نگاه جامعهشناسی به مفهوم خشونت و سویههای فردی و اجتماعی آن
گزارش در دسترس گفتگوی جامعهشناسانهاییست که شیلان کوردستانی، مترجم، فعال حوزهی زنان با لیلا عنایتزاده، نویسنده و فعال حقوق زنان در کانال اینستاگرام لایوو، ژیڤانو انجام داده است. ما نیز بعنوان خبرگزاری زن سعی نمودیم تا شکل جامع این گفتگو را به شیوهی نوشتاری در اختیار خوانندگان آژانس قرار بدهیم. با امید بر این که با پیشرفت چنین تحلیلات و بررسیهایی بتوانیم ریشهی خشونت و زنستیزی را در جامعه بخشکانیم.
مرکز خبر - گزارش در دسترس گفتگوی جامعهشناسانهاییست که شیلان کوردستانی، مترجم، فعال حوزهی زنان با لیلا عنایتزاده، نویسنده و فعال حقوق زنان در کانال اینستاگرام لایوو، ژیڤانو انجام داده است. ما نیز بعنوان خبرگزاری زن سعی نمودیم تا شکل جامع این گفتگو را به شیوهی نوشتاری در اختیار خوانندگان آژانس قرار بدهیم. با امید بر این که با پیشرفت چنین تحلیلات و بررسیهایی بتوانیم ریشهی خشونت و زنستیزی را در جامعه بخشکانیم.
بخش اول
شیلان کوردستانی: در مفهومشناسی خشونت شما چه نظری دارید؟ یک عمل یا رفتار باید چه ملاکهایی را داشته باشد تا از یک کلمهی پرخاشآمیز یا خشونتگرایانه استفاده کنیم، با توجه به این قضیه که همهی ما میدانیم که خشونت بسته به جوامع و سطح آگاهی مردمی که در آن جامعه زندگی میکنند تعریفها و نمودهای مختلفی را میتواند پیدا کند.
لیلا عنایتزاده: خشونت را میتوان یک مسئلهی خرد کلان تعریف کرد که بایستی حل بشود، از آنجایی که خشونت از نظر تجربی در جایی که رشد میکند و در جایی که افراد یا گروههایی مرتکب یک عملی شده که به کسان دیگری آسیب میرسانند، اصولا میتوانیم از آن بەعنوان یک کنش فردی تعریف کنیم. اما از آنجا که خود خشونت امریست که در تاریخ نقشی اساسی داشته که میتواند به جامعه شکل داده و یا حتی دگرگون سازد، میتوانیم از نگاه کلان نیز به خشونت نگاهی داشته باشیم. همانطور که ذکر کردم خشونت خود یک کنش بوده که از نظر مادی بواسطهی انسانهایی که توسط یک وضعیت معین تعریف شدهاند میتوان بدان نگریست. شاید تا حدی هم بەنظر میرسد در مرحلهی آخر آن شخص را به یک روانشناس ارجاع داد، اما در عینحال آن بخش از خشونت که جامعه با آن روبروست، و اختلال در عملکرد آن که جامعه با آن درگیر است، پس بایستی تحت تعاریف جامعهشناختی بدان بپردازیم.
البته در برابر با خشونت جامعه نباید به سادگی به یک سطح فردی یا اجتماعی قانع بشود و یا اینکه این دو سطح را از هم تفکیک بکند، بلکه باید تلاش بکند که در صورت لزوم آنها را بیان کرده و در صورت امکان یک رویکرد یکپارچه به مفهوم خشونت داشته باشد. البته این نگاه یکپارچه به سطح خرد و کلان تا حدی میتواند بسطها و تلاشهایی که در حوزەی اجتماعی وجود داشته و قادر بودە به دوآلیتەی بین خرد و کلان خاتمه بدهد.
از منظر کالیز خشونت به سه سطح تقسیم بندی میشود که شامل خشونت تاریخی کلان، سطح آگاهی فردی و یک سطح بینابینی برای تعامل فوری است، که معمولا به این سطح بینابینی توجه نمیشود در صورتی که خشونت در همین سطح شکل میگیرد، بسیاری از رویدادها به جای پرداختن به مسئله از طریق یکی از این سطوح نگاه میکنند و تا یک حدی پاسخ یک بعدی به مسئلەی خشونت میپردازند.
اما پاسخ به این مسئله ما را از مسیر یکی از این سطوح خارج میکند، گاهی از منظر روانشناسی منحرف میکند، معمولا رفتارهای خشونتآمیز را که تا حدودی خصوصیات فردی را میتوانیم به آن پیوند بزنیم بیشتر به پیشینەی خانوادگی، انزوای شخصی و ویژگیهای شخصیتی و نهایتا توسل به روانپزشک و نگاه به خشونت، به مصائب یک آسیب یا یک جنون از آن تعبیر میشود، اما خود نگاه فردگرایانه و نگاه روانشناختی، تا حدودی میتواند نتیجەی یک چشماندازی باشد، که مسئولیت فرد را از وی میگیرد، و آن را از مسئولیت فردی معاف میکند، چرا که انگیزەهایی وجود داشتند که این فرد را آگاه کردند که آگاهانه به این عمل مرتکب نشده است.
