کلاهبرداری و دزدیِ دولت از مردم با استخدامی‌های پی در پی

دولت با نزدیکی به انتخابات نه تنها از این راه دست به دزدی آشکار از مردم می‌زند بلکه به طور غیر مستقیم مردم را سرگرم می‌کند و فضای کشور را آرام و بی‌دغدغه نشان می‌دهند و از سویی پول‌های کلانی از این استخدامی‌ها بە جیب می‌زنند.

نیان خسروی

سنه_قبل از انتخابات دولت ترفند‌های زیادی برای راضی نگه داشتن مردم انجام می‌دهد حالا هم از استخدامی‌های پی در پی آموزش و پرورش استفادە می‌کند و چه بهتر از آن.! با یک تیر چند نشان، در این استخدامی هم محدودیت سنی و هم مدرک را کنار گذاشته کە سال‌های قبل وجود داشت و سیلی از جوانان ناامید و جویای کار با مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد آن را تنها شانس و امیدی می‌دانند که شاید به وسیله‌ی آن به امنیت شغلی برسند و از در به دری و شغل‌های کاذب نجات یابند.

حالا به نحوه‌ی ثبت نام و هزینه‌ی آن و تعداد کثیری از متقاضیان از سراسر ایران می‌رسیم برای هر ثبت نام نزدیک به چهارصد هزار تومان از متقاضی گرفته می‌شود و این پول اگر در تعداد ثبت نام شونده‌ها ضرب شود پول کلانی است که دولت با هوشمندی از مردم به جیب می‌زند و نکته اینجاست مردم با رضایت کامل این مبلغ را می‌پردازند زیرا بیکاری و امیدی برای یافتن شغلی مناسب مجبورشان کرده، این درحالیست که شانس قبولی در شهری مانند سنە برای شغل دبیری تنها یک زن و سه مرد بوده و برای آموزگاری از تمام رشته‌ها دوازده نفر است و این یعنی تقریبا شانسی برای قبولی وجود ندارد اما جوان ناکام و جامانده از همه جا تن به چنین خفت و خواری می‌دهد، جدا از این تعدادِ بسیار اندک و ناچیز نسبت به جمعیتِ شهرها سهمیه‌هایی است که حکومت برای خانواده‌ی کشتە شدگان و زخمی‌های جنگ ایران و عراق و همچنین بسیجیان و نیروهای امنیتی می‌دهد که طرف بدون هیچ اطلاعات و دانشی تنها بە دلیل داشتن سهمیە در ادارات و ارگان‌ها پذیرفته می‌شود و اینگونه بار دیگر حق افراد عادی و غیر حکومتی پایمال می‌شود.

از طرفی دولت با نزدیکی به انتخابات نه تنها از این راه دست به دزدی آشکار از مردم می‌زند بلکه به طور غیر مستقیم مردم را سرگرم می‌کند و فضای کشور را آرام و بی‌دغدغه نشان می‌دهند، جوانانی که با امید به قبولی خود را برای یک یا دو ماه در خانه‌ها حبس می‌کنند تا شاید در آزمون قبول شوند، اینها همان جوانانی هستند که برای انقلاب ژن ژیان ئازادی برای ماه‌ها در کوچه‌ها و خیابان‌ها زندگی می‌کردند، بسیاری از جان گذشتند جوانانی که در زندان‌ها شکنجه شدند، نابینا شدند و بسیاری از سرزمین‌شان فراری... اما حالا همین جوانان که برای کوچکترین حقوق خود اعتراض می‌کردند مجبورند در این آزمون‌ها شرکت کنند زیرا از کولبری و کارگری در شهرها و بیکاری و .... خسته شده‌اند اما نمی‌توان آنها را بازخواست کرد که چرا؟ زیرا همانطور که مارکس می‌گوید انسان محصول شرایط است. زندگی ادامه دارد و آنها نمی‌توانند در جریان زندگی منفعل و بی‌حرکت باشند و باید از فرصت‌ها استفاده کنند هرچند کم و کوچک...

آزمون‌های دولت تنها یک آزمون عادی نیست بلکه بعد از قبولی در آزمون نوبت به گزینش و مصاحبه می‌رسد و در آنجا نیز قبولی‌ها را از همه لحاظ مورد بررسی قرار می‌دهند حتی از لحاظ سیاسی و فعالیت‌هایی که فرد در زندگی داشته تا جایی کە حتی زندگی اطرافیان وی را مورد بررسی قرار می‌دهند و در مواردی دیده شده اگر از وابستگان کسی در امور سیاسی فعالیت داشته یا در خارج از کشور در حزبی بوده باشد برای فرد قبول شده در آزمون باعث دردسر شده و وی از گزینش رد شده و در روز مصاحبه همچنین از مصاحبه شوندگان در مورد فضای مجازی و استفاده از کانال‌های خبری و عکس‌های بدون پوشش اجباری و ... سوال می‌شود و تحقیق به عمل می‌آید و آنها باید هفت خان رستم را طی کنند تا به این شغل دست پیدا کنند تمام اینها نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی از این استخدامی‌ها تنها به فکر جیب‌بری است و نه چیز دیگر.

 

«مردان هرچقدر هم که همراه باشند اما نمی‌خواهند زنان از آنها موفق‌تر باشند»

از کنار هر کافی‌نت که می‌گذرم تجمع جوانان برای ثبت نام دیده می‌شود و به نسبت زنان بیشتر هستند و زنان خانه‌دار هم که سال‌هاست بدون هیچ حقوق و مزایایی مشغول به خانه‌داری و بچه‌داری هستند اکنون فرصت را غنیمت شمردە و برای ثبت نام حضور یافته‌اند با یکی از این زنان گفت‌وگویی داشتیم.

