«چیزی به اسم عکاسی هنری در این فضا تعریف نشده است»

سودابە وطن‌پرست عکاس اهل تهران، در مورد مجموعە لویاتان می‌گوید: لویاتان روایت انسان زاده شده در آرکادیا هست که با میل سعادت و لذت پا به این جهان می‌گذارد و برای رسیدن به این سعادت و لذت متحمل رنج‌های بسیاری می‌شود.

شبنم توکلی

تهران- نمایشگاه سودابه وطن­پرست در گالری ژاله تهران با نام «لویاتان» از ١٧ آذر تا  ٢٧ آذر به نمایش درآمد.

 سودابه وطن­پرست متولد ۱۳۶۲ از تهران و عکاس است. او می­گوید: به اجبار خانواده و با توجه به وضعیتی که جامعه در آن دوران داشت من مجبور به انتخاب رشته تجربی شدم و بعد از گرفتن دیپلم دیگر دوست نداشتم ادامه تحصیل دهم. بعد از آن به صورت خودآموز شروع به یادگیری طراحی کردم و در همان دوران بود که یک دوربین عکاسی گرفتم و شروع به عکاسی کردن از جهان اطرافم کرد ولی در آن زمان فکر خاصی در پشت عکاس­هایم نبود. بعد از دو سال من ازدواج کردم و چون همسرم نیز اهل هنر بود مرا به ادامه کارهایم تشویق می­کرد، من یک دوربین دیجیتال خریدم آن زمان بود که توانستم وارد دنیای حرفه­ای عکاسی هنری شوم. بعد از آن شروع به خواندن کتاب­های آموزشی و رفتن به کارگاه‌های آموزشی کردم. عکاس­های زیادی می­دیدم و بسیار پژوهش می­کردم. در آن دوران بود که من مادر شدم. دخترم یک یا دو سالش بود که تجربه­ی عجیبی در آن زمان به من دست داد، به واسطه­ی مادر شدن فهمیدم که خود در واقع کودکی که را که در گذشته متوجه آن نشده بودم را تجربه می­کنم، در واقع مادر شدن امکان برگشتن من به کودکی را داد و خیلی تجربه­ی بی­نظیری بود.

وی در ادامە بیان کرد: این موضوع خیلی برایم عجیب بود از دخترم کمک گرفتم و یکسری از تصاویر را در ژانر استیج با عنوان «نسیان» و موضوع آدم­ها با جدایی کودک درونشان شروع به عکاسی گرفتن کردم و  این اولین کار جدی من در سال ۹۴ در گالری ملل در امیرکبیر به نمایش دادم. بعد از آن با یک گروه از آرتیست­های خیلی خوب عکاس­مان روی یک پروژه طولانی مدت یک ساله شروع به کار کردیم، عکاسی خیابانی بود در سال ٩٧ با موضوع «پوشه اول خیایان ولیعصر» که با سرپرستی رامیار منوچهرزاده و نزیک به ١٨ نفر آرتیست قرار بود  از میدان راه­آهن تا میدان تجریش یک کار پژوهشی انجام بدهیم و در خلل آن یکسری تصاویر را آماده کنیم و بعد نمایشگاه بگذاریم. همزمان روی کار دیگری نیز فعالیت داشتم که سلف پرتره بود و همین مجموعه لویاتان  را در راسته همدیگر داشتم پیش می­بردم.

