عکاسی روایتی با دیدگاههای متفاوت
انقیاد چندین دههای عکاسی در دربار، تنها دلیل عدم مخالفت گستردهی مراجع مذهبی در مقابل این پدیدهی نوین بود. اشرف السطنه اولین زن ایرانی بود کە دوربین در دست گرفت و بعدها زنان ایرانی آثار خارقالعادەای در عکاسی بە ثبت رساندند.
شبنم توکلی
تهران - تصاویر میتوانند ماهیت روایی داشته باشد. پس مفاهیم مربوط به روایت در فهم دلالتهای معنایی عکس میتوانند کاربرد داشته باشند و هنگام عکس برداری مانند کادربندی، انتخاب زاویه تصویر و... حامل دلالتهای مختلف ایدئولوژیک و گفتمانی است و همچنین کمک میکند تا روایت ضمنی هم بر اساس آن تصویر شکل بگیرد. اتکای انسان به عکس برای جاودانه کردن واقعیتهای گذرا به مرور زمان بیشتر و بیشتر شده است در زمانه ما عکس چنان حضور بارز و محسوسی در زندگی روزمره دارد که عملا به تضمینی برای واقعیت با دلیل انکار ناپذیر واقعیت تبدیل شده است. عکس وضعیتی در گذشته را عیناً ثبت کرده و حالا میتوان آن وضعیت یا واقعیت سپری شده را دقیقا همان گونه که بود دوباره دید و فهمید.
هزاران سال قبل از اختراع عکاسی مردم برای نشان دادن تصویر از نقاشی بر روی دیوار یا کاغذ استفاده میکردند؛ اولین عکس تاریخ عکاسی مربوط به سال ١٨٢۵ توسط توسط "جوزف نیسفورد نیپس" ثبت شد. در ابتدا از عکاسی به عنوان کمکی برای کار نقاشان استفاده میشد و از همان اصول نقاشان پیروی میکردند. اولین پرترههای شناخته شده عمومی معمولا پرترههای یک نفره یا پرترههای خانوادگی بودند. در سال ١٩٠٧ اولین دوربین تجاری که فقط عکسهای سیاه و سفید میگرفت به خریداران طبقه متوسط معرفی شد. اولین صفحه رنگی در سال ١٩٠٧ به بازار رسید.
سارا آنه برایت در قرن نوزدهم اولین زنی است که دوربین به دست گرفت. کریستینا بروم به عنوان اولین زن عکاس خبری بریتانیا که تأثیر گذار بود شناخته میشود، مشارکت او در جنبش زنان به عنوان یک عکاس، در قالب عکسهایی نمودار شد که از تظاهرات زنان در قرن بیستم به ثبت رساند.
در ایران دوربین عکاسی روسها، به عنوان پیشکشی به دربار محمدشاه قاجار ، در سال ١٨۴٢ م/ ١٢۵٧ ق. توسط دیپلماتی به نام نیکلای پاولوف به ایران رسید.
شهریار عدل و یحیی ذکاء، بر این باورند که اولین عکس در ایران در سال ١٨۴٢ م/ ١٢۵٧ ق. توسط پاولوف روسی و از نوع دا گروتیپ، از ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه قاجار، برداشته شده است.
شروع جدی ناصرالدین شاه و بعدها عکاس باشیها و درباریان به عکاسی، به همان سال ١٨۵٨ م/ ١٢٧۴ ق؛ و یا حتی به احتمال زیادتر، به سال ١٨۶٣ م/ ١٢٧٩ ق. برمیگردد؛ چرا که تاکنون هیچ سندی دال بر عکاسی ناصرالدین شاه تا قبل سال ١٨۶٣ م/ ١٢٧٩ ق. به دست نیامده است.
انقیاد چندین دههای عکاسی در دربار ایران
نخستین عکسبرداریها در ایران توسط هیئتهای نظامی، افسران و معلمان نظامی انجام شد. به علاوه، عکاسی به دربار، کاخ و نزد شاه ایران، یعنی به نزد بالاترین مقام سیاسی و حکومتی ایران فرستاده شد. اولین عکسها در آنجا برداشته و اولین عکاسخانه هم در آنجا احداث شد. همهی این موارد مدخلی هستند برای تشخیص و تعیین پیدا کردن دیدمان عکاسی، بر روی ساختاری به نام حکومت و دربار، صورت بندی شدن آن در سیاست ٢١ و پیوند خوردن آن با مناسبات قدرت سیاسی. انقیاد چندین دههای عکاسی در دربار و توجه ویژهی شخص شاه به عکاسی در دستگاه قدرت سیاسی و حکومتی، تنها دلیل پذیرش عکس وعکاسی و عدم مخالفت گستردهی مراجع مذهبی و بعدها عموم مردم در مقابل این پدیدهی نوین بود. عکاسی کردن ناصرالدین شاه از روحانیون و مراجع و روبروکردن آ نها با عکس، کنشی حساب شده برای جلوگیری از واکنشی کاملاً مذهبی و ایدئولوژیک از سوی آنها بود.
در دیدمانِ عکاسی آن دوران، مردم نه میدیدند و نه دیده میشدند و یک دال حاشیهای محسوب میشدند؛ بنابراین این دیدمان عکاسی، دیدمانی تماماً سیاسی است، چرا که دوربین در دست تعداد معدودی است و به سختی میتوان جنبهی اجتماعی برای آن لحاظ کرد؛ عکسها توسط عدهی معدودی گرفته و مخاطبان معدودی داشتند؛ به دستور شاه و برای شاه بودند.
