اجباری اتفاق میافتد یا قتل زن از سوی خانواده پنهانسازی و در شکلی دیگر نمایان میشود.
البته عوامل در همتنیدهی دیگری هم وجود دارند که بررسی دقیق آنها در این نوشته نمیگنجد؛ اینکه آگاهی زنان جامعه و نافرمانی از سنتهای ارتجاعی چگونه بر این امر اثر گذار هستند.
- شما بعنوان زنان حزب دموکرات چه راهکار و برنامهایی جهت جلوگیری و کاهش سیاست زنکشی و ضدزن در ایران دارید؟
باید گفت مقابلهی جدیو ریشهای با آسیبو پدیدههای اجتماعی در هر جامعهای نیازمند برنامهریزی در سطح کلانو اقدامات راهبردی است که باید در دستور کار حکومتها قرار گیردو با توصل به برنامههای کوتاه، میانمدتو طولانیمدت در همهی زمینهها به این مهم رسیدگی شود. چراکه ارکان و سیستمهای اصلی هر جامعه، مانند قوانین، سیستم آموزشی، عرصهی اجتماعی - اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در دست حاکمیت است و بههمین دلیل هم هست که سازمان ملل که با هدف صلح جهانی و اذعان بر حقوق بشر در جهان شکل گرفته در رابطه با برابری جنسیتی و مبارزه با خشونت علیه زنان دولتها را موظف به انجام اقدامات راهبردی میکند.
حالا آنکه ما به عنوان تشکل زنان در خارج از ایران چه کاری میتوانیم برای اینگونه مسائل مربوط به زنان انجام دهیم، باید بگویم زمینه فعالیتمان متفاوت از مقابله مستقیم با زن کشی و خودکشی است.
اولا مطالبات و گفتمان سیاسی ما صراحتا بیان میکند که حاکمیت جمهوری اسلامی یک حکومت ضدزن، ضد انسان و استبدادیست و در چهارچوب این سیستم دستیابی به مبانی حقوق بشر، آزادی و برابری بین انسانها میسر نخواهد شد، کمااینکه این حکومت با اعمال قوانین ضدزن و تبعیضآمیز به نابرابری جنسیتی و خشونت علیه زنان دامن میزندو به همین دلیل است ما خواهان تغییر این حاکمیت و استقرار دموکراسی و آزادی برای نیل به جامعهای برابر و مقابله با هر آسیبی هستیم و خودمان را در صف مبارزه برای دموکراسی علیه جمهوری اسلامی قرار دادهایم.
دوم آنکه، ما خودمان را موظف کردهایم که سیاستهای ضدزن جمهوری اسلامی را برملا کنیم خصوصا اینکه به عنوان زنان کورد در چهارچوب ایران مورد ستم و ظلم مضاعف جنسیتی – اتنیکی - مذهبی و... قرار داریم. به همین دلیل با ارسال گزارش به نهادهای بینالمللی و استفاده از ابزارهای رسانهو آگاهیرسانی در مورد وضعیت و آنچه که برای جامعهی برابر به آن نیازمندیم آگاهیرسانی میکنیم.
بطور کل میتوانم بگویم؛ ما خود را عهدهدار خوانش از مسله زن در روژهلات کوردستان و طرح مطالبات آن میدانیم.
در برههی کنونی نیز تلاش کرهایم با اتحاد عملو همصدایی همراه با دیگر تشکلهای زنان در کوردستان و تشکلهای دیگر ملیتهای تحت ستم ایران مواضع مشترک داشته باشیم به خوانش و مطالبات خود از مسله زن بپردازیم.