هشت مارس در سرزمین خاموش؛ زنان غزه و جشنی که برپا نشد
در روزی که جهان به بزرگداشت توانمندی زنان میپردازد، زنان غزه با واقعیتی تلخ دست و پنجه نرم میکنند؛ زندگی بدون ابتداییترین امکانات و تداوم رنج پس از ۱۸ ماه جنگ.

نغم کراجه
غزه - در حالی که جهان روز زن را با شعارهای حمایت از حقوق و توانمندسازی زنان گرامی میدارد، زنان غزه در وضعیتی کاملاً متفاوت به سر میبرند. پس از گذشت بیش از یک سال از جنگ، محرومیت آنها با قطع آب، برق و کمبود غذا عمیقتر شده است. در این میان، زنان فلسطینی زیر بار مسئولیتهای سنگین، روزانه برای بقای خانوادههایشان در شرایطی دشوار مبارزه میکنند.
زندگی زیر چادری پاره با خاطراتی تلخ
در اردوگاه یرموک در مرکز غزه، وفاء الرضیع در چادری فرسوده زندگی میکند. او از اکتبر ۲۰۲۴ که بهناچار از بیت لاهیا در شمال غزه آواره شد، در این شرایط به سر میبرد. حتی پس از آتشبس ۹ ژانویه ۲۰۲۵ امکان بازگشت به خانهاش را نداشته، زیرا کل منطقه شمالی با خاک یکسان شده است.
وفاء با چشمانی اشکبار از لحظات سختی که تجربه کرده میگوید، بهویژه وقتی در میان بمبارانهای شدید اسرائیل برای نجات جانش میدوید: «هنوز باورم نمیشود من، بچههایم و همسر زخمیام از آن جهنم زنده بیرون آمدیم. زیر تهدید سلاح و میان تیراندازیهای کور به سمت پناهگاهها، منطقه را ترک کردیم. ساعتها با چشمانی گریان و دلی پر از وحشت راه رفتیم. هیچ فرصتی برای برداشتن وسایل نبود، جانمان را برداشتیم و از آن جهنمی که برایمان ساخته بودند فرار کردیم.
مشکلات وفاء به آوارگی ختم نشد. او یک هفته در بیمارستان الاهلی العربی بستری بود. گرد و غبار سنگینی که تانکهای اسرائیلی برپا میکرد، مشکلات تنفسیاش را تشدید کرده و به ریههایش آسیب زده بود. با قطع خدمات درمانی، حالش بدتر شد و حتی توان خرید دارو نداشت.
امروز وفاء فقط یک دست لباس دارد. خانوادهاش برای زنده ماندن به کنسرو متکیاند و این کنسروها در شرایط عدم دسترسی به درمان، باعث بیماری پوستی و مسمومیت یکی از فرزندانش شده است.
او با درماندگی میگوید: «کمکهای امدادی ناچیز است. آب به سختی کفاف نوشیدن را میدهد، و برای شستن لباس یا مراقبت از بچهها کافی نیست! حتی بعد از آتشبس هم نه برقی هست، نه آبی، نه غذای کافی؛ فقط رنج مضاعف. نصیبمان شدهاست.»
بار مسئولیتهای وفاء سنگینتر هم شده است. همسرش پس از سکته مغزی فلج شده و نیازمند مراقبت ویژه است. حالا او علاوه بر فرزندانش، باید از مردی فلج در محیطی بیرحم نگهداری کند. او با حسرت میگوید: «زمان جنگ با کمک بچههایم آب حمل میکردم، اما حالا تنهایی همسرم را جابجا میکنم و بچههایم دنبال غذا در مراکز امدادی میگردند. خیال میکردم آتشبس کمی از زندگی را به ما برمیگرداند، اما فقط دردمان را بیشتر کرد.»
میان جهنم فقر و هراس برای کودکان
مفیده صبح و فرزندانش در چادری باز که هیچ حفاظتی در برابر سرما و گرما ندارد، روی زمین میخوابند، بیآنکه حتی حصیری زیرشان باشد تا از سوز استخوانسوز سرما محفوظشان دارد. زندگیاش سراسر رنج شده، حتی هوایی که تنفس میکند آکنده از گرد و غبار آوارهاست که دست و پایش را پوشانده: «آرزویم به داشتن یک چادر واقعی محدود شده که من و بچههایم را پناه دهد. حتی ابتداییترین نیازهای زندگی برایمان فراهم نیست؛ نه آب تمیزی، نه غذای کافی، فقط انتظاری بیپایان در صفهای کمکرسانی برای لقمهای که حتی شکم نوزادم را سیر نمیکند.»
