جایگاه و تاثیرات احساسات و عواطف بر زندگی ما
"شما بسیار احساساتی هستید، اما احساسات شما از نظر محتوای سیاسی و اجتماعی ضعیف است. بنابراین شما را بسوی زندگی آزاد و زندگیایی که خواستار آنید، سوق نخواهد داد. شما نمیدانید عشق اجتماعی چیست، عشق چیست. شما در کنار فردگرایی و منیت پرسه میزنید و همانجا میمانید. اگر شما سوال "از کجا شروع کنم" را بپرسید و شروع کنید، جواب من آشکار است. با سیاسی کردن احساسات و معاشرت با احساسات خود، شروع به ساختن زندگی آزاد نیز خواهید کرد که به حیاتیترین حرکت تبدیل می شود. هر کسی چه بگوید، بذار بگوید، اگر عشق لیلا و مجنون هم باشد، باید به یک محتوای سیاسی برسد، سیاسی شود.
احساسی غیرسیاسی نمیتواند یک رابطهی زمان و مکان واقعی ایجاد کند، نمیتواند عشق به سرزمینش را توسعه دهد. برای همین شما باید احساسات خود را سیاسی کنید. انجام چنین کاری احساسات شما را معنادار خواهد کرد، در غیر این صورت راهگشای یک حیات توام با خیانت و تراژدی میباشد. کسانی که حقیقت رهبری سیاسی و سازمانی را درک نمیکنند و این حقیقت را معنادار نمیکنند، به دانش حقیقت این عشق نمیرسند، عشق آنها موقتی است. این نوع عشق همچنین منشأ انواع و اقسام روابط ساختگیست ... احساسات ضعیف باقی مانده، به طور معناداری به سمت هدف نرفتهاند، در زندگی به موفقیت بزرگی نرسیدهاند و این احساساتی که همیشه با خجالت و شرمندگی تماشا میشوند! ما از آن گذر کردهایم، شما هم از آن عبور خواهید کرد."
احساس؛ درهایی که هم به روی بردهداری و هم آزادی باز میشوند
عاطفه چیست؟
اگر بخواهیم ریشهی حواس و وجود حواس خود را درک کنیم، صحیحتر آن است که با ارتباط به تاریخ کیهانی کار را شروع کنیم. از آنجا که حواس(عاطفه)، فضای حواس ما (صدا، چشایی، بویایی، بینایی، لامسه، شنوایی) با کائنات، با دنیای درونی ما، با اجتماعیبودن ما ارتباط برقرار میکنند، ما را به همکاری وامیدارند. احساسات ما دنیای همکاری است. دنیای همکاری و ریشههای حواس ما در بسیاری از موجودات زنده مدتها قبل از درست شدن ما در این کیهان وجود داشته است. آنها پیشرفت کرده بودند. غریزهی درونی، حواس، احساس کردن، عاطفه با هم پیشرفت کردهاند. اگرچه در انسان پیشرفتهتر است، اما ریشههای عاطفه در تاریخ کائنات وجود دارد.
عاطفه (حس) در زبان ترکی به معنای شنیدن است. یا از شنیدن و درک کردن ریشه گرفته است. ریشهی کلمه به آن اضافه شده است. همچنین تنها در معنای شنیدن گوش تعریف آن ناقص خواهد بود. گوش دادن فعالیت موجودات زنده میباشد که با جهان پیرامون در ارتباط و داد و ستد بوده، همچنین بکار گرفتن عاطفهی خویش و نیروی درونی خویش میباشد. اگر اینگونه فکر کنیم، در آنصورت منبع قدرت عظیم احساسات، انرژی زیاد آنها، بینهایتی، غنا و آزادی آنها را احساس خواهیم کرد. اولین بار که فرد متوجه احساسات خود میشود که انسان برای معنابخشی به موجودیت خویش بیشتر روشن و به واضحیت میرسد. معنای خود انسان در سطح زندگیست. اگر متوجه این مهم بوده و آن را سازماندهی کنیم، در مکان و زمان مناسب آن را بکار بگیریم، میتوانیم یک مبارز تاثیرپذیر در برابر ظلمی که بر علیه طبیعت جامعه و طبیعت اول انجام میشود، باشیم. قادر خواهیم بود که در برابر این ظلم لجامگسیخته موثر باشیم.
