وقتی اقتصاد جنسیت میسازد
زنان در ارمنستان (بهویژه پس از فروپاشی شوروی) حجم عظیمی از کار خانگی، مراقبتی و غیررسمی را انجام میدهند. پختوپز، مراقبت از سالمندان، فروشهای کوچک در بازار، دوخت لباس، نگهداری از کودک اما این فعالیتها در آمار رسمی اقتصاد جایگاهی ندارند.

شیلا قاسمخانی
روزهای اولی که به ارمنستان آمدم، زمستان بود. شهر زیر سایهی سنگین سرما و برف آرمیده بود. خانههای یادگار از دوره کمونیسم زیر بار سنگین تاریخی تلخ و منجمد چهرهی افسردهای به خود گرفته بودند. شهر آرام و فروتن به نظر میرسید، همهجای شهر میشد زنان را دید. از نانوایی تا مغازهها از خردهفروشی در کنار خیابان تا ادارات. زنانی جدی، موقر و آرام که سختکوشی و زندگی سخت رد عمیقی از تحمل بر چهرهشان انداخته بود. شاید در وهلهی اول اینطور به نظر برسد که چهرهی زنانهی شهر نشان از آزادی و استقلال آنان دارد ولی این فقط ظاهر قضیه است.
ارمنستان پشت دروازهی الحاق به اروپا
ارمنستان بعداز استقلالش از روسیه و بهخصوص پس از جنگ قرهباغ تلاش زیادی میکند تا هرچه بیشتر از روسیه جدا و به اروپا نزدیک شود. توافقنامههای متعددی برای توسعههای اقتصادی و فرهنگی با اتحادیه اروپا بسته است، ازجمله برابری آموزش و جنسیت ولی در زیر این پوستهای که در تلاش است دروازههای پیشرفت و توسعه را درنوردد، حقیقتی وجود دارد که همچنان پرقدرت خودنمایی میکند؛ سنت محکم مردسالاری و پسردوستی. بر اساس گزارش صندوق جمعیت سازمان ملل (UNFPA)، از دههی ۱۹۹۰ تا امروز حدود ۸۰ هزار دختر در ارمنستان بهدلیل سقط انتخابی به دنیا نیامدهاند. به مدد امکاناتی مانند سونوگرافی، وقتی خانوادهها میفهمند فرزندشان دختر است اقدام به سقط جنین میکنند. این آمار در فرزند دوم و سوم بیشتر دیده میشود. این در حالی است که نسبت طبیعی تولد پسر به دختر باید در حدود ۱۰۵ به ۱۰۰ باشد که در برخی مناطق این کشور این نسبت تا ۱۱۴ به ۱۰۰ هم رسیده است.
ماریا که دانشآموختهی دانشگاههای آمریکاست و در بخش دولتی مشغول به کار است، میگوید:«اینجا پسران عزیزکردهی مادرانشان هستند. آنها باید پستها و کارهای مهم انجام دهند، بهاصطلاح پشتمیزنشین باشند و زنان کارهای دمدستیتر.»
همسایهی ایرانیارمنیام، کریستینا، میگوید:«هفتهای یکبار، خانمی برای نظافت منزلم به کمکم میآید، خرج همسر و پسرش را میدهد، از همسرش کتک میخورد، از پسرش آزار میبیند، ولی صدایش درنمیآید. یک روز که برای نظافت آمد خیلی گریه کرد، گفت دخترم بچهی دومش را باردار است و باز هم دختر است.»
ماریا وجود آزادیهای اجتماعی را یکی از دلایل دیدهنشدن بندهای سلطه در خانوادهها میداند. زیر پوستهی آزادیهای اجتماعی سنتی دیرپا هنوز نفس میکشد؛ سنتی که همچنان «پسر» را میراثدار خانواده و حامل شأن و نام پدر میداند. به همین دلیل سقط جنین در فرزندان دوم و سوم به شرط دختر بودن همچنان مرسوم است. اما ماریا همچنان به نسلهای جوان امید دارد که در آینده بتوانند تکانهای بیشتری به گسل مردسالاری بدهند. این آمار مایوسکننده و نرخ نابرابری جنسیتی در ارمنستان که یکی از پیشروترین جمهوریهای پساسوسیالیستی و هفتمین کشور امن دنیا محسوب میشود و تلاش میکند در اتحادیهی اروپا پذیرفته شود، تقابل سنگین سنت و مدرنیته را نمایان میکند. تقابلی که در تضاد آشکار با توسعه و امنیت است.
