زیر پوست کولبری/ نگاهی به زنان خانواده کولبران در یک تحقیق کیفی-آماری
کولبری شبو روزو وقت مشخصی ندارد، خانواده را که باید کانون آرامش باشد به کانون پر از استرس و اضطراب تبدیل میکند. زنی چشم به راه، که آیا همسرش سالم برمیگردد یا نه، آیا توانسته درآمدی کسب کند یا نه؛ همهی اینها زندگی را برای یک زن تلخ و دشوار میکند.
قسمت چهارم و پایانی
اوین مصطفیزاده - کنشگر حقوق بشر و زنان
زنانی با نقش مراقبت کننده از کولبران نقص عضو شده در کولبری:
از ۹ نمونه این جامعهی آماری ۴زن و مادر از کولبر معلول شده مراقبت میکنند. ۶زن سرپرست فرزندان کوچکشان هستند.
به گفته (خ.ت) جامعهشناس: «کولبری شبو روزو وقت مشخصی ندارد، خانواده را که باید کانون آرامش باشد به کانون پر از استرس و اضطراب تبدیل میکند. زنی چشم به راه، که آیا همسرش سالم برمیگردد یا نه، آیا توانسته درآمدی کسب کند یا نه؛ همهی اینها زندگی را برای یک زن تلخ و دشوار میکند. همچنین چون بر کولبران مشکلات جسمی، بیماری و معلولیت تحمیل میشود. این زنان باید با شخص بیماری زندگی و از او مراقبت کنند و خانواده مجددا از یک محل پر از استرس و اضطراب تبدیل به محل نگهداری اشخاص بیمار میشود که تمام زحمات آن بر دوش زن هست و زنان باید این کارها را انجام بدهند تا بتوانند زندگی را ادامه دهند. همچنین اگر سرپرست خانواده جان خود را از دست دهد، چون اکثر زنان جوان هستند و ممکن است فرزندان کوچکی داشته باشند، هم برای ازدواج مجدد مشکل خواهند داشت، هم هزینه و مراقبت فرزندان کوچک برعهده آنهاست که باز مشکلات زیادی متوجه آنها میگردد.»
همچنین بهگفتهی (ح.غ)، روانشناس: «انسانها در شرایط عادی انرژیشان را بصورت متعادل در خدمت اهداف، آرزو، هیجانات و احساساتشان قرار میدهند، اما در شرایط روانی این زنان این انرژی متعادل تقسیم نمیشود و یک سری نیازها برجسته و یکسری کمرنگ میشود و اساسا رسالت خود را بهگونهای دیگر تعریف میکنند. طوری که کارش محافظت، تجربهی وضعیت رنج و عذاب و کنارآمدن با این شرایط تنشزا و مراقبت از فرزندان در شرایط سخت و کولبران معلول و زخمی شده و تحمل زندگی است. در این وضعیت، دیگر نیازها و احساسات مانند روابط عاطفی با فرزند و همسر، تجربه روابط جنسی بدون استرس با همسر به حاشیه میرود. بهغیر از این، خود تجربهی استرس و ناایمنی بر نیازهای جنسی و عاطفی تاثیر منفی دارد و آن را کاهش میدهد و این در مورد این گروه از زنان سیستماتیک پیش میرود. پس باتوجه به تعریف حیثیتی که از کولبری وجود دارد، نقش این زنان حیثیتی میشود، انگار نقش آنها تنها مراقب، محافظت و تحمل این وضعیت است و آنها نقش خود را براساس این فضا تعریف میکنند. همهی این موارد تنش درونی زنان را مضاعف میکند، درحالیکه تامین این نیازها برای هر انسانی به کاهش تنش کمک میکند.
