آنجا که دولت غایب است؛ خیابان تبدیل به خانه زنان میشود
فشار اقتصادی و نبود حمایتهای اجتماعی، بسیاری از زنان سرپرست خانوار را به کارهای سخت و غیررسمی کشانده است. ثویبه رحمانی نمونهای از زنانیست که در سکوت، بار فقدان سیاستهای حمایتی و بیعدالتی ساختاری را بر دوش میکشند.
					سمیرم راستین
سنه- فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر زنان سرپرست خانوار، بهویژه آنانی که از شغل مناسب یا توان کافی برای کار برخوردار نیستند، گاهی سبب میشود به مشاغلی چون جمعآوری ضایعات یا کارهای مشابه روی آورند. این گروه معمولاً فاقد پشتوانه مالی یا حمایتهای اجتماعی پایدار هستند و ناچار به انجام کارهایی میشوند که میتواند سلامت جسمی و روانی آنان را تحت تأثیر قرار داده و جایگاه اجتماعیشان را نیز تضعیف کند.
در بسیاری از موارد، زنان با تبعیض، آزارهای کلامی و رفتاری و فشارهای اجتماعی مواجه میشوند. علاوه بر این، روند رو به افزایش این وضعیت نشان میدهد که آنان اغلب در ساختارهای کاری غیررسمی و تحت مدیریت افرادی فعالیت میکنند که از نیروی کار زنان و کودکان بهرهکشی میکنند، بدون آنکه نظارت یا حمایت قانونی کافی وجود داشته باشد.
ثویبه رحمانی زنی سالخورده است؛ بارها او را در خیابان دیدهام. زنی با کیسههای بزرگ در دست، خم شده بر سطلهای زباله یا کنار جدولها نشسته، در انتظار ماشینی که او را به خانه بازگرداند. ثویبه با عصا راه میرفت؛ اما حالا همان عصا را هم گم کرده است و لنگانلنگان در پی روزی است که از میان زبالهها به دست میآورد.
این در حالی است که او در سنیست که باید در آرامش خانهاش باشد، با تکیه بر مستمری و امنیت. در خانهای استیجاری در حاشیهی شهر، درگیر جمعآوری ضایعات برای گذران زندگی.
گفتوگو با ثویبه آسان نیست. نه از بیمیلی، بلکه از آنکه گفتن، درمانی برای رنجهای او نیست. اما پس از چند بار دیدار، اعتمادش گشوده شد و به گفتوگو نشست.
صدایش آرام است، انگار رنجهای سالیان راه گلو را تنگ کرده باشد. با ادب و آهسته میگوید: «بیست سال است همسرم ما را رها کرده. با دو دخترم در نایسر مستأجریم. یکی از دخترانم بیمار است و دیگری در خانه زیورآلات درست میکند؛ اما درآمدش ناچیز است. سالها کار کردم: قالیبافی، هر کاری که فکرش را بکنی؛ اما با شرافت. اجازه ندادم کسی به من و دخترانم زور بگوید. حالا هم، همانطور که میبینی، ضایعات جمع میکنم. تنها کاریست که از دستم برمیآید. امشب عصایم را گم کردهام، نمیدانم فردا چطور باید کار کنم.»
از او میپرسم: زمستان چه میکنی؟ میگوید: «لباس گرم درستوحسابی ندارم. مجبورم با همین لباس بیایم.»
با همهی سختیها، عزتی آرام در وجودش هست. وقتی پیشنهاد دادم او را برسانم، گفت: «نه، دور است. هر شب صد تومان به این راننده میدهم که من را ببرد. تو چرا بیایی.»
ثویبه یکی از هزاران زنی است که بار زندگی را به تنهایی بر دوش میکشند؛ زنانی که نه امیدی به حمایت دولت دارند، نه اتکایی به خانواده یا جامعه. آنان در سکوت کار میکنند و در سکوت بازمیگردند.
شبها، از همان ماشینی که همیشه او را میآورد، پیاده میشود و دیرهنگام، دوباره سوار همان ماشین میشود تا به خانه بازگردد؛ خسته، اما هنوز ایستاده.
بر اساس دادههای رسمی، زنان سرپرست خانوار حدود ۱۲ تا ۱۴ درصد از مجموع خانوارهای کشور را تشکیل میدهند و این نسبت در استان کوردستان در سالهای گذشته حدود ۹ تا ۱۰ درصد برآورد شده است. با این حال، آمار مشخص و رسمی دربارهی تعداد زنانی که به دلیل نبود شغل مناسب و نبود حمایتهای اجتماعی پایدار به جمعآوری ضایعات روی میآورند، در دسترس نیست. اشتغال در چرخهی غیررسمی بازیافت، ماهیتی پنهان، پراکنده و بدون ثبت اداری دارد و به همین دلیل آمار دقیق آن استخراج نشده است. پژوهشهای میدانی در شهرهای مختلف نشان میدهند که بخش بزرگی از زنان سرپرست خانوار، بهویژه در مناطق حاشیهنشین، برای تأمین حداقل معاش ناچار به جمعآوری ضایعات میشوند؛ کاری که غالباً بدون حمایت قانونی، با دستمزد بسیار پایین، شرایط کاری سخت و در معرض تبعیض و بهرهکشی انجام میشود. از این رو، میتوان گفت که افزایش تعداد زنان زبالهگرد و حضور آنان در اقتصاد غیررسمی، نتیجه مستقیم نبود سیاستهای حمایتی کارآمد و نابرابری ساختاری در دسترسی به فرصتهای شغلی است.