آواهای آزادی؛ روایت دخترانی که در کرماشان آواز می‌خوانند

در کرماشان، دخترانی با آوازخوانی در دل کوه‌ها صدای خود را که سال‌ها خاموش مانده بود، دوباره زنده کرده‌اند. آن‌ها با ایستادگی در برابر محدودیت‌ها و انتشار ویدئوهایشان در فضای مجازی، هنر و هویت زنانه خود را به نمایش می‌گذارند.

نسیم احمدی

کرماشان- صدایشان در پیچ و خم کوه‌ها می‌پیچد و صلابت کوهستان، پژواک آوازشان را در خود می‌تند تا آن را جاودانه نگاه دارد. اما در سرزمینی که مردسالاری حکم می‌راند، این صداها ممنوع‌اند و تنها کوهستان است که به آنان مجال می‌دهد آزادانه نجوا کنند. این روایت، از زندگی دخترانی در کرماشان می‌گوید که با آوازخوانی، صدای ممنوعه‌ی خود را زنده نگه می‌دارند. آنان هر بار که پا در دل کوه می‌گذارند، گویی مرزی نادیدنی را پشت سر می‌گذارند؛ مرزی میان خاموشیِ تحمیلی و آزادیِ کوتاه اما عمیق. کوهستان برایشان تنها پناه نیست، هم‌نفس است؛ شنونده‌ای که قضاوت نمی‌کند و سکوتش، امنیتی است که در شهر از آنان دریغ شده. در دل باد، آوازشان با لرزش اندکی آغاز می‌شود؛ لرزشی نه از ترس، بلکه از شوقِ رهایی. هر نت، تکه‌ای از زندگی پنهان‌ شده‌شان است؛ زندگی‌ای که در سایه‌ی قوانین نابرابر، حق آواز خواندن را از آنان گرفته‌اند اما این دختران، با هر زمزمه، بخشی از وجود خود را پس می‌گیرند. آوازشان شاید در شهر خاموش باشد، اما در کوهستان به رودخانه می‌پیوندد، با باد سفر می‌کند و بر فراز دره‌ها می‌رقصد. آنجا، هیچ‌کس نمی‌تواند صدایشان را توقیف کند. آنجا، صدای زن بودن نه جرم است و نه تهدید بلکه حقیقتی است که طبیعت آن را می‌شناسد و در آغوش می‌گیرد.

 

شکستن تابوی صدای زن در کرماشان

زنان بسیاری در کرماشان طی سال‌های گذشته تابوی آوازخوانی را شکسته‌اند و با صدای خود، اعتراضشان را در قالب آواز فریاد زده‌اند. این زنان با رویکردی نوآورانه به مبارزه با یکی از بنیادی‌ترین قوانین مردسالاری، یعنی حذف تصویر و صدای زنان، برخاسته‌اند. آواز برای این زنان تنها یک هنر نیست بلکه ابزاری است برای بازپس‌گیری حق حضور در عرصه عمومی، حقی که سال‌ها از آنان دریغ شده بود. هر نت و هر جمله‌ای که می‌خوانند، شکافی در دیوار بلند سانسور ایجاد می‌کند و روایت تازه‌ای از مقاومت جمعی زنان را شکل می‌دهد. این حرکت نه‌تنها در فضای فرهنگی کرماشان، بلکه در سطح گسترده‌تری از جامعه الهام بخش شده است. بسیاری از دختران جوان با دیدن این الگوهای جسور، به بازتعریف رابطه خود با صدا، بدن و هویت زنانه‌شان پرداخته‌اند. آنان می‌دانند که شنیده‌ شدن، بخشی از دیده‌ شدن است و دیده‌ شدن، نخستین گام برای تغییر ساختارهای تبعیض‌آمیز.

 

 

شبکه‌های اجتماعی؛ آرشیو نوین مقاومت زنان

در کنار این تلاش‌ها، شبکه‌های اجتماعی نیز به بستری برای انتشار آوازها و روایت‌های این زنان تبدیل شده است. پلتفرم‌هایی که زمانی تنها ابزار سرگرمی بودند اما اکنون نقش آرشیو مقاومت را ایفا می‌کنند؛ جایی که صداهای خاموش شده دوباره جان می‌گیرند و مرزهای ممنوعیت را جابه‌جا می‌کنند.