در درون شناختی دو چیز برای فرزند بسیار تاثیرگذار است، رابطهی فرزند با پدرو مادر و رابطهی پدرو مادر با همدیگر. وقتی مادری در این تجربه استرس و اضطراب پایدار قرار دارد، طبیعتا ارتباط با فرزندانش ایمن نیست. چراکه این مادر در وضعیت ثبات و آسودگی و پاسخگویی نیست و بنیان دلبستگی سالم شکل نمیگیرد. وقتی مادر ثبات ندارد تمام این تنشها به کودک منتقل میشود و ممکن است بیتوجهی و حتی خشونت نسبت به فرزندش انجام دهد. هر کودکی در ابتدا مادر و فرزند خود را قهرمان زندگیش میداند و وقتی میبیند این قهرمان منفعل و مدام رنج میکشد و از رنجی به رنجی دیگر میرود، تصویر ذهنیش خراب میشود. انسانها و بالاخص کودکان نیاز به دو تغذیهی فیزکی و سایکولوجیکال دارند؛ مادری که در این شرایط استرس و اضطراب پایدار قرار دارد چگونه میتواند تغذیهی روانی و همبستگی و ارتباط سالم با فرزندش را تامین کند.
در کولبری این تصور بسیار برجسته است؛ اینکه مادامی که کولبر در راه خانواده با خطرات زیادی دستوپنجه نرم میکند، درمقابل زن وظیفهی قناعت و کنارآمدن با وضعیت را برعهده دارد. ببینید جامعه به افراد ازطریق ازدواج خیلی اعتبار میبخشد، وقتی این اعتباربخشی وجود دارد و از طرفی فرصتها و شرایط زندگی انتخابهای زیادی به او نداده، من فکر میکنم هیچ زنی با رضایت درونی و در شرایط نرمال آمادهی کنارآمدن با وضعیت کولبری نیست، بلکه ناچاری است، چون هیچ زنی احساس امنیت با یک وضعیت را ندارد. این زنان اینگونه وارد زندگی مشترک میشوند و وقتی وارد شدند بخاطر آموزهای اخلاقی و اجتماعی جامعه و حیثیتیشمردن کولبری، او در زندگی به قناعت و کنارآمدن متوسل میشود. بطورکل زن جامعه در فرایند اجتماعی، نقشش مراقبت و بخشندگی و محافظت تعریف شده است و این تبدیل به ارزش میشود، خصوصا برای زنان محروم و سنتی جامعه. پس زنان با این نقشها تقویت میشوند، بهمین دلیل حتی اگر از زندگی ناراضی باشد و خواستار دورشدن، این امکان برایشان وجود ندارد. همچنین احساس گناه در زن کرد خیلی پررنگ هست. زن کرد برای خود را فنا کردن، تقویت و ستایش میشود و این برایش تبدیل به ارزش شده است. برای این گروه از زنان هم آخرین سنگر ادامهی زندگی است و سنگری دیگری نمیبیند که به دنبالش برود. »
به حاشیهرفتن مضاعف و انزوای بیشتر این زنان در جامعه:
«ح.غ» جامعهشناس در اینباره میگوید: «این زنان در جامعه و در ارتباطات اجتماعی بهنوعی طرد میشوند. زیرا ما جامعهی خیلی شلخته و پیچیدهای داریم و گروه کولبران در جامعه به آن صورت مورد پذیرش قرار نمیگیرند. از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سبک زندگی، ما اگر سبک زندگیمان همشکل نباشد، نمیتوانیم بهم نزدیک شویم. پس این زنان عدم پذیرش اجتماعی و شکاف با طبقه و گروههای دیگر را تجربه میکنند و این آزاردهنده و خود منبع محرومیت است. زیرا انسان اساسا بعنوان فرد، گروه و ملت در ارتباط با دیگران رشد میکند. ولی این زنان دیگریها پذیرششان نمیکنند، درنتیجه امکان رشد تحول فرهنگی، فردی، تحصیلی، پایگاه اجتماعی برای آنها کم هست و پویایی را مانند گروههای دیگر تجربه نمیکنند. آنهم بدلیل سبک و شیوهی زندگی سخت کولبری. پس در پویایی فرهنگی، اجتماعی و تحصیلی تاخیر دارندو از اساس مسئلهی مشترک با دیگر گروهها ندارند. وقتی هم مسئله و دغدغهی مشترکی موجود نباشد، امکان تعامل روی نمیدهد. بهمین دلیل فرصت رشد و پویایی برای این طبقه محروم وجود ندارد و از تمام زوایای سلامتی، بهداشت، زندگی، روانی و اجتماعی با عقبماندگی مضاعف روبرو میشوند.
