دستانی که لمس میکنند و زنانی که وادار به سکوت هستند
زنان هر روز در خیابان، محل کار و حتی خانه با آزار جنسی مواجهاند؛ سکوت و ضعف قانون تنها جسارت آزارگران را بیشتر میکند. این روایتها گوشهای از تجربه زنانی است که با فشار جامعه و قانون ناتوان، هنوز برای اعتراض و دفاع از بدن و حقوق خود میجنگند.

نسیم احمدی
کرماشان- کورتزیو مالاپارته در اثر معروف خود، کتاب «قربانی» چهره جنگ جهانی دوم و دختران یهودی را که از آلمانیها میگریختند در قطعهی دلهرهآور(حالا شکارچیان به سراغ شکار میرفتند؛ اول دستها به کار میافتادند)، وصف کرده است. در جای دیگر این کتاب میگوید: «آنان[دختران لهستانی] از چهره آلمانیها، از صدای زمخت و مهیبشان، از چشمهای آبیشان و از پاهای پهن و سنگینشان ترسی نداشتند؛ از دستهایشان میترسیدند.»
نویسنده در این کتاب نشان میدهد که دستان تجاوزگران آلمانی کابوسی وصف نشدنی برای دختران لهستانی بودند چرا که پیش از تجاوز اولین چیزی که دختران را به دام میانداخت دستان تجاوزگران بود، دستانی که ماشه میکشیدند، غارت میکردند و مانند تلهای دخترهای بی گناه را به دام میانداختند.
سالهای بسیاری از خلق این اثر میگذرد و شاید کسی تصور نکند که هنوز هم دخترهایی هستند که از دستها هراس دارند اما این دخترها، لهستانی و یا از دل وقایع تاریخی نیستند بلکه دخترانی هستند که در اطراف ما زندگی میکنند و هر روز بدون رضایت توسط دستانی لمس میشوند که مردی صاحب آن دستان است.
آزار جنسی زنان در فضاهای عمومی
در جامعه با حاکمیت مردسالاری، مردان به دلیل حس کنترل و قدرت طلبی که دارند با لمس بدن زنان بدون رضایت آنان سعی دارند تسلط و قدرت خود را به زنان اثبات کنند و بیشتر این آزارها در فضاهای عمومی و یا محیطهایی که زنان قدرت اعتراض ندارند رخ میدهد.
عاطفه ساکن کرمانشاه درباره تجربه خود چنین میگوید:«بارها در شلوغی جمعیت توسط مردهای مختلف به صورت ناگهانی لمس شدهام و یا در اتوبوس وقتی سرپا ایستادهام به بهانه تکانهای ناگهانی اتوبوس مردهای پشت سرم خود را ناگهان به من چسپاندهاند. در ابتدا وقتی با چنین مواردی برخورد میکردم از ترس آبرو ترجیح میدادم سکوت کنم که مبادا دیگران متوجه شوند اما الان مدتهاست که به جای سکوت با صدای بلند اعتراض میکنم که سکوت من باعث انگیزه بیشتر مردان آزارگر نشود.»
ترس از آبرو و توجیه آزارگران
ترس از آبرو و تابوهای جامعه باعت شده مردان آزارگر با اطمینان بیشتری از طریق آزار جنسی زنان در خیابانها و... قدرتنمایی کنند. سالها حاکمیت مردسالاری و رخنه در باورهای عموم باعث شده وقتی زنی توسط مردی لمس میشود و زن اعتراض میکند او را با عناوینی مانند سلیطه، کرم از خود درخت است و... مقصر نشان دهند و مرد را از آزارگر بودن تبرئه کنند. در واقع اصلیترین عاملی که باعث شده مردان آزارگر با قدرت بیشتری زنان را در خیابانها قربانی امیال جنسی خود کنند همین قدرتی است که باورهای حاکم در جامعه به آنها میدهد.
ضعف قانونی و پیچیدگی شکایتها
رویا که دانشجوی رشته حقوق است میگوید:«در قانون ظاهرا قوانینی در برخورد با افرادی که زنی را مورد آزار قرار میدهند وضع شده است اما حقیقت این است که در واقعیت هیچگاه با چنین افرادی برخورد نمیشود. چنانچه زنی قصد شکایت از شخصی که به او آزار رسانده است را داشته باشد بایستی جهت شکایت به کلانتری مراجعه کند و نکته جالب این است که اولین چیزی که از زن میخواهند وجود شهودی برای تایید حرف های اوست و حتی اگر شاکی که معمولا زن است شاهدی هم داشته باشد وارد یک بوروکراسی طولانی مدت میشود که در بیشتر مواقع در نیمههای مسیر شکایت، زن پشیمان میشود. البته این مسیر طولانی شکایت هم ترفندی از سوی حکومت مردسالار حاکم بر جامعه ما است که باعث شود مرد از اتهامهای آزار جنسی و غیره تبرئه شود و جالب اینکه از لحاظ قانونی چنانچه زنی از مردی جهت آزار جنسی شکایت کند و شکایت خود را بعد از مدتی پس بگیرد، دادگاه از جنبه عمومی هیچگونه مجازاتی برای متهم درنظر نمیگیرد که تمام این پروسه نشان میدهد قانون در واقع از مجرمان آزارگر حمایت میکند.»