عاطفه و احساسات زیبا به واقعیتهای اجتماعی مرتبط هستند. احساسات زیبا با واقعیت اجتماعی و همچنین واقعیت سرزمین پیوندی ناگسستنی دارد. خارج از آن نمیتوان تحلیل نمود. خارج از مفهوم آزادی نمیتوان آن را تعریف کرد. بدون اینها هیچ احساسی وجود ندارد. ارتباط عواطف با مراکز حوزهی اجتماعی وجود دارد. رشد عواطف، همزیستی یک زندگی آزاد و عظیم با سطح مبارزات اجتماعی و سیاسی ارتباط نزدیکی دارد. شاید زمینهسازی برای احساسات و هیجانها سودمند باشد... بسیار مهم است که احساسات ناآگاهانه آموزش و پیشرفت داده شوند... احساسات و افکار پنهان آسیب میرسانند. وقتی ما بتوانیم آن را کشف کنیم و به شیوهایی صحیح تصمیم بگیریم، همه از آنها بهرهمند میشوند. احساسات شما باید رشد کنند، حساسیت شما بتواند بعضی چیزها را حس کند. تا وقتی که احساسات زیبای خویش را پیشرفت ندهیم و ارادهایی که بتواند بر همهی ظلمها غلبه کند را ایجاد نکنیم، نباید آن روز را به حساب زندگی کردن بگذاریم. نمیتوانیم حس کنیم... ما میخواهیم احساسات زیبا و خوبی داشته باشیم، اما حتی تحقیقی علمی در این مورد نداریم، باید در این زمینه به طور حتم مبارزه و جنگی عمیق داشته باشیم. فقط در نتیجهی چنین مبارزهای میتوانیم به احساسات عالی برسیم. جهت زنده کردن احساسات زیبا بایستی مبارزه کرد و جنگید. جنگیدن در راستای کسب حیاتی ظریف و زیبا لازم است. احترام به زندگی، احترامیست که باید تداوم داشته باشد. احساسات عالی بر چه اساسی شکل میگیرد. آشکار است که احساسات ما بایستی پرمحتوا، فراگیر، عظیم و آزادیخواه باشد. منافع جامعه بسیار مهم است... در نتیجه خودآزمایی و پیادهسازی آن وجود دارد. این عملکرد رشد احساسات را نشان میدهد. این یک احساس برای مردم ایجاد میکند، احساسات بزرگی را بوجود میآورد، عشق بزرگی را بوجود میآورد..."
همه ما میدانیم که سیستم سرمایهداری با از بین بردن حواس انسان و سرکوب ذکای عاطفی انسان توسعه مییابد. اگر عاطفهی انسانی سرزندگی و تأثیر خود را بر زندگی حفظ میکرد، فاشیسم سرمایهداری وحشی که زندگی را بر انسانها به جهنم تبدیل کرده، رشد نمیکرد. در بیست - سی سال گذشته، همان سیستم سرمایهداری نیروی عاطفهی انسان که دارای ریشههای اساسی انسانی و غرایز اساسی است، به منظور افزایش کار خود برای منافع خود استفاده کرده و میکند. با در نظر داشتن این هدف، احساسات انسانی خود را بسیار مهم یافته و شروع به بازاریابی احساسات کردهاند. "ذکای عاطفی انسان و قدرت هوش تحلیلی میتواند به خوبی مورد استفاده قرار گیرد. "معیار عاطفه و آگاهی یا حساسیت! باید ما بااحساس، عاطفه باشیم و این موردی طبیعیست. این یکی احتیاط از نظر اجتماعی، سیاسی و عاطفی است. باید احساسات خود را آموزش دهیم. بایستی احساسات که در شخص ما وجود ندارد، را پیشرفت دهیم. احساسات و عواطف چه اهمیت، تاثیر و جایگاهی در زندگی ما دارند؟ چرا آنقدر مهم است؟
ادامه دارد...
منبع: آکادمی ژنولوژی
ترجمه: خبرگزاری زن