در گزارش UNFPA «Prevalence and Reasons for Sex-Selective Abortions in Armenia» نیز آمده است: «در جامعهی ارمنی، ترجیح برای داشتن پسر سنتی است؛ اگرچه دختران هم در خانوادهها خواستنیاند، اما اغلب پس از آنکه پسران از قبل وجود داشته باشند. در مورد فرزند اول، به طور معمول تعیین جنس جنین پیشاز تولد یا سقط انتخابی انجام نمیشود. اما در مورد فرزند دوم به بعد، نسبت تولدها به سوی پسران متمایل میشود، به خصوص در تولد سوم و چهارم که عدمتعادل جنسی قابل ملاحظه است.»
در روستاهای ارمنستان، خیلی از زنان میگویند: «دو دختر دارم؛ دفعه بعد باید پسر باشد.» برخی میگویند اگر فرزندی دختر باشد، خانوادهی همسر اصرار دارد برای فرزند بعدی به امید پسر، سقط داشته باشد. در ارمنستان پساسوسیالیستی هنوز بسیاری بر این باورند که دخترها فرصتهای کمتری در زندگی دارند و باید مسئولیت مراقبت از بچهها و خانه را بر عهده بگیرند، در حالی که مردان نقش فعالتری در جامعه دارند.
وزیر بهداشت ارمنستان هم دربارهی تأثیر تعداد سالها بر تفاوت جنسیت هشدار داده است: «تا سال ۲۰۲۳، حدود ۸۰٬۰۰۰ دختر به دلیل سقط انتخابی به دنیا نیامدهاند. این عدد هشداردهنده است؛ برای داشتن جامعهای سالم و باثبات، نسبت پسران به دختران باید طبیعی باشد، بدون دخالت مصنوعی.» چون برخلاف آنچه که به نظر میرسد تعداد کمتر دختران باعث دیده شدن و توجه بیشتر به آنها میشود، اما برعکس، واقعیت امر این است که میزان خشونت علیه زنان افزایش پیدا میکند و پایههای مردسالاری بر استحکام خود میافزاید.
تغییر در دست نسلی تازه از مادران
اما چرا در جامعهای که سعی میکند بهمرور آمار حضور زنان در جامعه و مشاغل کلیدیتر را افزایش دهد، یا برابری حقوق و دستمزد را رعایت کند، یا وقتی زنان از صبح تا شب برای کمک به هزینهی زندگی جان میکنند و نقش کلیدی در معاش خانواده دارند، همچنان آمار سقط جنین دختران بالاست؟ درست است که این ترجیح جنسیتی، در ظاهر با چهرهی مدرن و اروپایی ارمنستان در تضاد است، اما ریشههای آن در باورهای فرهنگی و روانی عمیقی نهفته است. باوری که تغییر آن باید در اولویت دولت، NGO ها و مقاومت فمینیستی باشد، تا توسعه در لایههای زیرین جامعه رخ بدهد و ماندگار شود. البته که پروسهای طولانی و نفسگیر است. با وجود تلاشهای دولت و نهادهای مدنی، تغییر این ذهنیت آسان نیست. مثلا قانون «پیشگیری از خشونت خانگی» در سال ۲۰۱۷ تصویب شد ولی هنوز هم با مقاومت گروههای محافظهکار روبهروست که آن را «غربی و ضدخانواده» میخوانند.
نهادهایی چون World Vision Armenia و ProFem NGO پروژههایی برای آگاهیرسانی دربارهی برابری جنسیتی و ارزش دختران در خانوادهها اجرا کردهاند، اما آمار و تجربه نشان داد که تغییر در سطح قانون کافی نیست. تغییرات باید در سطوح کلانتر اقتصادی، فرهنگی و ساختاری رخ بدهد. همانطور که یکی از پژوهشگران ارمنی میگوید:«ما میتوانیم قانون را عوض کنیم، اما برای تغییر ذهن و احساس، به نسلی تازه از مادران نیاز داریم.»
