گنجی در سینه

گنجی در سینه نمایشی از آثاری مهرنوش بادپر است. این هنرمند در تلاش است با آثار خود یافتن نوری قابل اتکا در تاریکی‌های دوران کودکی را به نمایش بگذارد.

وینا سپهری    

اورمیه- «هیچ چیز برای زندگی پیش رویت، کارسازتر از خاطرات خوش کودکی و خانه‌ای که در آن زیسته‌ای نیست. درباره‌ی ارزش و اهمیت تحصیلات و اندوخته‌های آموزشی، سخن کم نیست. اما خاطرات نیک باقی مانده از کودکی، شاید بهترین آموخته و اندوخته‌ات باشد. هرکه از این خاطرات فراوان در سینه جای داده باشد، تا آخر عمر در امان خواهد بود و حتی اگر یک خاطره‌ی خوب به یادگار داشته باشد، همان تک خاطره می‌تواند صعودش را در هبوط رقم بزند.»

متن فوق بیانه‌ی کوتاه نمایشگاه نقاشی «گنجی در سینه» در شهر اورمیه و در گالری ١٧ است. این نمایشگاه که از ٣١ مرداد تا ٢٠ شهریور برای تماشای عموم برپاشده است، نمایش بخشی از آثار مهرنوش بادپر است به اهمیت دوران کودکی و تأثیرات محیط و خاطرات بر اشخاص ویژه متولدین دهه‌ی شصت پرداخته است. دوران کودکی برای بسیاری از مردم ایران به ویژه در دهه‌های گذشته دوران خوبی نبوده است اما انسان‌ها برای عبور از سختی‌، گاهی به خاطرات شیرین خود نیازمند می‌شوند. مهرنوش بادپر با نمایش معدود لحظات شیرین زندگی خود سعی دارد به دیگران بگوید که از میان تاریکی‌های گسترده، نور خود را پیدا کنید.

 

نمایشی از تاریکترین روزهای زندگی

مهرنوش بادپر، متولد ١٣۶٢ از هنرمندان زن در عرصه‌ی نقاشی است. وی تحصیلات خود را پیشتر در زمینه‌ی مهندسی شیمی به اتمام رسانده است اما با یافتن علاقه‌ی خود، حدود ده سال است که در حوزه نقاشی کار می‌کند. او ضمن معرفی خود در مورد زمینه‌ی برپایی این نمایشگاه می‌گوید:« 'گنجی در سینه' سومین نمایشگاه انفرادی من در اورمیه است. طبق بیانه‌ای که نوشته‌ام این آثار از تاریکترین روزهای زندگیم یعنی دوران کودکی نشئت گرفته است که فکر می‌کنم بین افراد دهه‌ی شصت در ایران این تجربه مشترک باشد. تک و توک نقطه‌های ریز از کودکیم پیدا کردم و در چند سال اخیر این ایده به ذهنم رسید و آن را به تصویر کشیدم.»

در آثار این هنرمند زن به خوبی تأثیرات عوامل محیطی چون فرهنگ و کلیشه‌ها پیداست. او نقش‌هایی از زندگی را به تصویر کشیده است که ممکن است ضمن آنکه بیننده را در سفر به زمان همراه کند، فرصتی برای تأمل نیز ایجاد کند. بطوری‌که مهرنوش بادپر در توضیح یکی از تابلوهای خود گفت: «تابلوها از خاطراتم هستند. خانه‌ی ما همیشه میدان جنگ بود. پدر و مادر دائما با هم در حال مبارزه بودند و جزو معدود خاطراتم این است که یک روز که پدر و مادرم در سکوت با هم صحبت می‌کردند با پرسشی کودکانه از سوی من مواجه شدند.

من وارد اتاق شدم و در آن فضا از مادرم پرسیدم که «مامان تو کی بابا رو زاییدی؟»  و آن دو با هم خندیدند و این خنده‌ها در ذهن من حک شد.»

 

گنجی در سینه

این هنرمند زن در پاسخ به چرایی علل نامگذاری این نمایشگاه تحت عنوان «گنجی در سینه» گفت:« در این نمایشگاه ١۴ اثر کار شده با رنگ روغن به نمایش گذاشته‌ام و می‌توانستم تعداد این آثار را همچنان ادامه دهم اما تمام تصاویر خوب کودکیم این ١۴ تصویر شد. از بینندگان نمایشگاه خواسته‌ام که آن‌ها نیز گنج سینه‌ی خود را برایم بنویسند اما بسیاری از آن‌ها در پاسخ می‌گویند که خاطره‌ی خوبی از کودکیشان ندارند. اما حتی یک خاطره‌ی خوش در کودکی مانند یک ریسمان باریکی ست که می‌توانی در تاریکترین لحظات زندگی به آن چنگ بزنی.»

 

به صدای درونت گوش کن

او در پیام پایانی خود به سایر افراد و به ویژه زنان گفت: «ورودم به دنیای تجسمی در سن ٣٢ سالگی بود و حمایت همسرم را داشتم. واقعیت این است که بسیاری از مردم حامی ندارند اما اگر کوچکترین حمایت را داشتید از آن استفاده کنید. اگر کاری در ذهنتان هست که دائما به شما می‌گوید مرا انجام بده، به صدای درونتان گوش کنید. دنبالش کنید و بدانید که ارزشمند است.»