چشم دوربین، معادل چشم شاه است؛ حس تحت فرمان بودن مملکت، خدمتکاران و رعایا از طریق گردآوری تصاویر آنها برای شاه تقویت میشد و این حس به واسطهی عکاسی از آنها به آنها نیز تزریق میشد.
دیدمان هم ارزی برای «گفتمان» ولی نه در حوزهی گفتار و نوشتار که بیشتر در تحلیل انتقادی گفتمان مورد توجه است. بنابراین، دیدمان را میتوان معادل بصری گفتمان در نظر گرفت.
به گفتەی فوکو، گفتمان به مانند عملکردی است که از سوی محقق به چیزها و از جمله تاریخ تحمیل میشود تا نه تنها رویهای برای مطالعه آن در نظر آورد، بلکه این تنها راه بررسی و بازپرسی تاریخ است. به عقیدهی فوکو، گفتمان، تنها نوشتهها، کتابها و متنها نیستند، بلکه روالهای عمل کردن به آنها نیز هستند. گفتمانها، در سازوکاری دوسویه، هم وسیلهای برای اعمال قدرت و هم نتیجهی قدرتاند.
اشرف السطنه اولین زن عکاس ایرانی
اشرف السطنه اولین زن عکاس ایرانی بود که در سال ١٢٣٨ در کرمانشاه به دنیا آمد. وی همسر وزیر انطباقات دوران ناصری بود. از او همچنین به عنوان اولین خبرنگار زن ایرانی یاد میشود. از زنان عکاس در ایران چند موردی که به واسطه عکسهای خاصشان نامیتر هستند را شاره کردهام:
هنگامه گلستان متولد ١٣٣١ در تهران عکاسی را از سال ١٣۵٣ آغاز کرد .در سال ٢٠١۵ نمایشگاهی از عکسهای او از تظاهرات ١٧ اسفند ١٣۵٧ در نگارخانه شو روم در لندن برگزار شد. غالب عکسهای نمایشگاه پیش از این امکان نمایش نیافته بودند. محمد عبدی اهمیت این عکسها را در «ثبت یادآوری واقع ای خلاف جهت جریان رسمی در تاریخ نگاری امروز ایران» میداند. از جمله عکسهای مشهور او دو عکس شیده رحمانی در تظاهرات زنان در اواسط اسفند ١٣۵٧ است. در یکی از این تصاویر زنی معترض بر بالای یک اتوبوس، در حال گفت وگو با یک روحانی که از طرف دفتر سید محمود طالقانی به میان معترضان فرستاده شده بود، دیده میشود.
شادی قدیریان در مورد تضاد و تناقضاتی که در زندگی جامعه ایرانی وجود دارد کار میکند. فرهنگی که بین سنت و مدرنیته گرفتار شده است. مجموعه عکسهای اول او با نام قاجار به نمایش گذاشته شد.
گوهر دشتی مجموعههای او به نام زندگی امروز و جنگ منتشر شد که نشان داد مردم حتی در زندگی روزمره خود نیز، از میان تنش و خشونت عبور میکنند. در آخرین اثر او یعنی بی وطن، شاهد بررسی عمیق او از مهاجرت و پناهندگی هستیم.
یلدا معیری با عکاسی از جنگ افغانستان شروع کرد. پس از آن بیشتر تمرکز خود را بر روی عکاسی از جنگ، اختلافات و بلای طبیعی در جهان قرار داد.
تهمینه منزوی علاقه زیادی به نشان دادن تضاد در جامه ایرانی دارد. از کارهای او میتوان به مستندی در مورد گروهی از زنان معتاد در جنوب تهران زندگی میکردند اشاره کرد.
همزمان با رشد رسانهها، پیشرفت تجهیزات حرفهای عکاسی و البته تغییر در رخدادها و مناسبات بینالمللی، عکاسی به عنوان هنر و رسانهای تأثیرگذار که تصویری بدون واسطه از رویدادها نمایش میدهد.
امروزه اکثر ما در همهی حال یک دوربین عکاسی «تعبیه شده در موبایل» با خود داریم و میتوانیم از روزمره ترین رویدادها عکس بگیریم. عکس واسطهای برای فهم جهان پیرامون ماست و اختراع دوربینهای کوچک تر اما برخوردار از قابلیتهای به مراتب بیشتر فقط قدرت واسطهگری عکس را افزایش میدهد. دوربین همچون مشاهده گری بی طرف واقعیات را ثبت میکند، اما عکسها خود به خودی گرفته نمیشوند. آن کسی که دوربین را به این منظور به کار میبرد، تصمیمهایی میگیرد و انتخاب هایی میکند که در نحوه ی ثبت واقعیت تأثیر میگذارند و به عبارتی واقعیت را بر حسب آن تصمیمها و انتخاب ها بازنمایی میکند.پس هر عکسی روایتی از واقعیت به دست میدهد نه خود آن واقعیت را. عکاس خالق واقعیت است، نه صرفاً ثبت کننده آن. عکس عین واقعیت نیست بلکه آن واقعیت یا آن بخشی از واقعیت است که عکاس میخواهد ما ببینیم. واقعیت بر اساس تصمیم ها و انتخاب های عکاس برساخت می شود. عکس که عکاس می گیرد، علاوه بربازنمایی واقعیت به شکل خاص، نظام ارزشها و تعلقات گفتمانی خاصی را روایت میکند. روایی محسوب کردن تصویر، امکان میدهد دریابیم که فرهنگ معاصر، با نقش مهمی که تصویر در زندگی روزمره ما دارد چگونه ما را در معرض انواع روایتهای فرهنگی، ایدئولوژیک و سیاسی قرار میدهد بی آنکه ما وقوفی اگاهانه به این دلالتهای روایی و تصویری داشته باشیم.