نقش رسانهها و آموزههای حمایتی از متجاوزان
علاوه بر قوانین و مقررات حاکم که تبدیل به محرکی تشویق کننده برای آزارگران شده، آموزههای حمایتگر از متجاوز نیز جسارت بیشتری به آنها داده است. وقتی رسانههای در کنترل حکومت و قوانین حاکم با آموزههای خود زنان را مقصر اولیه نشان میدهند بنابراین مردان متجاوز نیز جسارت دست درازی پیدا خواهند کرد.
تجربههای کاری و آزار محیط کار
لیلی که نزدیک به ۴٣ سال سن دارد میگوید:«به دلیل فشار مالی مجبور شدم به عنوان سرایدار در چند شرکت دنبال کار بگردم تا اینکه در شرکتی به عنوان آبدارچی مشغول به کار شدم. از همان ابتدا مردی که نظافتچی بود با نگاه مدام من را وارسی میکرد و به من خیره میشد اما بعد از یک هفته کار کردن متوجه شدم به بهانه گرفتن چایی و یا ظرف میوه از من دستانش را به دستانم میمالید و یا به بهانههای مختلف سعی داشت بدنش به بدن من برخورد کند.
شیوههای روانی آزارگران و بازی با قربانی
بعد از چند بار تکرار و اعتراض من، رئیس آنجا که یک مرد بود من را مقصر خواند که چرا کاری انجام دادهام که نظافتچی با من احساس صمیمیت داشته باشد و اینکه حتما رفتار من باعث شده او فکر کند نیتی با او دارم و نظافتچی با گفتن این حرف که من هم مثل خواهرش هستم خود را از آزارهایش تبرئه کرد و رئیس بدون اینکه حرف دیگری بزند من را اخراج کرد.»
تجربه پیش آمده برای لیلی نشان میدهد که مردان متجاوزگر با عناوینی که در جامعه حکم تطهیر را دارد خود را از آزار رساندن به زنان مبرا میکنند و در واقع با خواهر خواندن قربانیهای خود سعی میکنند با یک بازی روانی حتی باعث سردرگمی قربانی شوند که او را در یک دوگانگی عمیق قرار دهند که آیا از سوی آن مرد مورد آزار قرار گرفته یا اینکه دچار سوتفاهم شده است.
آزار جنسی کودکان و سوءاستفاده از عناوین خانوادگی
آرزو. م، روانشناس در کرمانشاه در این باره میگوید:«بیشترین آزارهای جنسی در سنین پایین از سوی محارم است و دقیقا مردان اطراف قربانی از واژههایی مانند دخترم، خواهرم و... برای نزدیک شدن به او استفاده میکنند. شاید تصور اینکه آزار جنسی کودکان گاهی در جمع خانواده و با حضور افراد دیگر هم صورت میگیرد سخت باشد اما گاهی یک مرد آزارگر با عنوانی مثل (او هم مانند دخترم است) یک کودک را روی پای خود میگذارد و به بهانه نوازش، بدن او را لمس میکند. در واقع میتوان گفت استفاده از چنین عنوانهایی یک دژ محافظتی از سوی آزاردهنده برای سرپوش گذاشتن بر رفتارش است که حق اعتراض و واکنش منفی قربانی و یا اطرافیان را سلب کند. این حربه درواقع یک نوع مظلومیت نمایی از سوی آزارگر است تا قربانی را در هالهای از ابهام و تردید به سوی منافع خود پیش ببرد.»
تاثیر کلیشههای اجتماعی و فشار حجاب بر آزارگری
با توجه به تعاریف و تجارب ذکر شده میتوان گفت که آزارگران جنسی فارغ از سن قربانی، آزارهای خود را آغاز میکنند و از عدم آگاهی جامعه با تکیه بر کلیشههایی که حکومت به آنها بها میدهد، اهداف آزارگرانه خود را پیش میبرند. برای مثال بسیاری با توجه به تاکید حکومت بر رعایت حجاب، زنانی را که حجاب اختیاری دارند آزار میدهند چرا که میدانند مسئله حجاب قربانی میتواند بهانهای شود که آزارگر از آزاری که به او رسانده شانه خالی کند.
پریا.م که در کرمانشاه توسط راننده ماکسیم آزار دیده است میگوید:«تقریبا ساعت ١٠ شب بود که برای برگشت به خانه از برنامه ماکسیم درخواست ماشین دادم. موقع سوار شدن عقب ماشین نشستم و شال بر سر نداشتم و به محض اینکه سوار شدم راننده گرم و صمیمی با من برخورد کرد. بعد از اینکه از کمربندی.... که مسیری خلوت است عبور کردیم خیلی ناگهانی راننده دستش را به سمت سینه من آورد و سعی داشت سینه من را لمس کند. بعد از جیغ و داد که از ماشین او بین مسیر پیاده شدم به او گفتم اطلاعاتش را دارم و از تو شکایت میکنم اما راننده بلافاصله گفت اگر شکایت کنی من هم میگویم چون بابت حجاب به تو تذکر دادهام تو هم به من تهمت دست درازی زدهای.»
تجارب زنان فوق نشان میدهد که دستان تجاوزگر مردان فقط در روایات جنگی و دل قصهها نیستند بلکه هر روزه در کمین زنانی هستند که میدانند عرف و قانون برای آنان ارزشی قائل نیست و راه را برای شکار زنان توسط آزارگران هموار ساخته است؛ آزارگرانی که دستانشان کابوسی برای زنانی است که از هجوم دستان مردانهی آزارگران راهی جز سکوت ندارند.