 

روایت شقایق؛ آواز به‌مثابه تجربه آزادی

شقایق.ق، زنی از کرماشان که در فضای مجازی ویدئوهایی از آوازخوانی‌اش منتشر می‌کند می‌گوید: «هر بار که به پرآو[رشته کوهی در کرماشان] می‌رفتم و در قله‌ی کوه شروع به آواز خواندن می‌کردم حس پرنده‌ای رها از قفس را داشتم و لذت می‌بردم. کم‌کم آوازم را از دل کوه به فضای مجازی نیز کشاندم و شروع به انتشار ویدئوهایی که در کوه آواز خوانده بودم کردم. در روزهای نخست فعالیت در اینستاگرام با واکنش‌های منفی برخی مردان روبه‌رو شدم، مردانی که مدعی بودند من برای جلب توجه این کار را انجام می‌دهم. اما هیچ‌کس نمی‌پرسید چرا یک زن باید برای خواندن، آن هم در صفحه شخصی خودش، این‌همه توضیح بدهد و توجیه بیاورد. من فقط می‌خواستم صدایم شنیده شود؛ نه برای شهرت و نه برای تأیید گرفتن، بلکه برای اینکه آواز خواندن بخشی از هویت من است و وقتی می‌خوانم حس آزادی و سرزندگی دارم. با این حال، هر بار که ویدئویی منتشر می‌کردم، موجی از قضاوت‌ها، تحقیرها و حتی تهدیدها روانه‌ام می‌شد. بعضی‌ها می‌گفتند "با آوازت برایمان برقصی هم عالی می‌شود" و برخی دیگر تلاش می‌کردند با توهین و تمسخر مرا وادار به سکوت کنند.»

 

ادامه دادن با وجود قضاوت و تهدید

او ادامه می‌دهد: «در مقابل این فشارها، زنان زیادی برایم پیام فرستادند و گفتند که صدای من برایشان الهام‌بخش است. همین پیام‌ها باعث شد بمانم و ادامه بدهم. فهمیدم مسئله فقط آواز خواندن نیست؛ مسئله این است که من با این صدا زاده شده‌ام و نباید کسی مانع آن شود.»

شقایق تنها یکی از زنانی است که در کرماشان توانسته مرزهای سکوت را در هم بشکند. او با وجود امکان اعمال فشارهای گسترده از سوی حکومت و حتی بخشی از جامعه، بر خواسته‌اش یعنی آواز خواندن  پافشاری کرده است. چرا که برای سال‌ها، آواز برایش تنها یک رؤیا بود؛ رؤیایی که باید در چهاردیواری خانه پنهان می‌ماند تا مزاحمتی برای کسی ایجاد نکند. اما انتشار نخستین ویدئوهایش در فضای مجازی نقطه‌ای بود که همه‌چیز را تغییر داد. او ناگهان با موجی از قضاوت‌ها، هشدارها و تهدیدها روبه‌رو شد؛ مردانی که تلاش می‌کردند با تحقیر و ترساندن، او را به سکوت وادار کنند و زنانی که او را به خواندن سوق می‌دادند. با این حال، شقایق به خواندنش ادامه داد تا هویت محکوم شده‌ی خود به سکوت را دوباره زنده و تثبیت کند.

 

 

آواز زنان؛ نبردی خاموش با ساختار مردسالار

لیلا حامدی(اسم مستعار)، فعال حوزه زنان می‌گوید: «صدای زن تا سال‌های بسیاری ممنوعه بود و هنوز هم هست. اما تفاوت اصلی گذشته و امروز در این است که زنانِ آن زمان به سکوت صدایشان تن داده بودند، در حالی که در سال‌های اخیر شاهد مبارزه زنان بسیاری برای آواز خواندن هستیم. اگر کمی در فضای مجازی وقت بگذرانیم، حتی در همین شهر خودمان کرماشان، دختران زیادی را می‌بینیم که شجاعانه مقابل دوربین می‌ایستند و شروع به خواندن می‌کنند و در کنارشان دختری دیگر ساز می‌نوازد. این ترکیب شاید در ظاهر ساده به نظر برسد، اما در واقعیت نبردی است در برابر ساختارهایی که سال‌ها تلاش کرده‌اند صدای زن را حذف کنند. این اجراهای کوچک، در اتاق‌های خانه‌ها یا در دل طبیعت، فقط یک ویدئو برای سرگرمی نیستند بلکه یادآوری اعلام حضورند. نوعی بازپس‌گیری حق طبیعی انسان برای بیان، برای هنر، برای بودن. هر بار که دختری در کرماشان، سنه، شهرهای مختلف دیگر کرماشان و یا هر جای دیگری گوشی‌اش را روشن می‌کند و می‌خواند، در حقیقت دیوار قدیمی مردسالاری را ترک می‌اندازد. این ترک‌ها شاید کوچک باشند، اما جمع‌شان روزی این دیوار را فرو می‌ریزد.»