در جامعهی ما انگار نوعی از فردگرایی ناقص و فرصتطلبی وجود دارد. انگار درحالت معلقی هستم که تکلیفمان با سنت و گذشته و ارزشهای مدرن نامشخص است. بهمین دلیل در نوعی تعارض قرار داریم که نمیتوانیم ارزشهای انسانی را بصورتی که باید پایهریزی و تغییر دهیم. در اینجاست که فردگرایی و فرصتطلبی ناقص درست میشود و ارزشهای نوع دوستی و منافع مشترک شکل نمیگیرند. در ارتباط با خانوادهی کولبران هم این منافع مشترک وجود ندارد. کولبری هم خود نمیتواند مبنای هیچگونه تغییر و تحول و ارزشی باشد، درنتیجه نحوهی نگاه افرادی با این فردگرایی و فرصتطلبی ناقص به منافع مشترک نمیانجامدو به چیزهای سطحی و ناکارآمد تقلیل پیدا میکند که توانایی این را ندارد در بطن جامعهی کارآمد باشد و انساندوستی را شکل دهد. درنتیجه این درک و همدلی شکل نمیگیرد.»
همچنین «خ.ت»، جامعهشناس میگوید: «متاسفانه درحال حاضر چون سرمایهی اجتماعی در جامعه دچار فروپاشی شده، جامعه زیاد نگران سرنوشت دیگران نیست. اخلاق هم تضعیف شده، چون بحث اصلی اخلاق دیگری و سرنوشت دیگریست. تضعیف اخلاق و تضعیف سرمایهی اجتماعی باعث شده سرنوشت دیگری و دیگران برای کسانی که توانستهاند امکاناتی را به دست آورند زیاد مهم نباشد. منافع شخصی و خودخواهیها متاسفانه در جامعه بیشتر شده و آنطوری که شاید و باید وضعیت کولبران در جامعه انعکاس پیدا نکرده و مردم برای رفع نیازهای آنها اقدامی جدی نمیکنندیا مسئولین برای رفع مشکلات آنها اقدام جدی انجام نمیدهند. سالهاست کولبران کشته میشوند، تعدادی از آنها کشتهاند، تعداد زیادی زخمی شدند و مشکلات عدیدهای برای خانواده بوجود آمده، اما آنطوری که شاید و باید در جامعه بازتاب نداشته و نه مسئولین و نه بخش عمدهای از جامعه در مورد زندگی کولبران و خانواده آنها احساس مسئولیت نمیکند و این برمیگردد به ضعف اخلاق و سرمایهی اجتماعی که در جامعه وجود دارد. وضعیت جامعه الان هم بهگونهای است، چون مشکلات خیلی زیاد است، چون وضعیت اخلاقی در یک حالت بسیار بدی قرار دارد، مردم بیش از آنکه نگران سیهروزیها و بدبختی دیگران باشند، سعی میکنند به وضعیت زندگی خود برسند یا بعضا سواستفاده هم کنند، مانند همین باندهای قاچاق که از وضعیت کولبران، نوجوانان و زنان سواستفاده میکنند، به این دلیل که هزینهی کمتری را به زنان و جوانان میدهند درجهت اهداف و منافع شخصی.»