چرا پسران در فرهنگ ارمنی همچنان میتازند
در فرهنگ سنتی ارمنی، پسر وارث نام خانوادگی است. او مالک زمین و دارایی میشود و وظیفه دارد از والدین در پیری مراقبت کند. اینجا زندگی کردن زنان با والدین همسرانشان مرسوم است. از پنجرهی بیشتر خانهها پدرها و مادرهای میانسال را میبینی که سیگاری گیراندهاند و به آسمان و پرندگان نگاه میکنند و عروس خانه مشغول شستوشو و نظافت است، اما دختر، برعکس، معمولاً به خانوادهی دیگری میرود و حضورش در ذهن سنتی، «گذرا» تلقی میشود. این الگوی کهن با آموزههای کلیسای حواری ارمنی و نهاد خانوادهی پدرسالار در هم تنیده است. اگر بخواهیم از منظر روانشناختی هم نگاه کنیم، لاکان این ساختار را «نام پدر» مینامد؛ قانونی نمادین که بر محور قدرت مردانه شکل گرفته است. پسر، در این منطق، تداومِ قانون است؛ و دختر، تکرارِ فقدان. این باور در ناخودآگاه جمعی جامعه رسوب کرده و هنوز حتی زنان تحصیلکرده نیز گاه بیآنکه بخواهند، ارزش پسر را بیشتر میدانند. نظریهی «درونیسازی سلطه» نیز این پدیده را توضیح میدهد، در جوامع پدرسالار، زنان گاه ارزشهای سلطهگر را درونی میکنند و خود پاسدار سنتهایی میشوند که آزادیشان را محدود کرده است. مانند زنانی که هم نانآور خانهشان هستند، هم از همسران و مردان خانواده خشونت میبینند، ولی همچنان لب فرومیبندند، چون در این نقش فرودستی مستحیل شدهاند.
تاثیر اقتصاد نحیف در تقویت سنت «پسردوستی»
در جامعهای که جنگ، مهاجرت و ناامنی اقتصادی بخشی از تجربهی جمعی است، «پسر» هنوز نماد قدرت و پایداری تلقی میشود. اوضاع نامناسب اقتصادی در ارمنستان بسیاری از مردان را مجبور میکند برای کار به روسیه بروند تا معیشت خانواده را تامین کنند. نرخ مهاجرت مردان به روسیه و اروپا برای کار بسیار بالاست؛ بسیاری از خانوادهها از پول ارسالی پسرانشان از خارج زندگی میکنند. در چنین شرایطی، پسر به معنای نیروی کار، نانآور، و ضامن بقاست. دختر اما معمولاً پس از ازدواج، عضو خانوادهی دیگری میشود، پس «سود اقتصادی»اش در نگاه سنتی کمتر دیده میشود. در چنین زمینهای، دختر بهجای آنکه نشانهی زندگی باشد، گاهی قربانیِ اضطراب بقا میشود و تا زمانی که بدن زن و تصمیمش دربارهی تولد فرزند، در خدمت ترسها و میراث مردانه بماند، سنتِ پسرآوری همچنان ادامه خواهد داشت، و زنان در بهترین حالت «خواستنی» هستند و «حامل دیگری» نه خود معنا.
نابرابری در بازار کار
زنان در ارمنستان تقریباً ۵۸٪ از نیروی کار فعالاند اما در مشاغل کمدرآمدتر، غیررسمی یا خدماتی حضور دارند (فروشنده، معلم، کارگر خانگی) ولی مردان غالباً در مشاغل فنی و ساختمانی هستند یا مهاجرند، یعنی درآمدشان بیشتر و قابل ارسال به خانواده است، پس وقتی خانوادهها امنیت اقتصادی ندارند، پسر به عنوان پتانسیل درآمد آینده ارزش نمادین و مادی بالاتری پیدا میکند.