 

 

ممنوعیت شرعی و قانونی صدای زن در ایران

اما چرا باید این گروه از دختران کرماشانی را نماد شجاعت دانست؟ بسیاری از مراجع دینی در ایران مانند روح‌الله خمینی‌، فاضل لنکرانی‌، بهجت‌، صافی گلپایگانی، وحید خراسانی‌ و مراجع دیگر بر این نظرند که:«گوش‌دادن به صدای خوانندگی زن، به‌طور مطلق جایز نیست.» بنابراین، این مراجع با جایز ندانستن مطلق آوازخوانیِ زنان، این عمل را برای زنان ناروا دانسته و آن را محکوم می‌کنند. از طرفی دیگر صدای آوازخوانی زنان را با استناد به مفهوم غنای حرام که آن را آواز خواندن با هدف لهو و لعب تعریف می‌کنند، مجاز نمی‌دانند و آن را حرام اعلام می‌کنند. طبق قوانین جمهوری اسلامی نیز انجام عملی که حرام تلقی شود می‌تواند با مجازات‌هایی همچون شلاق یا زندان همراه باشد.

 

شجاعت در بازپس‌گیری حق حضور و شادی

در چنین فضایی، دختران کرماشانی که بی‌پروا این سدهای بازدارنده را می‌شکنند و با وجود احتمال برخورد خشونت‌آمیز از سوی حکومت همچنان آواز می‌خوانند، بی‌تردید شجاع‌اند. شجاعت آن‌ها تنها در بلند کردن صدا نیست بلکه در باز پس‌گیری حق حضور در عرصه‌ی عمومی، در دفاع از حق شادی و در ایستادگی در برابر ساختارهایی است که سال‌ها تلاش کرده‌اند صدای زنان را خاموش نگه دارند.

سارا امیری(اسم مستعار)، زن دیگری که در کرماشان آواز می‌خواند می‌گوید:«اگر روزی بخواهم میراثی برای دخترم بگذارم، آن میراث این است که زن بودنش را هرگز دلیلی برای سانسور کردن خودش نداند. سال‌های بسیاری از ترسِ جنسیت‌ام خود را از خواندن محروم کرده بودم. اما وقتی دف آموختم و هم‌ زمان با نواختنش آواز می‌خواندم، فهمیدم که صدا چیزی نیست که بتوان آن را برای همیشه در سینه حبس کرد چرا که در نهایت از طریقی راه خودش را پیدا می‌کند. وقتی برای اولین‌بار در جمعی کوچک خواندم و دیدم که زنان دیگر با لبخند و اشک به من نگاه می‌کنند، فهمیدم که آواز فقط یک هنر نیست بلکه چیزی که می‌تواند پیوندی عمیق میان ما زنان شکل دهد چرا که تمام ما از همان ابتدای تولدمان به سکوت محکوم می‌شویم اما صدا می‌تواند این سکوت را در هم بشکند و رسالت من شاید این است که آغازگر شکستن تابوی سکوت باشم.»

 

 

آواز به‌عنوان کنش اجتماعی و سیاسی

این دختران در کرماشان با آواز خود نه‌ فقط یک عمل هنری، بلکه یک کنش اجتماعی و سیاسی را رقم می‌زنند. آن‌ها نشان می‌دهند که مقاومت همیشه در قالب اعتراض خیابانی یا بیانیه‌های رسمی نیست؛ گاهی در ساده‌ترین رفتارها متجلی می‌شود، در خواندن، در رقصیدن، در زندگی کردن. از همین روست که آواز آن‌ها برای بسیاری از زنان و دختران ایرانی می‌تواند الهام بخش و یادآور این حقیقت باشد که حتی در محدودترین فضاها نیز می‌توان روزنه‌ای برای آزادی گشود و معنای شجاعت را از نو تعریف کرد و این روزنه در سال‌ها سکوت زنان می‌تواند سر دادن آوازی خوش از گلوی زنی باشد که مردسالاری آن را محکوم به سکوت کرده است.