چیزی که میخواهم با اندکی اغراق به این مسئله اشاره کنم این است که، تز هانا آرنت در خصوص آیشمن است که به نگاه آیشمن به مسئلەی یهودیان پرداخته و به این نتیجه رسیده که وی بەعلت یهودیستیزی دست به خشونت نزده بلکه در شرایطی قرار گرفته که بە صورت ارادی به مرجع قانونی فرا دست شده است، چنین نگاههایی را میتوان در حوزەی فردی به آن نگریست، اما در مقابل چنین رویکرد فردی، رویکرد جامعەشناختی داریم که رویکرد روانشناختی را نادیده میگیرد، این رویکر اعتقاد به این دارد که ابعاد سیاسی فرهنگی و اجتماعی و تاریخی خشونت جمعی را بیشتر برجسته کنند و دیگر ابعاد فردی را نادیده میگیرند و چندان به آن تمایلی ندارند، بسیاری از تحلیلهایی که در حوزەی روانشناختی به آن پرداخته میشود، بازیگران و سطوح خرد را در نظر گرفته و در مقابل آن از سطوح خرد با بازیگران فردی غفلت میکند و بیشتر پدیدەهای مثل نژادپرستی و تروریسم را از این حوزه تعریف میکند. چنین رویکردی که مربوط به سطح کلان است، ما را قادر به تبیین خشونت نمیکند، برای اینکه بفهمیم چرا یک اتفاق خشونتآمیز اتفاق میافتد، نیاز به این داریم که یک نگاه یکپارچه از این منظر به خشونت داشته باشیم.
برای نمونه در قتل معلم فرانسوی توسط یک دانشآموز افراطگرای اسلامی است شاهد یک عمل فردی هستیم که شاید از منظر شخصی به آن نگاه میکنیم اما معانی که در این رفتار میتواند وجود داشته باشد انگار در مجموعەای از افراد به اشتراک گذاشته شده است و نمیتوانیم در سطح فردی آن را تبیین کنیم، بنابراین تجزیه و تحلیل خود این مسئله نیاز به این دارد که این مسیر را تغییر داده و از منظر سیاسی اجتماعی به آن بپردازیم و راههایی رو که صرفا مبتنی بر سطح خرد یا کلان اجتماعی هست را بتوانیم ادغام بکنیم.
شیلان کوردستانی: ما با بررسی جامعشناسی خشونت چگونه میتوانیم که به یک جامعەی عاری از خشونت دست پیدا کنیم، و اساسا چه چیزی باعث شده که در ترمینولوژی با چیزی به نام جامعشناسی خشونت برخود کند؟
لیلا عنایتزاده: اگر مسائل اجتماعی تبیین شد تا حدودی میتوان راهکارهایی را برای ایجاد جامعەای از خشونت ایجاد کرد، علتهایی که برای خشونت بیان شده است شامل سە پارادایم مختلف است که نگاه جبرگرایانەای به خشونت دارد، زمانیکه ما مسئلەی خشونت را یک مسئلەی بیولوژیکی مطرح میکنیم در واقع افراد یک استعدادهای درونی را در خود دارند که منجر به بروز خشونت میشود، یا اینکه مسئلەی خشونت را به سیستمها یا موقعیتهایی که خود افراد در آن هستند نسبت میدهیم، و یا اینکه خشونت را به یک اختلال روانشناختی میتوان نسبت داد، این طرز نگاه جبرگرایانه است و میتواند خشونت را در بعد افراطگرایانەی آن به یک مسئلەی طبیعی جلوه کند.
ما از دهەی ٧٠ به بعد تحت تاثیر یک سری خوانشهایی که خشونت را به یک مسئلەی فردی تبدیل میکرد روبەرو شدیم، دیدیم که کسانی مثل گود یک نگاه متفاوتتری به مسئلەی خشونتی داشتند، و معترض شدند که چرا یک دید سیستماتیک به مسئلەی خشونت وجود ندارد و به تحمیل قدرت و سیستم به خشونت پرداخته نمیشود، در نگاه بسیاری از کسانی که نگاه جامعشناسانه به خشونت داشتند و خود خشونت را مورد بررسی قرار میدادند، ما یک سری جنبشها مثل جنبش زنان و فعالیتهای فمینستها را داشتیم که از نگاه شخصی به مسئلەی خشونت فاصله گرفتند و خشونت را بهعنوان یک مسئلەی اجتماعی مطرح کردند.
شیلا کوردستانی: عوامل ایجاد خشونت و پرخاشگری را در جامعه در چه چیزهایی میبینید؟
لیلا عنایتزاده: عوامل خشونت را میتوانیم به سطح فردی، اجتماعی و سیستماتیک نسبت دهیم و همچنین به خانواده و سیستم آموزشی که فرد اولین شناخت را تجربه میکند نسبت داد. همچنین خشونت جنسی که از نظر برخی منتقدان کسانی که دست به چنین خشونتی میزنند در کودکی خود تجربەی این خشونت را داشتەاند همان را تکرار میکنند و جامعه و خانوادەای که در آن قرار داریم بستر خشونت را فراهم میکند.
از نگاه دیگری که به خشونت میتوان نگریست مربوط به فرهنگ و ایدئولوژیهایی است که فرد از آن تغذیه میشود همەی اینها فاکتورهایی است که فرد را به خشونت گرایش میدهد.
ادامه دارد ...