مفیده از هر طریقی برای تأمین زندگی فرزندانش تلاش میکند. آب جمع میکند، در صف «تکیه» برای دریافت غذا میایستد و دنبال هر کاری میگردد تا بتواند هزینه شیر دو فرزندش را تأمین کند. با این حال، در محیطی آلوده به موش و حشرات زندگی میکند که باعث بیماریهای پوستیشان شدهاند.
دختر کوچکش از گرسنگی مدام انگشتش را میمکد و پسرش پابرهنه روی زمین سرد و پر از خردهسنگ راه میرود. در این گرانی، حتی خرید یک جفت کفش ساده هم از توان مفیده خارج است.
مفیده با صدایی که درد در آن موج میزند میگوید: «همه از حقوق زنان حرف میزنند، اما کسی به ما فکر میکند؟ حق ما چیست جز گرسنگی و خواری در صفهای کمکرسانی؟ از بمبها جان سالم به در بردیم، اما این زندگی خفتبار رهایمان نمیکند.»
زخمهای روانی جنگ بر روح زنان
ریهام ابویوسف روانشناس میگوید: جنگ هجدهماهه نهتنها خانهها را ویران کرده، بلکه به روح زنان فلسطینی نیز آسیب زده است. زنانی که ناگهان از نقش همسر و مادر به تنها نانآور خانواده در شرایطی دشوار تبدیل شدهاند.
او میافزاید: «جنگ همه چیز را دگرگون کرده. این زنان همسر، خانه و درآمدشان را از دست دادهاند و اکنون باری بر دوش میکشند که هرگز آمادهاش نبودند. زنان غزه امروز فقط مادر نیستند؛ هم پزشکاند، هم پرستار و هم نانآور. آنها تنها با گرسنگی، فقر و بیماری میجنگند، بیآنکه پشتیبانی داشته باشند.»
وضعیت روانی زنان بحرانی است. بسیاری بهویژه پس از دیدن مرگ عزیزانشان به افسردگی شدید، اضطراب و پانیک عصبی دچار شدهاند. بیاشتهایی، بیخوابی و کابوسهای شبانه گریبانگیر بسیاری از آنهاست.
آسیبهای روانی فراتر از غم و اندوه است و به خشم و گسست عاطفی از واقعیت کشیده شده. بسیاری از زنان دیگر حس زنده بودن ندارند، انگار در کابوسی بیپایان گرفتارند و نمیتوانند واقعیت را بپذیرند.
ریهام میگوید: «زنانی به مراکز پناهندگی میآیند که مدام اشک میریزند و میپرسند: این زندگی ارزش ادامه دادن دارد؟ چطور میتوانم تحمل کنم؟ آنها فقط به آب و غذا نیاز ندارند، به کسی محتاجند که حرفشان را بشنود، دردشان را بفهمد و کمی از بار دوششان بکاهد.»
روز جهانی زن؛ ایستادگی زنان غزه در سایه محرومیت
هشتم مارس، روزی که جهان دستاوردهای زنان را جشن میگیرد، اما زنان غزه تنها در برابر فقر، گرسنگی و آوارگی ایستادهاند. این روز برایشان نه فرصت جشن، بلکه یادآور رنج زنان فلسطینی است که همه چیز را به جز ارادهشان از دست دادهاند.
ریهام ابویوسف میگوید: «ما زنان غزه فقط آماری در گزارشهای جنگی نیستیم. ما مادرانی هستیم داغدار فرزند و نانآورانی بیدرآمد. این زندگی انتخاب ما نبود، اما بر ما تحمیل شد، و با این حال، هنوز مقاومت میکنیم.»
پس از هجده ماه جنگ، زنان غزه بدون ابتداییترین امکانات به زندگی ادامه میدهند. با این حال، پایداری آنها نشان از قدرتشان دارد که با وجود همه دردها، همچنان برای بقا میجنگند.