بازنمایی آماری از وجود این «گروه خاص » از زنان در جامعهی کردستان براساس آمار غیررسمی:
آمار دقیقی از تعداد کولبران در دسترس نیست. اما آمار نیمه رسمی از وجود ۴۰هزار کولبر حکایت دارند و یکی از وکلای این تحقیق به بیش از ۱۰۰هزار کولبر در کردستان اشاره کرد. این یعنی زندگی ۴۰تا ۱۰۰ هزار خانواده و زن به معضل کولبری گره خورده و آنان را در «سبک زندگی تروماتیک» قرار داده است. همچنین براساس آمار غیررسمی سازمان حقوق بشر کُردپا طی ۱۱سال گذشته(۱۳۹۰-۱۴۰۰) مجموع ۱۷۳۱ کولبر (۵۵۷کشته، ۱۱۶۶زخمی، ۸مفقودالاثری) کشته و زخمی شدهاند؛ این یعنی ۱۷۳۱ خانواده و زن طی ۱۱سال گذشته درگیر معضل کولبری بوده و هستند که بخش اعظم آنها زنان هدف این تحقیقاند. البته همانطور که اشاره شده زنانی که با پدیده کولبری درگیرند گروه بسیار بزرگتری را شامل میشوند که کولبر خانوادهشان تاکنون کشته و زخمی نشده است.
مهمترین چالشهای تحقیق:
زمانبری، بهدلیل عدم دسترسی مستقیم به نمونهها
عدم موافقت بسیاری از زنان جهت شرکت در این تحقیقات و گفتگوها
اعتماد زنان به تحقیق و عواقب آن، بههمین دلیل تحقیق توسط رابطینی صورت گرفته که زنان به آنها اعتماد داشته یا محقق و کارش توسط فرد سوم برای گفتگو تایید شده است.
رابطین داخل باید رعایت موارد امنیتی دررابطه با کار و عاملیت خود را مبنای کار قرار میدادند تا از گزند دستگاههای امنیتی مصون بمانند و این پروسه کار را طولانیتر کرد.
مستندسازی از ویدیوها و صداهای این زنان، هدف تحقیق را نمایانگرتر میکرد، اما جهت حفاظت از امنیتی روانی-اجتماعی این زنان از انتشار ویدیوها، بسیاری از جزییات و نام آنها خودداری شده است.
نبود هیچگونه منابع، تحقیق و کار قبلی که به وضعیت و زندگی این زنان پرداخته باشد.
در رنج زندگی کردن، این زنان را در وضعیتی قرار داده که روایت بسیاری از جنبههای زندگی برایشان سخت یا بهنوعی بیاهمیت شده است.
پیشنهادات تحقیق:
انجام تحقیقات جامعه شناسی و حقوق بشری بیشتر در رابطه با وضعیت این زنان که از قربانیان غیرمستقیم ولی اصلی پدیده کولبری هستند. چراکه در چرخهی معیوبی از نقض اولیه حقوق انسانی و اجتماعی قرار گرفتهاند.
وضعیت فرزندان خانواده کولبری، آینده و نقض حقوق کودکان در چرخه این آسیب نیز میتواند یکی دیگر از موضوعات تحقیقات جامعهشناسی و حقوق بشری باشد.
بدلیل عدم برخورداری این زنان از هیچگونه حمایت قانونی و انسانی توسط حکومت و نپرداختن به وضعیت آنها، جامعهی مدنی باید در توانمندسازی حداقلی این زنان و برگرداندن آنها به جامعه و عاملیتشان در چرخهی این آسیب، مسئولیت خود را انجام دهد.
نکته: جزییات بیشتری از تحقیق در تمام متن و ویدیوی گفتگوها وجود دارد که برای اعتبار تحقیق محفوظ و مستند میشود و درصورت لزوم در اختیار نهاد و سازمانهای حقوق بشری قرار خواهد گرفت.
پیوندها
لینک قوانین مربوطه حکومت ایران و اعلامیه و میثاقین بینالمللی:
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین
میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
لینك قسمت سوم:
https://jinhaagency.com/fa/ajtmay/zyr-pwst-kwlbry-ngahy-bh-znan-khanwadh-kwlbran-dr-yk-thqyq-kyfy-amary-32641