 ساناز.پ به خبرگزاری ما می‌گوید: من خانه دار هستم و دو فرزند دارم با اینکه با سختی توانستم دانشگاه را به اتمام برسانم و خوشحال از اینکه می‌توانم وارد بازار کار شوم اما چندین سال است مدرکم روی تاقچه گرد و غبار می‌گیرد، من از خانواده‌ایی هستم که هیچ نوع سهمیه‌ای ندارم و خودم می‌دانم شانس من بسیار کم است اما دوست داشتم شرکت کنم اگر موفق به قبولی شوم خیلی چیزها تغییر می‌کند.

وی می‌گوید: در کنار بسیاری از مسئولیت‌هایم هر روز چند ساعتی را به مطالعه می‌پردازم، با اینکه همسرم مدام شکایت می‌کند و می‌گوید وظایفت را انجام بده کم به کتاب خواندن مشغول باش اما من بدون توجه به تلاش خود ادامه می‌دهم، شاید هیچ قبولی در کار نباشد شاید به قول خیلی‌ها سرکاری باشد و برای پول جمع کردن از مردم باشد اما انگار خودم را به چالش کشیده‌ام نمی‌خواهم کم بیاورم و تا آزمون خودم را آماده می‌کنم اگر زمانی معلم شدم به دانش‌آموزان شجاعت را یاد می‌دهم به آنها می‌گویم دیر ازدواج کنند و برای خواسته‌هایشان بجنگند زیرا ازدواج مانع این کار است و مردان هرچقدر هم همراه باشند اما دوست ندارند زنان را موفق‌تر از خود ببینند.

 

«مگر این شهر مال ما نیست چرا هیچ نقشی در آن نداشته باشیم»

یکی دیگر از زنان با هویت سمیرا.م کە منتظر ثبت نام ایستاده می‌گوید: این چهارمین استخدامی است که شرکت می‌کنم و هر بار قبول نمی‌شوم اکنون به صورت ساعتی تدریس می‌کنم و به شدت تحت فشار هستم با اینکه بیست و پنج ساعت در هفته تدریس می‌کنم اما ماهی سه میلیون و پانصد هزار تومان به ما می‌دهند و تنها یازده روز بیمه‌ی ما را پرداخت می‌کنند و می‌دانم نمی‌توانم زیاد برایش وقت بگذارم و برای آزمون آماده شوم اما به امید اینکه از این شرایط نجات یابم سعی خود را می‌کنم زیرا خودت می‌دانی فرصت شغلی زیادی در این شهر وجود ندارد.

وی می‌گوید: این ثبت نام برای بسیاری از روی ناچاری است اما اگر خودمان قبول نشویم مثل تمام ادارات و ارگان‌ها از غیر بومی استفاده می‌کنند درحالیکه جوانان ما از غصه‌ی بیکاری و بی پولی همگی معتاد شدند ما همیشه گفتیم نباید فلان اداره برویم زیرا ما که جاش(کوردی خائن) نیستیم نباید به استخدام فلان ارگان در بیاییم مگر ما خائنیم، اما به خودمان خیانت کردیم زیرا تمام ادارات کوردستان پر شده از غیر کورد و ما خود راننده تاکسی، دست‌فروش و کولبر و.. شدیم و حکومت را هم خوشحال و راضی نگه داشتیم، درحالیکه اگر کارمند بودیم می‌توانستیم همدیگر را ساپورت کنیم در مواقع ضروری به داد هم برسیم نمی‌خواهم راهی که پدران و مادرانمان رفتند را بروم مگر این شهر مال من نیست چرا هیچ نقشی در آن نداشته باشم؟ اگر خودم منصبی نداشته باشم باید برای صاحب منصب کار کنم چرا باید در شهر و مملکت خودم کارگر غریبه‌ها باشم نمی‌گویم هر شغلی زیرا من به عنوان یک زن کورد باید آگاه باشم و با بی‌فکری مورد سواستفادهٔ حکومت قرار نگیرم اما با تمام این تفاسیل باید سیاست درستی به کار گیرم اگر در شهر خودم من در ادارات باشم بهتر است یا کسی که از شهر دیگری می‌آید و شغل من را بگیرد؟

وی ادامه می‌دهد: همینطور هم به خاطر جنسیت و دین و مذهب و زبان و... مورد تبعیض هستیم به نظر من روا نیست دیگر کناره بگیریم و باید تا جای ممکن خودمان را در تمام ادارات جا کنیم و اینگونه هوای هم را داشته باشیم و بە نظرم عاقلانه‌ترین کار در حال حاضر این است.

 

«نسل ما زیر بار حرف زور نمی‌رود»

ندا رستمی اما نظر دیگری دارد به نظر او خودکفا بودن و شغل آزاد بهتر است، وی می‌گوید: من تنها به اسرار پدر و مادرم برای این آزمون ثبت نام می‌کنم آنها می‌گویند چندین سال درس خوانده‌ای حداقل ثمره‌اش را ببین و فک کنم حرف تمام خانواده‌ها این است اما من خود مشغول به کار هنری و صنایع دستی هستم از کارم راضیم و می‌خواهم برای خودم کار کنم صاحب کار بودن چنان لذتی دارد که در کارمندی وجود ندارد از اینکه در اداره‌ای که می‌دانم حق و حقوقم رعایت نمی‌شود کار کنم به شدت بیزارم و بیکاری را ترجیح می‌دهم، بسیاری از خانواده‌ها فرزندانشان را موظف می‌دانند که برای جبران زحمات آنها حتما شغلی اداری داشته باشند اما در این زمان تنها چیزی که برای من و امثال من اهمیت دارد استقلال است و نسل ما زیر بار حرف زور نمی‌رویم.