زنان در ارمنستان (بهویژه پس از فروپاشی شوروی) حجم عظیمی از کار خانگی، مراقبتی و غیررسمی را انجام میدهند. پختوپز، مراقبت از سالمندان، فروشهای کوچک در بازار، دوخت لباس، نگهداری از کودک اما این فعالیتها در آمار رسمی اقتصاد جایگاهی ندارند.
نویسندگانی چون سیلویا فدریچی و نانسی فریزر توضیح میدهند که سرمایهداری از همان ابتدا بر دوش کار زنان شکل گرفته، اما با نام پدرانهی مردانه مشروعیت پیدا کرده است. در واقع، سرمایهداری بدون کار مراقبتی زنان (در خانهها) دوام نمیآورد، اما خودِ این کار «غیرتولیدی» تلقی میشود. در چنین ساختاری، زن نقش «حافظ زندگی» را دارد اما ارزش اقتصادیاش صفر نوشته میشود. در نتیجه، خانوادهها در ذهن ناخودآگاه جمعیشان میگویند:«پسر خرج میآورد، دختر خرج میبرد.»
نظام بازنشستگی و تأمین اجتماعی ضعیف
ارمنستان سیستم بازنشستگی رسمی دارد اما میزان مستمری بسیار پایین است(حدود ۷۰ تا ۱۰۰ دلار در ماه برای بیشتر بازنشستگان). تورم بالا و هزینههای زندگی زیاد باعث میشود این مبلغ کفاف زندگی را ندهد. درنتیجه بسیاری از سالمندان، بهویژه در مناطق روستایی، به حمایت فرزندانشان وابستهاند. در روستاها و میان خانوادههای فقیر، پسر فرزند بیمهی دوران پیری است. یعنی والدین در نبود سیستم رفاهی، امید دارند پسر از آنها حمایت کند. در مقابل، دختر معمولاً «از خانه میرود» و در فرهنگ سنتی، مسئولیت پدر و مادرش با او نیست.
ساختار مالکیت و زمین
در بسیاری از مناطق روستایی، زمین و خانه به نام پسر ثبت میشود. میراث خانوادگی عملاً به پسر میرسد و از آنسو «مالکیت» بهعنوان شکل پایهای قدرت اقتصادی، به شکل پدرسالارانه تثبیت میشود. نتیجه؟ خانوادهها در ناخودآگاه جمعیشان تصور میکنند:«سرمایه فقط از مسیر پسر دوام دارد.»
پیامدهای مهاجرت و کمبود مردان در کشور
از طرف دیگر، مهاجرت زیاد مردان باعث شده است ترکیب جمعیتی در شهرها زنانهتر شود، ولی این زنانهشدنِ فضا هنوز به معنای قدرت اقتصادی برابر نیست؛ زنان کار میکنند اما در ساختارهایی با حقوق کمتر، امنیت پایینتر و قدرت تصمیمگیری کمتر. در ارمنستان، میل به فرزند پسر صرفاً ریشه در سنت ندارد؛ بلکه بازتابیست از اقتصاد ناامن و ساختارهای پدرسالارانهی مالکیت. در کشوری که مهاجرت، فقر و نظام بازنشستگی ناکارآمد، خانواده را به نهاد اصلی بقا تبدیل کرده، پسر نه فقط حامل نام پدر بلکه حامل آیندهی اقتصادی خانواده است. از همینرو، ارزش پسر در ناخودآگاه جمعی، با ارزش قانون و مالکیت یکی میشود. در جامعهی ارمنستان، پسرمحوری نه صرفاً مسئلهای فرهنگی، بلکه بازتاب ساختاری از نظم اقتصادی مردانه است. اقتصادی که هنوز بر مبنای نام پدر تعریف میشود: مالکیت، قدرت و ارزش از مسیر مرد عبور میکند. زنان هرچند بیش از گذشته کار میکنند، اما کارشان در زبان اقتصاد نامرئی است. تا زمانی که کار مراقبتی و عاطفی زنان به رسمیت شناخته نشود، میل به پسر همچنان در ناخودآگاه جمعی، شکل «امنیت اقتصادی» خواهد داشت، همان ادامهی نام پدر در قالب پول و بقا.