ازدواج مشروط؛ «به نام زن و به کام مرد»

زنان، بیشترین آسیب را از سنت‌های غیرانسانی رایج دیده‌اند. یکی از زنانی کە ناچار بە ازدواج مشروط شدە می‌گوید: «این ازدواج به نام زن و به کام مرد است چون هر اتفاقی بیفتد، گریبان زن را می‌گیرد».

 

سایدا شیرزاد

سنە - ازدواج مشروط، ازدواج با شروطی که در قانون ذکر نشده است و به انتخاب طرفین چه در هنگام ازدواج و چه پس از آن، صورت می‌گیرد.

یک نوع از ازدواج مشروط با عنوان «ژن به ژن»( ازدواج زمانی صورت می‌گیرد که خانواده‌ی داماد نیز خواهر یا یکی از بستگان نزدیک خود را به ازدواج برادر یا یکی از مردان خانواده عروس درآورند)، در میان جوامع سنتی رایج است که تماما طبق قوانين مردسالارانه پیش می‌رود و در این نوع ازدواج، هرچند یکی از زنان آسیب بیشتری می‌بیند اما به هیچ عنوان شرایط زن در نظر گرفته نمی‌شود.

زنان زیادی به ناچار و با زور مردان تن به این نوع ازدواج داده‌ و به شدت آسیب دیده‌اند. از یک سو برادر و پدر، از طرفی نیز همسر و مردان خانواده‌ی همسر زن را وادار به پذیرش هر نوع از زندگی می‌کنند، بدون آنکه از خود بپرسند این زن نیز حق زندگی دارد.

ازدواج به عنوان «خون بس» یا در ازای خون، ازدواج مشروط و... از ازدواج‌های تحت قوانين مردسالارانه است که در جوامع سنتی رواج داشته و هنوز نیز در مواردی مشاهده می‌شود.

لیلا.ق، ۴٣ ساله و دارای یک فرزند ١۴ ساله، کە یکی از آسیب‌دیدگان سنت‌های حاکم در جامعه و به ویژه قوانين مردسالاری و ضد زن می‌باشد، داستان زندگی خود را اینگونه بیان کرد:

١٧ سال بیشتر نداشتم که من را وادار به ازدواج کردند. برادرم بە یک دختر علاقمند بود  و به خواستگاریش رفت. آنها نیز گفتند تنها در شرایطی موافقت می‌کنند که من هم با پسرشان ازدواج کنم. برادرم بە خاطر اینکە با آن دختر زدواج کند به زور من را وادار به ازدواج با مردی کرد که هیچ کار و زندگی نداشت.

٢ سال از ازدواجمان گذشت و من بچه‌دار نشدم و این باعث شده بود که برادرم نگران شود مبادا من را وادار به جدایی کنند و او را هم وادار کنند از همسرش جدا شود. این شد که خودش به همسرم گفته بود که مجددا ازدواج کند. این در شرایطی بود که حتی یک بار هم من را به دکتر نبردند تا بدانند مشکل از من است یا نه. این شد که من مجبور شدم به خانه پدر همسرم بروم تا او مجددا ازدواج کند. آن زن هم بچه‌دار نمی‌شد و بعد از آن بود که تصمیم گرفتند به دکتر برویم و مشخص شد که مشکل از همسرم است و باید عمل کند. من ٢ سال قبل از همسر جدیدش باردار شدم و صاحب یک فرزند پسر شدم. مدتی خیلی عزیز بودم تا اینکه او نیز باردار شد و یک پسر به دنیا آورد اما بعد از به دنیا آوردن فرزندش، از همسرم جدا شد.

بعد از آن نیز دیگر برای من خانه اجاره نکردند و وادارم کردند که در همان خانه با خانواده همسرم زندگی کنم. چند سال پیش همسرم ایست قلبی کرد و از دنیا رفت. فکر می‌کردم این باعث می‌شود که من بتوانم به خانه‌ی پدریم بازگردم اما نه خانواده همسرم اجازه می‌دهند و نه حتی خانواده خودم. الان ۶ سال است که من را به زور در کنار خانواده همسرم نگه داشته‌اند حتی اجازه ازدواج مجدد ندارم.

بدتر از این شرایط این است که من مجبورم خرجی خودم را تأمین کنم. همسرم بیمه نداشت تا بتوانم از آن استفاده کنم. برای همین بعضی وسایل کوچک و لازم برای زنان را درست می‌کنم و می‌فروشم. گاهی هم فرزندم وسایل را می‌برد و در یک جا پهن می‌کند و می‌فروشد.

نمی‌دانم چه کسی این قانون‌ها را گذاشته است. در درجه اول وادار کردن ازدواج یک زن با برادر زن، اصلا انسانی و عقلانی نیست. ثانیا، طبق این قانون‌ها زن‌ها باید با هم شرایط یکسانی داشته باشند یعنی اگر یک زن طلاق بگیرد دومی را هم به زور وادار به طلاق می‌کنند. اما اگر شرایط یکی بهتر باشد و دیگری بد، مهم نیست چون می‌گویند شاید توانایی مرد در همین حد است. یعنی به نام زن و به کام مرد چون هر اتفاقی بیفتد، گریبان زن را می‌گیرد.