وی اظهار کرد:  مجموعه دوم من سلف پرتره­ها با عنوان «آمیگدال پیامهایش را سریع می‌فرستد»  بود که در سال ٩٨ در گالری ژاله به نمایش گذاشتم. در آن مجموعه من به­خاطر شرایط اجتماعی که در سال ٩٨ خیلی کلی همه­ی ما درگیر آن بودیم به خاطر یک سری جریانات و اتفاقات و حتی قبل از آن به­خاطر شرایط اجتماعی که وجود داشت  یک تجربه زیسته­ای داشتم و این بود که من مدت­های خیلی طولانی در خانه­ای که در آن زندگی می کردم احساس عدم امنیت داشتم، البته خانه برای من نماد آن چارچوبی که در آن زندگی می­کنم نیست می­توانم آن را به خیابان، شهر و جامعه­ای که در آن زندگی می­کنم بسط دهم. آن حس  عدم امنیت منحصراً مربوط به خانه نمی­شد و در ابعاد بزرگ­تر می­توانست جا بگیرد. یک حس ترس داشتمل، همیشه و سال­ها بود که با آن درگیر بودم. مثلاً وقتی که در خانه مشغول کار بودم احساس می­کردم که یکی از پشت پنجره دارد مرا نگاه می­کند یا وقتی که شب­ها می­خوابیدم حساس می­کردم در خانه را نبسته­ام و مدام بلند می­شدم که چک کنم یا وقتی از پیاده­رو عبور می­کردم احساس می­کردم از دوربین­های مختلف دارند مرا رصد می­کنند انگار هیچ حریم شخصی نداشتم و مدام تحت کنترل بودم انگار که یکسری آدم مدام مرا تحت تعقیب قرار می­دادند. شروع کردم به عکاسی کردن از خانه از خودم و این کار بیشتر جنبه تراپی برای من داشت و نمی­خواستم آن­ها را درجایی به نمایش بگذارم. دوربین را در نقاطی گذاشتم که بیشتر احساس ناامنی می­کردم و در همان حالتی که بودم با ریموت کنترل از خودم عکس می­گرفتم. تعداد عکس­ها کم کم بیشتر شد و دیدم که شکل یک مجموعه­ای را به خود گرفت سال ٩٨ با فریدون فربد صحبت کردم و مجموعه­های من را دید و پیشنهاد داد که این مجموعه را به نمایش بگذارم. خارج از ایران یک کیوریتور در ایتالیا نمایشگاه داشت و از بین آرتیست­های زنان ایرانی مجموعه­ای را با موضوع «به روایت زن ایرانی» جمع­آوری می­کرد و من یک تعدادی از مجموعه­ی آمیگدال پیام­هایش را سریع می­فرستد را برایش فرستادم و او از کارهایم استقبال کرد و عکس­های من در کنار سایر عکس­های آرتیست­های زن دیگر در سالن مدیکا به نمایش گذاشته شد.

سودابە با بیان اینکە مجموعه­ی حال حاضر در گالری ژاله با نام «لویاتان»  است، گفت:  لویاتان روایت انسان زاده شده در آرکادیا هست که با میل سعادت و لذت پا به این جهان می­گذارد و برای رسیدن به این سعادت و لذت متحمل رنج­های بسیاری می­شود. خواسته یا ناخواسته خودش را در آوردگاه­های بسیاری می­بیند از یک سو با سرنوشت می­جنگد از سوی دیگر برای حفظ بقای خود و اطرافیانش ممکن است با هم­نوع خودش بجنگد نزاع تن علیه تن داشته باشد. من فکر می­کنم آن نزاع بزرگی که انسان­ها در طول حیات­شان در حال تجربه آن هستند لیویاتان درون هست، عواطف، احساسات،­ اندوه، ترس­ها و اضطراب­هایی که در طول حیات بدل به لیویاتان­هایی می­شوند که  عموماً یا از آنان فرار می­کنیم یا روبرمی­گردانیم. من تلاش کردم که در این مجموعه با بهره بردن از فضای صید و صیادی و کشمکش­هایی که این آدم­ها در حین صید دارند از مواجه آنان با امواج دریا از چالش­هایی که امواج دریا، تور و... دارند و با این کشمکش آنان به کشمکش­های درون انسانی اشاره بکنم.

سودابه وطن­پرست در نهایت از مشکلات زنان عکاس سخن گفت: اولین و تنها مشکلی که ما به عنوان عکاس زن داریم این است که  مجوز ورود به خیابان را نداریم، ما عکاسی خیابانی می­کنیم ولی با هزاران فکر، در صورتی که یک آرتیست وقتی که دارد کار می­کند باید خیلی ذهنش باز باشد ولی ما وقتی در فضای خیابان مشغول عکاسی هستیم در آن واحد که داریم فکر می­کنیم چه­کار باید بکنیم نگران آن هستیم که نکند دوربین را بدزدند یا بیایند و از ما مجوز عکاسی بخواهند یا دوربین ما را بگیرند که چرا دارید عکاسی می­کنید و  شما اجازه عکاسی ندارید. متأسفانه چیزی به اسم عکاسی هنری در این فضا تعریف نشده که من به عنوان آرتیست با داشتن یک کارت با عنوان کارت عضو انجمن عکاسان  میراث ­فرهنگی یا عضو انجمن عکاسان ایران که پانزده سال است مشغول به کار هستم این اجازه را داشته باشم که به خیابان بروم و از فضای جامعه امروزم عکاسی بکنم و اثر هنری را خلق کنم. باید یکسری از مراحل اداری را طی کنم تا مجوزی به من داده شود که معلوم نیست فردا روزی یک نفر جلوی من را بگیرد و بگوید که مجوزت هیچ اعتباری ندارد.